1400/01/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:عدم امکان تعبد به خلاف واقع و حقیقت
گفتیم تعبد به خلاف واقع معقول نیست و لذا حکم فقهی نمیتواند بر خلاف واقع باشد و در جایی که مفاد دلیلی خلاف واقع باشد، عدم حجیت آن قطعی است.
به همین مناسبت به دو مورد که توهم شده است حکم فقهی در آنها بر خلاف واقع است اشاره کردیم و گفتیم این توهم نادرست است.
مساله استناد طلوع و غروب و زوال و شب و روز و ... به خورشید را بررسی کردیم و گفتیم مفاد این تعابیر، حرکت خورشید نیست.
در ضمن این بحث گفتیم نباید بین مفاهیم لغات و ملازمات از جمله اسباب و علل خارجی اشیاء خلط کرد و ملازمات وجود خارجی اشیاء، جزو مفهوم و مراد استعمالی نیستند. لذا اگر چه علت طلوع خورشید، حرکت زمین است اما نه حرکت زمین و نه حرکت خورشید، هیچ کدام مفاد استعمالی تعبیر «طلوع خورشید» نیستند. مفاد تعبیر «طلوع» چیزی بیش از این نیست که تابش شعاع نور بعد از شب قابل رویت باشد اما اینکه این تابش به خاطر حرکت زمین است یا حرکت خورشید مدلول این تعبیر نیست. بنابراین این تعبیر نه با جهل گوینده تلازم دارد و نه با کذب او.
همان طور که «غروب» استتار شعاع نور بعد از روز است و هیچ دلالتی بر این ندارد که این استتار به خاطر حرکت زمین است یا خورشید.
اعتقاد مخاطب یا گوینده به علیت مثلا حرکت خورشید یا حرکت زمین نباید جزو مراد استعمالی این تعابیر قرار گیرد. پس این استعمالات نه تسامحی است نه نیاز است آن را به بیان به اندازه فهم مردم حمل کرد و نه مستلزم جهل یا کذب است.
آنچه گفتیم که نباید ملازمات یا لوازم یا ملزومات وجود خارجی مفاهیم را با خود مفاهیم خلط کرد آثار عملی متعددی دارد.
مثلا استناد فعل به فاعل گاهی به صدور است مثل «قتل» و «ضرب» و گاهی به حلول است مثل «مرض» و «مات» و علت استناد داخل در مفهوم کلمه نیست. این طور نیست که این افعال بر کیفیت و وجه انتساب هم دلالت داشته باشند بلکه کیفیت انتساب امر حقیقی و واقعی است ولی کلمه بر آنها دلالتی ندارد.
یا فعل گاهی اختیاری است و گاهی غیر اختیاری (اضطرار یا اکراه یا الجاء) و فعل بر هیچ کدام از این موارد دلالت ندارد یعنی نه بر اختیاری بودن فعل و نه بر اضطراری بودن یا اکراهی بودن یا الجائی بودن آنها دلالت ندارد و این خصوصیات همه خارج از مدلول و حقیقت معنا و مفهوم کلمهاند.
تفاوتی ندارد این خصوصیات از مقارنات احیانی باشند یا از ملازمات دائمی.
بر همین اساس به اطلاق حکم نسبت به موارد صدور اختیاری و غیر اختیار تمسک میشود. مثلا تعبیر «من اتلف مال الغیر فهو له ضامن» هم شامل اتلاف اختیاری است و هم شامل غیر اختیاری.
یا مثلا «احل الله البیع» هم شامل بیع اختیاری است و هم شامل بیع اضطراری.
یا مثلا ادله قصاص هم شامل قتل اختیاری است و هم شامل قتل اکراهی.
در همین مثال طلوع و غروب و زوال، علت آنها جزو مدلول کلمه نیست و لذا اگر مکلف بتواند با وسیلهای طلوع را محقق کند مثل اینکه با هواپیما در جهت مشرق حرکت کند که زودتر شعاع خورشید را خواهد دید آثار آن (مثل وجوب نماز) مترتب است در حالی که اگر معنای طلوع خورشید، دیدن شعاع نور در اثر حرکت خورشید باشد نباید این حکم ثابت باشد.
تخیلات یا علوم مکلفین موجب ایجاد تغییر در معانی و یا موجب تقیید مفاهیم و مدالیل استعمالی نیست. تخیل مردم گذشته به اینکه سفر با سرعت چند صد کیلومتر در ساعت ممکن نیست موجب نمیشود ادله سفر به چنین فرضی مقید باشند و شامل سفر با وسایل جدید نباشند.
نتیجه اینکه تخیلات مخاطب یا گوینده، ملازمات و لوازم و ملزومات وجود خارجی آنها و ... نباید داخل در مفاهیم به حساب آورده شوند.
مثال دیگری که در این بحث به آن اشاره کردیم مساله مراحل تکون جنین است که توهم شده است واقعیت خارجی خلاف چیزی است که در ادله شرعی مذکور است. مثلا در دلیل شرعی جنین چهل روز نطفه حساب میشود در حالی که در واقع جنین قبل از چهل روز تکامل پیدا میکند و همه اعضاء را پیدا خواهد کرد.
گفتیم این اشکال هم ناشی از غفلت و عدم دقت است. توضیح مطلب:
آنچه در قرآن مذکور است این است که مراحل خلق جنین این طور توضیح داده شده است:
﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾[1]
که در این آیه هیچ کدام از مراحل تحدید به زمان نشدهاند. اما در روایات مرحله نطفه و علقه و مضغه به چهل روز تحدید شدهاند.
آنچه اکنون در علم جدید مثل سونوگرافی یا تصویربرداریهای دیگر نشان داده میشود بزرگنمایی است. مثلا جنینی که در مرحله قبل از یک ماهگی قرار دارد از نظر اندازه بسیار کوچک و از نظر وزن بسیار سبک است حتی در بعضی مراحل با چشم عادی به راحتی قابل رویت نیست. بله اندامها به همان تناسب در آن اندازه تحقق پیدا کردهاند اما تعبیر از این موجود به نطفه اشکالی ندارد.
در معنای نطفه این نیست که نباید دارای شکل باشد. نطفه به حسب روایات، خلط است و در روایات از آن به «شبیه نخامه» تعبیر شده است. شکل گرفتن این مایع غلیظ با نطفه بودن آن منافات ندارد. اینکه جنین در قبل از چهل روزگی دارای اندام میشود (اما این اندام تشکیل شده از همان مایع غلیظ هستند) با نطفه بودن آن منافات ندارد. هم چنین نسبت به مراحل بعد.
یا مثلا وقتی در علم جدید تعبیر میکنند به اینکه استخوان شکل گرفته است، منظور مواد تشکیل دهنده استخوان است که در بعضی مراحل مثل غضروف است نه اینکه همین استخوان باشد.
خلاصه اینکه نطفه یعنی مایع غلیظ در مقابل خون یا گوشت یا استخوان و ... ولی به معنای شکل نداشتن یا اندام نداشتن نیست. پس اینکه در روایات گفته شده است جنین به مدت چهل روز نطفه است و چهل روز علقه است و چهل روز مضغه است و ... با تشکیل اندامها یا شکل گرفتن آنها منافات ندارد.
برای دفع این شبهه بیان دیگری هم وجود دارد که در جلسه بعد به آن اشاره خواهیم کرد.