99/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سرایت بیماری /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه
خلاصه مباحث گذشته:بحث ما در مطلبی بود که به عنوان مقدمه برای حکم مسئولیت حکومت ها و دولت ها در مقابل بیماری مسری ذکر کردیم.
روایات دال بر اهتمام به امور مسلمینبحث منتهی شد به بیان روایتی که در کلمات فریقین مطرح است و بابی به این عنوان در کتب حدیثی وارد شده است. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی بابی به عنوان «بَابُ الِاهْتِمَامِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّصِيحَةِ لَهُمْ وَ نَفْعِهِم» دارد. در این روایت آمده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»[1] .
در وسائل الشیعه بابی با عنوان «بَابُ وُجُوبِ الِاهْتِمَامِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِين»[2] آمده است که نشان می دهد در نگاه این محدثین اینطور نیست که این امر از امور اخلاقی باشد بلکه عنوان باب را به عنوان یک امر الزامی مطرح کرده است.
در بحار الانوار عنوان باب، «قضاء حاجة المؤمنين و السعي فيها و توقيرهم و إدخال السرور عليهم و إكرامهم و ألطافهم و تفريج كربهم و الاهتمام بأمورهم»[3] است.
معنای «اهتمام به امور مسلمین» در کلام علمابرداشت شارحین حدیث مانند برداشت علامه مجلسی است که می گویند مفاد حدیث این است که دفع ضرورت مردم و قضای حوائج مؤمنین و مسلمین واجب است، یعنی روایت را به معنای رفع نیازها و ضرورات شخصی افراد معنا کرده اند و به خاطر این برداشت، مرحوم علامه مجلسی روایت «مَنْ يَسْمَعْ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم» را ذیل این باب بیان کرده است.
علامه مجلسی و بعضی دیگر از محدثین روایت «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُم» را ذیل همین باب آورده اند و گفته اند که مراد از امور مسلمین، اعم از امور دنیوی و اخروی است.
مرحوم ملاصالح مازندرانی فرموده است: «قوله (قال قال رسول اللّه «ص» من اصبح لا يهتم بامور المسلمين) أن لا يعزم على القيام بها و لا يقوم بها مع القدرة (فليس بمسلم) أى ليس بكامل فى الاسلام و لا يعبؤ باسلامه، و المراد بامورهم أعم من الامور الدنيوية و الاخروية و لو لم يقدر عليها فالعزم حسنة يثاب به و كمال له»[4] .
ایشان در موضع دیگری فرموده است: «قوله (من أصبح لا يهتم بامور المسلمين فليس منهم) أى لا يعزم دفع الاذى و الكرب عنهم و لا يقصد اعانتهم فى أمر الدنيا و الآخرة و قضاء حوائجهم و ايصال الخير إليهم و ارشادهم الى مصالحهم (و من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين) للاستغاثة لدفع المكاره و المصائب و رفع الشرور و النوائب و الاستعانة فى أمر من الامور»[5] .
مرحوم علامه مجلسی در بحار فرموده است: «بيان: من أصبح أي دخل في الصباح لا يهتم بأمور المسلمين أي لا يعزم على القيام بها و لا يقوم بها مع القدرة عليه في الصحاح أهمني الأمر إذا أقلقك و حزنك و المهم الأمر الشديد و الاهتمام الاغتمام و اهتم له بأمره و في المصباح اهتم الرجل بالأمر قام به فليس بمسلم أي كامل الإسلام و لا يستحق هذا الاسم و إن كان المراد عدم الاهتمام بشيء من أمورهم لا يبعد سلب الاسم حقيقة لأن من جملتها إعانة الإمام و نصرته و متابعته و إعلان الدين و عدم إعانة الكفار على المسلمين و على التقادير المراد بالأمور أعم من الأمور الدنيوية و الأخروية و لو لم يقدر على بعضها فالعزم التقديري عليه حسنة يثاب عليها كما مر»[6] .
ایشان «اصبح» را به معنای صبح کند معنا کرده است در حالی که به معنای «صار» است یعنی کسی که به این حالت در بیاید که به امور مسلمین اهتمامی نمی ورزد. ایشان می فرماید حتی اگر قدرت بر اهتمام مسلمین ندارید حداقل عزم آن را داشته باشید که در این صورت نیز مثاب خواهید بود.
معنای صحیح «اهتمام به امور مسلمین»آن چیزی که به نظر می آید این است که مفاد این روایت امر دیگری باشد. مراد از «امور مسلمین» امور عامه مسلمین است. دیگران این روایت را از باب اضافه جمیع به جمیع به نحو انحلال تفسیر کرده اند و گفته اند «امور» یعنی هر امری و «مسلمین» یعنی هر مسلمی؛ امور مسلمین را به معنای امر هر مسلمانی، معنا کرده اند. به نظر ما مراد این روایت، اضافه جمیع به مجموع است یعنی اهتمام به امور جمعی مسلمین. یعنی خیال نکنید مسئولیت اشخاص فقط امور فردی است مثل اینکه نماز بخوانید و روزه بگیرید و ... اهتمام به امور مسلمین داشتن یعنی اموری که مصالح عمومی باشد و مصالح جمع باشد و مصالح کل مسلمین است به آن اهتمام بورزید مانند بحث امنیت عمومی، اقامه حکومت و مقابله با کفار.
بعضی مواقع مطلب درستی را به روایت تحمیل می کنند که این هم نوعی تفسیر به رأی است. کمک به اشخاص مسلمان و رفع حوائج شخصی آنها از امور مهم است و باید به آن اهتمام ورزید اما این روایت چنین مطلبی را نمی گوید، بله ممکن است از روایت چنین چیزی را بتوان فهمید اما منحصر در این نیست.
امر به تنهایی امور عامه را نمی رساند و مسلمین نیز به تنهایی افاده مجمع مسلمین را نمی دهد بلکه اضافه امور به مسلمین باهم این معنا را افاده می دهند؛ یعنی اگر امور به مسلمین اضافه شود معنایش «امور مسلمین جمعا» می شود. به تعبیر دیگر مسلمین که جمع است دو معنا می تواند داشته باشد، معنای جمع انحلالی استغراقی و معنای جمع مجموعی که مستفاد از روایت معنای جمع مجموعی است. بین معنای مجموع و جمیع تغایر وجود دارد. برای نمونه دفاع از مرزها امر مجموع مسلمین است یعنی امری است که به مسلمین اضافه شده است به اعتبار جمع و نه به اعتبار انحلال و هر یک جدا جدا. در روایت آمده است: «الْقَائِمَ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّاطِقَ بِالْقُرْآنِ وَ الْعَالِمَ بِالْأَحْكَامِ أَخُو نَبِيِّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى أُمَّتِهِ وَ وَصِيُّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَلِيُّهُ الَّذِي كَانَ مِنْهُ بِمَنْزِلَة»[7] مراد قیام به امور فردی نیست بلکه مراد قیام به امور مصالح جمعی و حکومتی است. مراد از «اولوا الامر» ولی امر است یعنی کسی که متصدی امور مسلمین است. اینکه در آیه آمده است ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم﴾[8] امر به ضمیر اضافه شده، یعنی امر آنها، امر کل واحد به نحو انحلال مراد نیست بلکه امری که موافق جمع باشد مراد است و به همین خاطر شأن نزول آیه شریفه انصار بودند که مجمع مشورتی برای امور اجتماعی خودشان داشتند.