درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

99/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: سرایت بیماری /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در سرایت بیماری به وظیفه دولت و حکومت در رابطه با این مسأله منتهی شد و گفتیم این بحث جهات متعددی دارد. این مسأله اختصاص به بیماری های مسری ندارد بلکه در همه بلایای طبیعی و مشکلات عمومی که اتفاق می افتد این بحث تطبیق دارد. همچنین گفتیم که این بحث اختصاص به دولت اسلامی ندارد بلکه دولت در مقابل دیگر دولت ها نیز مسئولیت دارد، یعنی دولت اسلامی مسئولیت بین المللی دارد و مسئولیتش فقط به مردم خودش اختصاص ندارد.

1مسئولیت حکومتها و دولتها در بیماری‌های مسری

گفتیم در این مسأله به دو نکته باید توجه کرد؛ نکته اول این بود که مستفاد از نصوص معتبر این است که دفع ضرورت از مضطرین، تکلیف شرعی است. نکته دومی که در تکمیل این نکته گفتیم این بود که این واجب از جمله واجباتی است که مقدمه مفوته آن نیز واجب است.

دلیل بر این نکته که دفع ضرورت واجب است، نصوص معتبره است. در روایت معتبره سکونی آمده است: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[1] . در این روایت نیامده است که اگر مسلمانی ندا داد و کمک خواست باید او را کمک کرد بلکه «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا» آمده است، این تعبیر شامل غیر مسلمانان نیز می شود و چون مقام استغاثه و مدد جویی است، اضطرار فهمیده می شود.

اشکال نکنید که تعبیر «فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» در غیر واجبات به کار گرفته شده است، این اشکال وارد نیست زیرا این تعبیر ظهور در وجوب دارد، اگرچه در بعضی موارد به خاطر شدت اهتمام، در غیر واجبات نیز به کار رفته است؛ مانند «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي مَسْجِدِه‌»[2] که ترکیب «لَا صَلَاةَ» برای نفی ماهیت است و معنای قریب به آن، نفی صحت است، اما گاهی نفی صحت از باب مبالغه در نفی کمال استفاده می شود. اینکه در بعضی موارد این تعبیر در معنای غیر وجوب به کار می رود به این معنا نیست که این ترکیب به معنای وجوب و نفی صحت نباشد، بلکه استعمال در غیر وجوب گاهی اوقات از باب شدت اهتمام و مبالغه، عنائی و مجازی است و بر همین اساس تعبیر «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَاب‌»[3] به معنای عدم صحت و بطلان است، نه نفی کمال. البته نکته ای که باید توجه داشت این است که وجوب اغاثه مضطر، مانند دیگر ادله تکالیف محکوم ادله نفی حرج است.

مطلب دوم این بود که مقدمه مفوته این واجب، واجب است. قبلا بیان کردیم که وجوب مقدمه مفوته خلاف قاعده است و نیاز به دلیل خاص دارد. دلیل وجوب این مقدمه این است که مفاد لسان روایت «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ» این است که حل مشکل مسلمان وظیفه است. متفاهم عرفی از این دلیل این است که مشکلات مضطرین باید حل شود و اگر مقدمه آن واجب نباشد، مشکل آنها همچنان باقی می ماند. با توجه به مناسبات حکم و موضوع فهمیده می شود که مقدمه نیز واجب است.

طائفه دیگری از روایات وجود دارد که مضمون آنها چنین است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ مَنْ أَصْبَحَ لَا يهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‌ فلَيْسَ بِمُسْلِم‌»[4] ؛ این روایت از روایات قطعیه است و این نحوه بیان در روایات متعددی وجود دارد. بزرگان شیعه معمولا این روایات را در راستای روایت قبل -یعنی کمک به مضطر- معنا می کنند، ولی ما برداشت دیگری از این روایت داریم.

 


[1] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج6، ص175.
[2] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج1، ص92.
[3] عوالی اللئالی، محمد بن ابی جمهور احسائی، ج1، ص196.
[4] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج2، ص163.