درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

99/01/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: سرایت بیماری /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در تفسیر معنای حدیث «لا عدوی» بود که مفادش به حسب ظاهر ابتدایی، نفی قانون سرایت مریضی است؛ در حالی که مسأله سرایت بیماری یکی از اصول مسلم است.

1بررسی معنای حدیث «لا عدوی»

1.1احتمال اول

در اینکه معنای این فقره از روایت چیست یک احتمال از نظر ما بیان شد. احتمال ما این بود که مراد از این فقره، نفی سرایت از بیماری خاص باشد که در روایت از آن تعبیر به جرب شده و سرایت آن معتقد عامه مردم در آن زمان بوده است. وجود ارتکاز در تحقق و قطعیت سرایت، مانع انعقاد ظهور روایت در عموم شده و فقط بر نفی سرایت در همان مورد خاص دلالت می کند. وقوع سرایت از عده ای از روایات قابل استفاده است؛ علاوه بر آنچه در مورد طاعون گذشت، در مورد جذام نیز در روایت آمده است: «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَكَ‌ مِنَ‌ الْأَسَد»[1] .

1.2احتمال دوم

احتمال دوم که در کلام علامه مجلسی آمده این بود که مراد نفی استقلالی سرایت است؛ یعنی نفی اینکه بیماری، مستقل از مشیت الهی بخواهد تأثیر گذار باشد. از جمله کسانی که قائل است مراد از روایت، نفی استقلال در تأثیر است، مرحوم ملاصالح مازندرانی است. ایشان فرموده است: «و قيل ليس‌ المراد به‌ ابطاله‌ و قد قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله «فر من المجذوم فرارك من الاسد» و انما المراد به نفى ما يعتقدونه من أن تلك العلل المعدية مؤثرة بنفسها مستقلة فى التأثير فاعلمهم أن الامر ليس كذلك و انما هو بمشيئة اللّه تعالى و فعله و بين بقوله «فر من المجذوم فرارك من الاسد» أن مداواة ذى العلة أحد أسباب العلة فليتق كما يتقى الجدار المائل و قد يرجح هذا القول من حيث أنه يقع به الجمع بين الاحاديث‌»[2]

1.3احتمال سوم

احتمال سوم این است که مراد روایت از نفی سرایت، نفی ترتیب بعضی از آثار سرایت است. نفی موضوع به لحاظ نفی آثار است نه به لحاظ نفی تکوینی و خارجی سرایت؛ می گوید ترتیب اثر ندهید. این ترکیب متعارف است، مثلا در «لا حسد» و «لا طیرة» و «لا ضرر» و ... مراد نفی وقوع خارجی نیست بلکه مراد نفی ترتیب آثار است. موید این جهت تعبیراتی است که در ادامه همین روایت آمده است؛ «... وَ لَا طِيَرَةَ وَ لَا هَامَةَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَرَ وَ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِصَالٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَةٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْماً إِلَى اللَّيْلِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّكَاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْكٍ وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ إِدْرَاكٍ»[3] وقوع حسد یک امر وجدانی است ولی مراد این است که آثار مترتب بر آن را مترتب نکنید. معنای عدم سرایت نیز می تواند همین باشد، یعنی به خاطر سرایت، ترتیب اثر ندهید تا مثلا فرار کنید از شهری که در آن بیماری واقع شده است. این تعبیر مثل «لا ربا بین الوالد والولد» است یعنی ربا هست اما ترتیب اثر داده نمی شود.

ممکن است مراد مرحوم شیخ حر در وسائل نیز همین باشد. ایشان عنوان باب را اینطور فرموده است: «بَابُ كَرَاهَةِ الْحَذَرِ مِنَ‌ الْعَدْوَى‌»[4] .

تطبیق این معنا در مورد روایت ممکن است به نکته عدم واقعیت سرایت در خصوص آن مورد روایت باشد. یعنی در مورد روایت (جرب) حقیقتا سرایت وجود ندارد از باب اینکه آن بیماری از بیماری های خاص نبوده و تطبیق آن در خصوص مورد روایت تطبیق مجازی نیست؛ اما در دیگر موارد مجازی و به معنای نفی ترتیب آثار است.

1.4احتمال چهارم

احتمال دیگری که به نظر می آید این است که مراد از تعبیر «لا عدوی» نفی وقوع خارجی باشد اما مراد از این نفی سرایت، نفی علی الاطلاق نباشد بلکه نفی اطلاق وقوع، مراد باشد. ممکن است مراد از روایت این باشد که توهم می شده با هر سببی سرایت رخ می دهد و یا اینکه هر بیماری مسری است ولی روایت این توهم را نفی می کند. مراد نفی عموم است نه عموم نفی، یعنی اینطور نیست که به هر شکلی سرایت رخ می دهد بلکه فقط از طریق خاصی سرایت رخ می دهد. همچنین این روایت می خواهد بگوید اینطور نیست که هر بیماری مسری باشد، نه اینکه هیچ بیماری مسری نیست.

1.5احتمال پنجم

احتمال دیگری در مقام از کلام ملاصالح مازندرانی استفاده می شود. مفاد این احتمال این است که مراد از «لا عدوی» نفی وقوع خارجی سرایت است لکن این یک عموم است که قابل تخصیص است. این احتمال با احتمال چهارم متفاوت است. احتمال چهارم این بود که مراد از این فقره، نفی عموم است و نفی عموم منافات با وقوع ندارد. اما احتمال پنجم عموم نفی است نه نفی عموم، لکن مانند دیگر عمومات قابل تخصیص است. ایشان فرموده است: «أقول بقى‌ احتمال‌ آخر لم يذكره أحد و هو تخصيص حديث لا عدوى بحديث الفرار مع حمل الفرار على الوجوب و أكل المعصوم معه لا يدل على جواز ذلك لغيره لعلمه بأن اللّه تعالى يحفظه عن تعدى العلة إليه‌»[5] . ایشان فرموده است اینکه در بعضی روایات دیده می شود ائمه علیهم السلام با جزامی غذا می خوردند دلیل بر این نیست که برای بقیه نیز جائز است. شاید کلام ایشان ناظر به این باشد که از شرائط معصوم این است که بیماری مشمئز کننده نداشته باشد.

 


[1] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج3، ص557.
[2] شرح أصول الكافي، المازندراني، الملا صالح، ج12، ص259.
[3] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج8، ص196.
[4] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج11، ص506، أبواب كَرَاهَةِ الْحَذَرِ مِنَ الْعَدْوَى وَ كَرَاهَةِ الصَّفَرِ لِلدَّابَّةِ وَ غَيْرِهَا، باب28، ط آل البيت.
[5] شرح أصول الكافي، المازندراني، الملا صالح، ج8، ص343.