درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

98/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: حیات نباتی /مسائل پزشکی /مسائل مستحدثه

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در حیات نباتی بود. مراد از حیات نباتی این است که مغز از ناحیه ادراک و شعور تعطیل شده است. فرق حیات نباتی با مرگ مغزی این است که در مرگ مغزی علاوه بر این که ادراک و شعور از بین رفته است و امیدی به بازگشت نیست، نبض و قلب نیز از حرکت ایستاده اند و حرکت طبیعی ندارند بلکه به وسیله دستگاه کار می کنند. ولی در مورد حیات نباتی نبض و قلب کار می کنند و حرکت آنها منوط به دستگاه نیست.

در حیات نباتی می گویند که ساقه های مغز هنوز نمرده اند و خون رسانی به وسیله این ساقه ها به مغز شکل می گیرد اگرچه مغز ادراک و شعور ندارد، ولی در مرگ مغزی ساقه های مغز خشک شده و خون رسانی توسط آنها صورت نمی گیرد. در نتیجه مرتبه مرگ مغزی پایین تر از حیات نباتی است.

بحث منتهی شد به موضوعیت حیات نباتی برای آثار شرعیه.

1حیات نباتی

بدن آثاری دارد که مبتنی بر دریافت از مغز است، در عین اینکه خود اعضا بدن نیز به صورت خودکار قابلیت هایی دارند. مثلا قلب در زمان کوتاهی حیات خودکاری دارد که منشأ تداوم آن حرکت در زمان کوتاهی است، یعنی قلب در حد پنج دقیقه حیاتش منوط به حیات مغز نیست به گونه ای که اگر حیات مغزی معدوم شود، قلب در حد پنج دقیقه می تواند زنده باشد. این زنده بودن قلب، حیات حیوانی نیست بلکه حیات نبض است که خون را در این زمان کوتاه پمپاژ می کند به نحوی که اگر در این پنج دقیقه خون رسانی ادامه داشته باشد، قلب کار پمپ و نبض را انجام می دهد. این حیات عصبی است که از آن تعبیر به حیات نباتی می کنیم.

البته در حیات نباتی در عین حال از ساقه های مغز نیز حیات منشأ تحریک شش در ناحیه تنفس، و تحریک قلب در ناحیه نبض همچنان ادامه دارد. پزشکان می گویند اشخاصی که حیات نباتی دارند خواب و بیداری هم دارند و مرادشان از خواب و بیداری، باز و بسته شدن پلک است.

بحث حیات نباتی در سرتاسر فقه محل ابتلاء است. در این زمینه سه مقطع از کلام وجود دارد: 1. تطبیقات وسیع آن در فقه 2. مقتضای صناعت در فرض قطع به اینکه این حالت، حیات نیست و در واقع مرگ است. 3. مقتضای صناعت بنابر این فرض که شک در صدق موت داشته باشیم.

2تطبیقات حیات نباتی در فقه

سؤالات زیادی در فقه در مورد حیات نباتی وجود دارد که به تعدادی از آنها اشاره می شود:

     تقلید از میت جایز نیست. حال کسی که به این درجه از حیات رسیده است، میت است تا تقلید از او جایز نباشد یا تقلید از او جایز است؟

     بدن میت قبل از غسل نجس است و مس او نیاز به غسل دارد. آیا بدن این شخص نجس است و نیاز به غسل دارد یا نه؟ و آیا مس او مس میت است؟

     آیا کسی که به این حالت رسیده است موضوع برای تجهیز است؟

     اگر کسی بمیرد قضای نمازهای او واجب است. آیا اگر کسی به این حالت رسید می توان قضای نمازهای او را به جا آورد، یا هنوز میت نیست و باید صبر کنند که این حالت از او زائل شود؟ همینطور در مورد قضای حج او.

     آیا اگر حیوانی به این حالت رسید می توان او را تذکیه کرد، یا این حالت مرگ است و نمی توان او را تذکیه کرد؟

     با موت شخص زوجیت زائل می شود و زن باید عده نگه دارد آیا زمانی که در این حالت است زمان شروع عده است و یا باید از این حالت خارج شود و این حیات نیز زائل شود.

     اگر شخصی که حیات نباتی دارد، زن باشد و شوهر او با احتساب این شخص چهار زن دارد، آیا وقتی که زن به این حالت رسید شوهر او می تواند همسر دیگری اختیار کند یا باید صبر کند تا حیات نباتی زائل شود؟

     بعد از مرگ اموال میت به ورثه او منتقل می شود. حال آیا این شخصی که حیات نباتی دارد میت است تا اموال او به ورثه انتقال یابد یا هنوز میت محسوب نمی شود؟

     شرط ارث بردن فرزند این است که در زمان موت پدر یا موجود باشد یا اینکه حداقل در شکم مادر باشد و بعدا زنده متولد شود. حال اگر نطفه مرد را ذخیره کنند و در زمان حیات نباتی در رحم همسر او قرار دهند، اگر این شخصی که حیات نباتی دارد، میت باشد این فرزندی که از این نطفه متولد می شود ارث نمی برد ولی اگر میت نباشد، این فرزند ارث می برد.

     بحث دیگر بحث قصاص و دیه است. اگر کسی حیات نباتی این شخص را زائل کند آیا مستحق قصاص است؟ اگر کسی اعضا بدن او را جدا کند آیا مستحق قصاص است و اگر مستحق دیه باشد باید دیه جدا کردن اعضا شخص زنده را بدهد یا دیه جدا کردن شخص میت را؟

3اقوال در مسأله حیات نباتی

از نظر اقوال، دو قول مخالف در مسأله وجود دارد. برخی از بزرگان قائل به زنده بودن این شخص هستند و حتی شخصی که به مرحله مرگ مغزی رسیده است را زنده محسوب می کنند. در مقابل بعضی دیگر از بزرگان این شخص را مرده محسوب می کنند.

3.1نظر استاد در مسأله

برای بررسی نظر صحیح در مسأله باید مقدمه ای بیان شود. اصل در الفاظی که قرار است موضوع حکم شرعی قرار بگیرد، این است که آن الفاظ حمل بر معانی عرفی شوند مگر اینکه احراز کنیم شارع برای آن لفظ مفهوم دیگری غیر از معنای عرفی آن وضع کرده است. اگر شارع فرمود «قتل الحی موجب للقصاص» اصل این است که مراد از حی، حیات عرفی است. در مورد حیات، اصطلاح شرعی خاصی نداریم، در نتیجه حمل بر همان معنای عرفی حیات می شود.

شکی نیست که در بحث حیات نباتی شعور و ادراک منتفی است و حیاتی که وجود دارد صرفا یک حیات نامی است که از آن تعبیر به حیات نباتی می کنند و این حیات در مورد مرگ مغزی نیز صادق است. پس در مورد حیات نباتی شبهه موضوعیه نداریم چون مغز از حیث شعور و ادراک تعطیل است. اما از حیث تنفس، نبض و قلب تعطیل نیست. حال آیا به این مقدار از حیات، عرفا حیات می گویند. اگر از ناحیه صدق عرفی شک کردیم، شبهه مفهومیه می شود.