درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
ثمره امکان واجب معلق /واجب معلق /مقدمه واجب


خلاصه مباحث گذشته:

مرحوم آخوند فرمود: در مواردی قاعده تبعیت جاری است که مقدمه وجودیه، وجوبیه نباشد و همچنین عنوان موضوع نباشد و همچنین علی سبیل الاتفاق نباشد. استاد فرمود مورد سوم معنای محصلی دارد اما مورد اول و دوم معنای محصلی ندارد. در این جلسه به بیان این مطلب می‌پردازد که نسبت به مورد اول تصویری وجود دارد اما با تعلیل مرحوم آخوند سازگاری ندارد.

 

1مقدمه واجب

1.1واجب معلق

1.1.1معنای محصل نداشتن شرط دوم مرحوم آخوند

گفته شد استثنای مرحوم آخوند[1] نسبت به قسم سوم مفهوم است و اما نسبت به مورد اول که مقدمه وجوبیه باشد و مورد دوم که موضوع حکم باشد، مفهوم نمی‌شود و استثناء، منقطع است. ایشان فرمود: چون مناط فعلیت وجوب مقدمه، فعلیت وجوب ذی المقدمه است (که همان قاعده تبعیت است) پس هر گاه مقدمه ای، مقدمه وجودیه واجبی شد و از طرفی وجوب ذی المقدمه، فعلی بود، مقدمه وجوب دارد. مگر این که مقدمه، مقدمه وجوبیه باشد. ما گفتیم اگر مقدمه وجوبیه است داخل در محل بحث نیست. اگر مقدمه وجوبیه است پس وجوب ذی المقدمه هنوز فعلی نشده است و اگر محقق شد که وجوب دارد و تحصیل حاصل است. معنا ندارد بگوید مقدمه وجودیه ای واجب است که هنوز وجود پیدا نکرده است.

1.1.1.1تقریر شرط اول از منظر ایروانی

مرحوم ایروانی گفته است[2] : مراد مرحوم آخوند مقدمه وجوبیه ای است که به نحو شرط متاخر است. یعنی در ابتدا مقدمه، مقدمه وجودیه است، وجوب ذی المقدمه فعلی شده است، حال که وجوب ذی المقدمه فعلی شد، مقدمه اش هم فعلی می‌شود، اگر مقدمه وجوبیه به شرط متاخر نباشد. در این صورت مقدمه وجودیه وجوبیه متاخر هم هست. الان وجوب فعلی شده است و مقدمه هم حاصل نشده است؛ چون بعدا می‌آید. اگر مقدمه، مقدمه وجوبیه به شرط متاخر است جا دارد که گفته شود: وجوب ذی المقدمه فعلی شده است، آن مقدمه هم که هنوز نیامده است( زیرا شرط متاخر است و هنوز نیامده است) پس اولا ذی المقدمه وجوب فعلی دارد و مقدمه ما هم مقدمه وجودیه هست و علاوه بر این، مقدمه وجوبیه به نحو شرط متاخر نیز هست پس داخل در مستثنی منه هست و جای بحث دارد. هر چند که این تصویر با تعلیل( یا مقدمه هست که وجوب معنا ندارد و یا نیست که اساسا بحث ندارد) مرحوم آخوند سازگاری ندارد. اما تصویر دارد و مقدمه وجودیه ای است که وجوبیه هم هست مثلا نردبان گذاشتن را شرط وجوب صعود قرار داد، متاخرا (مثلا در فردا). در این جا مقدمه هم وجودیه است و هم وجوبیه است. پس در این مورد وجوب ذی المقدمه فعلی شده است و مقدمه هم وجود پیدا نکرده است چون متاخر است. لذا وجوب از ذی المقدمه به مقدمه ترشح نمی‌کند.( چرایی این مطلب با تعلیل مرحوم آخوند سازگاری ندارد) زیرا خود شارع آن را فرض وجود کرده است. چون شرط وجوب است و شرط وجوب فرض الوجود است. اگر وجود پیدا کرد معنا ندارد که بگوید تحصیل آن واجب است. در حقیقت مانند قسم سوم است. پس می‌توان به این شرط صورتی داد ولی با تعلیل مرحوم آخوند سازگاری ندارد.

اما باز هم مورد دوم مفهوم نمی‌شود. در مورد دوم شرط متاخر هم معنا ندارد.یعنی اگر مقدمه عنوان موضوع باشد، وجوب ندارد. اگر عنوان هست که وجوب هست و اگر عنوان نیست که وجوب در میان نیست. استثناء در جایی مطرح است که جای گفتن داشته باشد. مانند قسم سوم و یا شرط متاخر که وجوب ذی المقدمه فعلی است و مقدمه ای محقق نیست جا دارد که استثناء مطرح شود.( یعنی ایجادش واجب نیست)

1.1.2حل اشکال مقدمات مفوته از منظر آخوند: قول به شرط متاخر

مهم ادعایی است که مرحوم آخوند بر این مقدمه( بیان شروط سه گانه تبعیت وجوب مقدمه از ذی المقدمه) متفرع کرده است. ایشان فرموده است: حال که ملاک، وجوبِ فعلی ذی المقدمه است پس ما در مقدمات مفوته مشکلی نداریم. زیرا فرض کردیم وجوب فعلی است، فعلیت وجوب ذی المقدمه مستلزم فعلیت وجوب مقدمه است. اگر وجوب ذی المقدمه موسع است، وجوب مقدمه هم این گونه است و اگر وجوب ذی المقدمه مضیق است(مقدمه را در زمان ذی المقدمه نمی‌توان انجام داد)، وجوب مقدمه نیز این گونه است و باید الان مقدمه انجام داده شود. مقدمات مفوته از مصادیق مضیق هستند. یعنی وقتی که زمان واجب فرا برسد و وجوب ذی المقدمه فعلی شد، اگر موسع است که مقدمه در زمان ذی المقدمه امتثال می‌شود و اگر ذی المقدمه مضیق است و ملازمه را قبول کردیم، مقدمه هم واجب است و باید الان انجام شود.

مواردی که علماء فتوا به وجوب مقدمه قبل از آمدن ذی المقدمه داده اند، حلش به این مطلب است. اگر ملازمه وجود دارد که شرعا مقدمه واجب است و اگر وجوب مقدمه عقلی است که عقلا واجب است مقدمه امتثال شود لذا ما نیازی نداریم که به واجب معلق تشبث کنیم. مهم این است که وجوب فعلی باشد چه واجب معلق باشد و چه واجب معلق نباشد و وجوب متاخر به شرط متاخر باشد. بر خلاف صاحب فصول که گفته است حل مشکل منحصر در تشبث به واجب معلق است.

1.1.2.1دو اشکال بر مرحوم آخوند

به نظر ما حق با صاحب فصول است. ما دو مناقشه داریم که یکی از آن ها در کلمات مرحوم اصفهانی وجود[3] دارد و بعضی دیگران هم گفته اند.

1.1.2.1.1اشکال اول: نیاز به واجب معلق داشتن برای حل اشکال

فرض کلام این است که زمان واجب متاخر است و الان نمی‌توان واجب را امتثال کرد. زمان حج موسم است و الان قابل اتیان نیست. بنا بر این، مجرد این که شرط متاخر ممکن است، مشکل را حل نمی‌کند. هر چند که وجوب فعلی باشد اما از جهت این که زمان واجب متاخر است، هنوز مشکل باقی است.

شما(مرحوم آخوند) گفتید وجوب فعلی است و با شرط متاخر آن را تصحیح می‌کنیم یعنی موسم شرط متاخر برای وجوب است. این مطلب درست نیست زیرا مفروض این است که زمان واجب متاخر است و انفکاک وجوب از واجب لازم می‌آید و این همان مشکله واجب معلق است. اگر این انفکاک درست نشود باز مشکل باقی است. هر چند که وجوب بالفعل هست و وجوب به مقدمات ترشح می‌کند. فعلیت وجوب از این جهت که از واجب انفکاک پیدا کرده است باید حل شود. اگر انفکاک وجوب از واجب محال باشد، نمی‌تواند وجوب، فعلی باشد. هر چند که از باب شرط متاخر اشکالی ندارد چون محال نیست اما انفکاک تصحیح نشده است.

به عبارت دیگر، فعلیت وجوب در این جا دو مشکل دارد. یک مشکل، مشکل شرط متاخر است. الان فعلی باشد و شرطش موسم باشد مشکل شرط متاخر دارد. مرحوم آخوند آن را حل کرد. مشکل دیگر این است که چون فرض این است که واجب متاخر است انفکاک لازم می‌آید و اگر از واجب معلق غمض عین کنیم، این مشکل هنوز باقی است. اساسا صاحب فصول برای تصحیح انفکاک قائل به واجب معلق شد. اگر مشکل انفکاک حل نشود هنوز مشکل باقی است. اگر واجب معلق قبول نشود هنوز مشکل حل نشده است. پس نمی‌توان گفت که ما به واجب معلق نیازی نداریم بلکه برای تکمیل تصحیح باید واجب معلق را بپذیریم.

شما باید برای حل مشکل بپذیرید که واجب مقید به زمان متاخر است زیرا اگر واجب مقید به زمان متاخر نباشد امکان امتثالش باید در زمان حال باشد در حالی که خلاف فرض است. اگر واجب متاخر باشد باید مقید به زمان متاخر باشد و الا استقبالی نیست. فرض این است که واجب متاخر است و باید واجب معلق را بپذیریم. قید وجوب بودن کفایت در حل مشکل نمی‌کند و باید قید واجب هم باشد تا واجب متاخر باشد. اگر واجب متاخر شد باید انفکاک حل شود و حل انفکاک نیز واجب معلق است.

خلاصه: ما قبول کردیم می‌توان وجوب را فعلی کرد اما باید واجب متاخر باشد و متاخر شدن واجب تنها با واجب معلق تصویر دارد. لذا ما نیاز به واجب معلق داریم. بدون قول به واجب معلق مشکل حل نمی‌شود

1.1.2.1.2اشکال دوم: کلیت نداشتن رجوع همه قیود به وجوب

این که مرحوم آخوند ادعا کرد قید واجب را به وجوب برمی‌گردانیم و با شرط متاخر وجوب را فعلی می‌کنیم درست نیست. زیرا قید وجوب میزان دارد. چیزی می‌تواند قید وجوب باشد که دخیل در ملاک باشد اما اگر قیدی دخیل در استیفای ملاک باشد باید قید واجب باشد و قید وجوب نیست. لذا این گونه نیست که امر به دست ما باشد و هر قیدی را که خواستیم قید وجوب قرار بدهیم. اگر قید، قید واجب است نمی‌توان قید وجوب دانست. لذا ادعای مرحوم آخوند در همه جا امکان پذیر نیست. نمی‌توان گفت که هر قید واجبی، قید وجوب است، شاید دخیل در استیفای ملاک است و دخیل در اصل ملاک نباشد. مثلا استطاعت دخیل در اصل ملاک است و موسم دخیل در استیفای واجب است.

پس لامحاله و لو فی الجمله (در جایی که قید صلاحیت قید وجوب بودن را ندارد،) باید مشکل را با واجب معلق حل کرد نه با شرط متاخر.

 


[1] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص10.
[2] نهایة النهایه، علی ایروانی، ج1، ص147.
[3] نهایة الدرایه فی شرح الکفایه، محمد حسین اصفهانی، ج2، ص89.