درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: معنای صیغه امر /صیغه امر /اوامر

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه گذشته گفته شد صیغه امر نزد مرحوم آخوند به معنای طلب انشائی است و با ماده امر از این جهت متحد است. فقط ماده امر معنای استقلالی دارد ولی صیغه امر معنای آلی دارد. مرحوم نائینی فرمود صیغه امر به معنای ایقاع نسبت ایجادیه است و مرحوم خویی فرمود صیغه امر ابراز همان چیزی است که مولی بر عهده مکلف گذاشته است.

 

1اوامر

1.1صیغه امر

1.1.1معنای صیغه امر

1.1.1.1مطلب دوم: تحلیل معنای واحد

1.1.1.1.1نسبت ارسالیه

مرحوم آغا ضیاء می‌فرماید[1] : صیغه امر به معنای نسبت ارسالیه یا نسبت دفعیه و یا نسبت بعثیه است[2] که همه ی این معانی واحد است. مثلا اضرب یک ماده دارد و یک هیئت دارد ماده دلالت بر حدث دارد و هیئت دلالت بر نسبت ارسالیه دارد. در فارسی وقتی گفته می‌شود بزن یک ماده دارد و یک نسبتی که بین مامور و آمر و مامور به بوجود می‌آید. این نسبت را هیئت به وجود آورد و تا قبل از این که تکلم شود این نسبت نبود.

1.1.1.1.1.1اقربیت نسبت ارسالیه

به نظر می‌آید که مختار مرحوم آغا ضیاء به ذهن اقرب است و نظر مرحوم آخوند و مرحوم نائینی نقطه نقض داشت. تحلیل مطلب این است که وقتی ما اوامری که از خودمان صادر می‌شود و یا استعمالات امر را بررسی می‌کنیم، ارتکازمان با مختار مرحوم آغا ضیاء سازگاری دارد.

مثلا اگر کسی می‌خواهد شخصی را از جایش بلند کند چند راه دارد:

    1. دست او را بگیرد و از جا بلند کند. این کار اقامه خارجی و تکوینی است

    2. با دست به او اشاره کند که برخیز. این عملیات اقامه تنزیلی است. و گفته می‌شود کأنّ او را بلند کرد.

    3. با الفاظ بعث تنزیلی را انشاء می‌کند و گفته می‌شود کأنّ او را بلند کرد. و برای توضیح کأنّ گفته می‌شود هیئت امر برای ارسال و بعث وضع شده است و در عین حال معنایی که از صیغه به دست آمد با معنای اطلب منک الضرب متفاوت است و لو اینکه مفاد صیغه امر، مصداق اطلب منک الضرب هست ولی مفهوما با هم متفاوت هستند

1.1.1.1.1.1.1عدم وضع صیغه امر برای نسبت ارسالیه

و لو این که مختار مرحوم آغا ضیاء به ذهن اقرب است و به ارتکاز سازگار است اما معلوم نیست که این ارتکاز از حاق لفظ باشد. ممکن است کسی بگوید و لو این که معنای نسبت ارسالیه به ذهن می‌آید ولی معنای موضوع له صیغه امر نیست بلکه به خاطر انصراف است که این معنا به ذهن می‌آید یعنی ما قبول داریم که نسبت ارسالیه از صیغه امر به ذهن می‌آید ولی این مطلب به خاطر داعی بعث داشتن است. (این نکته در بحث بعدی توضیح داده می‌شود). فلذا گفته می‌شود با این تحلیل نمی‌توان اثبات کرد که معنای موضوع له صیغه امر نسبت ارسالیه است زیرا ممکن است انس ذهنی صیغه امر به نسبت ارسالیه از حاق لفظ نباشد بلکه به خاطر کثرت استعمال باشد.

1.1.1.1.1.1.1.1شاهد بر خلاف وضع صیغه امر برای نسبت ارسالیه

این که گفته شد معنای موضوع له صیغه امر نسبت ارسالیه نیست شاهد نیز دارد و آن عبارت است از این که در بعضی موارد امر هست ولی نسبت ارسالیه نیست و ما احساس مجازیت نداریم مثلا خداوند می‌فرماید از من اطاعت کنید. این جا امر است ولی نسبت ارسالیه ندارد بلکه برای ارشاد است و در عین حال ما احساس مجازیت نداریم.

همچنین در مواردی که شخص دعا می‌کند و از خداوند طلب می‌کند و واقعا امر است ولی نسبت ارسالیه ندارد و در عین حال احساس مجازیت نداریم.

1.1.1.1.2مختار استاد

به نظر ما صیغه امر به معنای طلب انشائی است و ارتکاز مرحوم آخوند مناسب است و صحیح است اما این که ایشان معنای صیغه امر را با معنای ماده امر متناسخ می‌دانست صحیح نیست. به نظر ما مفاد هیئت امر طلب انشائی است و این معنا، مندک در غیر است و با انشاء و صیغه امر این نسبت ایجاد می‌شود

خلاصه نظرات در وضع صیغه امر

    1. طلب انشائی که معنای اسمی دارد

    2. ایقاع نسبت طلبیه

    3. ابراز

    4. نسبت ارسالیه

    5. طلب انشائی که معنای مندک دارد.

1.1.1.2مطلب سوم: کیفیت ترجیح داعویت بعث نسبت به دواعی دیگر

تا این جا گفته شد معنای امر واحد است و بعث و تعجیز و غیره دواعی هستند. در این که داعی بودن بعث بر سایر دواعی ترجیح دارد بحثی نیست. بحث این است که به چه دلیلی این ترجیح استفاده می‌شود.

1.1.1.2.1نظریه اول: قید علقه وضیعیه بودن بعث

مرحوم آخوند[3] دلیل ترجیح بعث بر سایر دواعی را این گونه بیان کرده است که چون بعث قید علقه وضعیه است در صورتی که ما قرینه نداشته باشیم حمل بر بعث می‌شود. یعنی واضع صیغه امر را به شرطی برای انشاء طلب وضع کرده است که به داعی بعث باشد. فلذا اگر این قید را نداشت مجاز می‌شود اما نه آن مجازی که استعمال در غیر ما وضع له باشد زیرا گاهی اوقات مجاز گفته می‌شود و منظور استعمال لفظ در غیر ما وضع له است و گاهی اوقات مجاز گفته می‌شود و منظور این است که قید علقه وضعیه را ندارد.

1.1.1.2.1.1اشکال مبنایی

این که بعث بخواهد قید علقه وضعیه باشد خلاف ارتکاز است زیرا تفهیم این مطلب برای دیگران سخت است فضلا از این که بخواهد واضع این عملیات را در وضع به کار بگیرد و عرف نیز تبعیت کرده باشند. اساسا این مطلب غیر عرفی است

1.1.1.2.1.2اشکال بنایی

مطلبی که مسلم است این است که وقتی صیغه امر به کار می‌رود بعث به ذهن می‌آید اما این که این بعثی که به ذهن آمد به خاطر علقه وضعیه است اول کلام است و دلیلی برای اثبات این مطلب نداریم.

1.1.1.2.2نظریه دوم: ترجیح داعی بودن بعث به خاطر انصراف

این نظریه دارای دو بیان است.

1.1.1.2.2.1بیان اول: کثرت استعمال

ادعا این است که صیغه امر اگر بدون قرینه وارد بشود ظهور در بعث دارد یعنی صیغه امر به داعی بعث صادر شده است. دلیل این ادعا این است که امر در مواردی که استعمال می‌شود بیشتر در جایی استعمال می‌شود که داعویت آن بعث است. البته باید به این نکته توجه شود که این کثرت استعمالی که ادعا شد در غیر موضوع له نیست و لازم نیست که کثرت استعمال منحصر به موارد غیر موضوع له باشد بلکه ممکن است کثرت استعمال در موضوع له باشد ولی در مورد خاصی باشد در این جا نیز امر در معنای خودش به کار رفته است اما صیغه امر می‌تواند 15 داعی و مورد داشته باشد که گفته می‌شود بعث نسبت تک تک آنها کثرت استعمال دارد و لو این که نسبت به مجموع 14 داعی باقیمانده کثرت نداشته باشد.

1.1.1.2.2.1.1اشکال صغروی

ما قبول داریم که اگر کثرت استعمال باشد منشا ظهور می‌شود ولی از جهت صغری کثرت استعمال را قبول نداریم زیرا بعث نستب به 14 داعی باقیمانده کثرت استعمال ندارد

1.1.1.2.2.1.1.1کثرت استعمال در خطابات شرعیه

ما قبول داریم که بعث نسبت به 14 مورد باقیمانده کثرت استعمال ندارد ولی چون ما به خطابات شرعیه ابتلاء داریم و در آنها دواعی دیگر غیر از بعث قلیل است فلذا کثرت استعمال در آنجا محقق است. خیلی کم پیدا می‌شود که شارع برای تعجیز امر را بکار ببرد یا مثلا برای ارشادی بودن امر به کار ببرد.

1.1.1.2.2.2بیان دوم: اصالة التطابق

ادعا این است که هر وقت صیغه امر به کار رود و قرینه ای در کار نباشد ظهور در بعث دارد زیرا ظاهر حال متکلم این است که چیزی که در مقام انشاء، انشاء می‌شود مطابق آن را نیز در درون اراده کرده است مثلا کسی که آرزو می‌کند و می‌گوید ای کاش ...... ظاهر حالش آرزوی واقعی است و سیاه کاری و غیره نیست فلذا باید گفت (به حکم تطابق بین ظاهر و باطن) باید در درونش نیز آرزوی واقعی داشته باشد. در ما نحن فیه نیز این گونه است که اگر کسی انشائی را داشت در درون نیز آن را می‌خواهد و بعث دارد.

ادامه بحث در جلسه آینده.

 


[1] نهایة الافکار، آقا ضیاء الدین العراقی، ج1، ص178.
[2] مرحوم سید محمد باقر صدر نیز این ادعا و مختار را دارند.بحوث ج2 ص49.
[3] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص69.