درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تصویر جامع بنا بر قول به اعمی /صحیح و اعم /مقدمات علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد تصویر نزاع بنا بر قول به اعمی بود که در جلسه قبل سه تصویر از کلام مرحوم اخوند بیان شد اولین جامع جمله ای از اجزا بود که مثلا ان را ارکان مینامیدند و دومین جامع معظم اجزا بود و سومین جامع تنزیل بود در این جلسه به بیان دو جامع دیگر از کلام ایشان پرداخته میشود

 

1صحیح و اعم

1.1تصویر جامع بنا بر قول به اعم

1.1.1قیام مع الفارق بودن کلام مرحوم خویی

بحث در تصویر جامع بود بنا براعمی. مرحوم اخوند پنج تصویر ذکر کرده است ارکان که از میرزا بود معظم اجزا بود که از مشهور بود و تنزیل بود کلمه ای که قابل توجه است ادعای مرحوم خویی بود که کلام ایشان در مورد ارکان بود ولی در معظم نیز مطرح است و با اضافه کردن کلمه لا بشرط مشکل را حل کرده است مشکل این بود که استعمال الفاظ در فرد صحیحی که تام باشد باید مجازی باشد اما مرحوم اخوند فرمود که جامع یک امر وحدانی است و طبق این ادعا ان مشکله جا ندارد ولی اعمی ها باید یک مرکبی را تشکیل بدهند که قابل تطبیق بر همه افراد باشد.

مرحوم اقای خویی فرمود با اضافه کردن کلمه لابشرط این مشکله را حل میکنیم به این بیان که کلی میشود مثلا ارکان لا بشرط قابل انطباق بر هر مرکبی است و این مطلب را به اسما بلاد تنظیر کرد مثلا لفظ دار وضع شده است برای وجود دیوار و خانه. که لا بشرط است حال یک بیت باشد یا دو بیت باشد یا بیشتر. ما گفتیم کلمه لا بشرط مشکل را حل نمیکند و موجب صحت استعمال حقیقی نمیشود و تنظیر ایشان با محل کلام فرق میکند زیرا کلمه دار جامع بین همه افراد است حال میخواهد یک خانه باشد یا دو خانه باشد ولی در محل کلام فرق میکند چون نماز مثلا دارای افراد متباین است که دارای مقولات متباین است و لابشرط بودن باعث میشود که از مسمی خارج شود چون لابشرط یعنی رفض قیود است و قیود اخذ نشده است و خارج شدن از مسمی است

1.2تصویر چهارم

وضع الفاظ عبادات را به وضع اسامى معاجين و مركبات عرفيه قياس كرده‌اند، و گفته‌اند: در باب معاجين و مركبات خارجيه مطلب از اين قرار است كه مثلا عطار يك داروى گياهى را از چندين ماده گياهى تركيب كرده و با يكديگر عجين مى‌كند و براى مداواى بيماران بكار مى‌برد، و براى معجون يا مصنوع خويش نامى انتخاب مى‌كند، آنگاه در مقام اسم‌گذارى، ابتدا آن معجون يا مصنوع را با تمام اجزاء و خصوصيات لازم و بدون كم و كاست و بدون اضافه برآن، منظور مى‌كند و لفظ را هم براى همان مجموعه كامل و تام وضع مى‌كند ولى بعدا خود مخترع و صانع كه از اهل عرف است و يا ساير مستعملين قدرى توسعه داده و با مسامحه‌اى كه در طبيعت انسانها، مرتكز و ريشه‌دار است كه خيلى دقت نمى‌كنند و مقيد به اطلاق آن لفظ بر جامع جميع اجزاء نيستند، بر معجون يا مصنوعى هم كه احيانا جزئى كم و زياد داشته باشد اين اسامى را اطلاق مى‌كنند و اين اطلاق هم حقيقى است نه مجازى از باب حقيقت ادعائيه جناب سكاكى: مرحوم نائینی این مطلب را قبول کرده است منتها گفته است که جامع بین نماز حاضر و مسافر. و از اول کلام را دو قسم کرده است.

1.2.1جواب مرحوم اخوند از تصویر چهارم

مرحوم آخوند در جواب مى‌فرمايند:قياس الفاظ عبادات به اسامى معاجين و مركبات عرفيه، قياس نادرست است. زيرا در معجونهاى عرفى و مركبهاى خارجى، ما يك امر مضبوط داريم كه جامع جميع اجزاء و شرائط است و روز اول آن را در نظر مى‌گيريم و اسم مى‌گزاريم ... ولى در عبادات، ما يك صحيح مطلق و من جميع الجهات و بالنسبة به همه حالات و افراد نداريم كه روز اول آن را لحاظ كنيم، بلكه هر مرتبه‌اى را كه در نظر بياوريد، حتما صحت و فساد آن نسبى خواهد بود يعنى نسبت به فردى صحيح و نسبت به فرد ديگر فاسد است، نسبت به حالتى صحيح و نسبت به حالت ديگر فاسد است پس چيز معينى نداريم تا وضع اوليه الفاظ عبادات را روى آن پياده كنيم.

1.3تصویر پنجم

اعميها وضع الفاظ عبادات را به وضع اسامى اوزان (مثقال- سير، كيلو، من، خروار، تن و ...) و ساير مقادير (سانتيمتر، متر، كيلومتر، فرسخ، هكتار، جريب و ...) مقايسه كرده و گفته‌اند: همان‌طورى‌كه اسامى اوزان و مقادير حقيقت هستند در اعم از كامل و ناقص، الفاظ عبادات نيز اين‌گونه‌اند روز اول همان حد معين را لحاظ كرد و لفظ متر يا مثقال را هم براى خصوص آن وضع كرده ولى بعدا در وزن و اندازه كم يا زياد هم (كه ذره‌اى كم يا زياد شود) مجازا استعمال شد، تا آنجا كه به درجه كثرت استعمال رسيد و وضع تعينى پيدا كرد. و الفاظى كه روز اول در خصوص جامع و كامل حقيقت شدند، روز دوم در اعم حقيقت گرديدند.

1.3.1جواب مرحوم اخوند از تصویر پنجم

مرحوم آخوند در رد اين وجه هم مى‌فرمايند:باز قياس مع الفارق است، زيرا كه در باب اوزان و مقادير از روز اول يك حد معيّن و مشخصى وجود دارد كه واضع آن را لحاظ كند و بقيه مراتب يعنى ناقص و كامل را با آن بسنجد و آن معيار باشد، ولى در باب عبادات مخصوصا در مثل نماز يك صحيح مطلق و من جميع الجهات وجود ندارد كه روز اول آن را لحاظ كند و لفظ را براى اعم قرار دهد، بلكه هر مرتبه‌اى را مطرح كنيد، خواهيم گفت صحت و فساد آن نسبى است نه مطلق، پس اينجا نمى‌توان خصوص مرتبه‌اى را لحاظ و وضع كرد.

علاوه بر این در اوزان که ادعا شده است که در اقل یا در اکثر حقیقت است درست نیست مثلا یک کیلو در حقیقت همان هزار گرم است اگر در مقدار کمتر از ان استعمال میکنند تسامح است و حقیقت ندارد و تعجب از ادعای رشتی است که میگوید استعمال درکم و زیاد حقیقت است.و در اوزان اساس وضعشان بر دقت است

1.3.2مختار استاد

ما ادعا کردیم که جامع ممکن است باب اعتبارات است اینکه نتوانیم یک جامعی تصویر کنیم درست نیست موضوع له این الفاظ یک معنایی است که قابل انطباق بر هر مرکبی است و همه قبول دارند در مقام بیان یکی معظم گفته است و یکی ارکان لابشرط و یکی تام به ضم استعمال در بقیه گفته است همه در ارتکازشان بوده است که اطلاق مجموع بر کم و زیاد حقیقت است ولی میخواهند بیان کنند که چگونه میشود که با این عرض عریض اطلاق حقیقی باشند پس همه قبول دارند که معنای این الفاظ یک جمله ای از افعال مخصوص و محدود نیست و هیچ کس نمیگوید که نماز این ارکان است نه کم و نه زیاد. بلکه موضوع له توسعه ای دارد و به تفصیل نیست. به ذهن ما میاید که مساعد اعتبار و شان مخترع این است که در ابتدا یک مجموعه در مقام اسم گذاری مجموعه های از اجزا را به ذهن میاورد که این اوردن به ذهن نیز به تفصیل است ولی چون میبیند که مرکبات در معرض تغییر هستند و اضافه و کم میشوند شخصی که التفات به معرضیت ان اختراع شده دارد به طور طبیعی در مقام اسم گذاری میگوید من این لفظ را وضع کردم برای مجموعه ای که تصور کردم به اضافه چیزهایی که نزدیک این مرکب است تا بعدا اضافه و کم شدن در زمان های بعدی موجب مجاز گویی نشود پس لفظ برای خصوص مفصلات وضع نشده است است و لو اینکه در ذهنش تفصیلی است ولی برای ما یقرب به وضع کرده است مثلا لفظ دو چرخه را با تفصیل درذهنش احضار کرده است ولی برای خصوص ان وضع نکرده است بلکه برای ما یقرب به ان وضع کرده است. حال محقق رشتی میگوید موضوع له عبارت است از اجزایی که اضافه و کم بشود که همین مطلب را میخواهد بگوید یا مثلا مرحوم خویی که کلمه لا بشرط را اضافه کرده است و موجب اشتباه شدن شده است ولی حقیقت ان همین مطلب است که لفظ برای یا یقرب به ان مجموعه وضع شده است.

مرحوم اخوند در ادامه فرموده است که باید وضع عام باشد و موضوع له عام باشد که ما ان را بحث کردیم و بعد بحث به ثمره میرسد که در سال اینده تحصیلی به بیان ان میرسیم

2توصیه های استاد

تدریس و مباحثه ربما تعطیل میشود ولی مطالعه و تلاش علمی تعطیل نیمشود و باید تلاش کنید اگر اول سال تحصیلی یک درس با اخر سال تحصیلی یک درسی تفاوتی نداشت عمر خود را زایل نکنید بلکه درسی بروید که شما را راه بیاندازد و فکر شما را حرکت بدهد و حرف ها را بهتر بفهمید. اساسا درس خارج برای فهم یک فرع ومسئله نیست بلکه مهم در درس خارج حرکت فکر انسان است. درس خارج برای نوشتن و شنیدن نیست و هدف نیست بلکه هدف کسب قدرت فکری است و به وجدان مطالب را دریابد