درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
95/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أحکام أموات/غسل میّت /شرایط مغسِّل - استثناء شهید از وجوب غسل
ادامه بحث در مورد شرایط مغسِّل
بحث در مورد شرایط مغسِّل بود، مرحوم سیّد فرمود یشترط فی المغسِّل أن یکون مسلماً، بالغاً، عاقلاً، چندی قبل در مورد صبی بحث کردیم که عبادات صبیّ مشروع است یا نه، همین مطلب را مرحوم سیّد در آنجا داشت که اگر علم به صحت داشتیم، مجزی است؛ که در ذهن ما این است مشروعیّت عبادات صبی اشکال دارد، و علی الأحوط مرحوم سیّد درست است و عبارت (و إن كان لا يبعد كفايته مع العلم بإتيانه على الوجه الصحيح) درست نیست. فرموده تغسیل کافر مجزی نیست، وجه اینکه تغسیل کافر مجزی نیست، همان چند وجهی است که مطرح کردیم، الّا در کافر کتابی. و اینکه تغسیل مجنون مجزی نیست، به این جهت است که اگر عقل نداشته باشد، قصد قربت متمشّی نمیشود؛ قید إثنی عشری هم علی المبنی است، بحثی است در مورد اعمال مخالف که آیا صحیح است ولی قبول نمیشود، یا اینکه باطل است، بعضی شاید مشهور قدماء قائل هستند که صحیح است ولی مقبول نیست، و بعضی میفرمایند اعمال مخالف باطل است، و مرحوم خوئی در یک جا مفصّل بحث کرده است؛ همان روایات کافی که اعمال ایشان را به چیزی تشبیه کرده که فایده ندارد، و رویاتی که میفرماید اگر تمام عمر را عبادت بکنند، فایده ندارد. مقتضای قاعده انطباق قهری و إجزاء عقلی است، اگر کسی از این ادلّه بطلان را استظهار کرد، در مقام باید بگوید که مجزی نیست، و اگر بطلان را استظهار نکرد، و فرمود شبیه این در أعمال عاصین هم است، ولی أعمالشان صحیح است، که نتیجه میگیرد إجزاء را؛ که در ذهن ما هم نتوانستیم استظهار بطلان کنیم؛ غایت امر این است که أعمال آنها فایده ندارد، و بطلان را نتوانستیم بفهمیم، بلکه از بعض روایات معتبره که سنّی مستبصر شده است و حضرت فرموده لازم نیست اعمال سابق را قضاء بکند، صحت استظهار میشود؛ و بعید است از باب الإسلام یجبّ ما قبله باشد. اگر کسی گفت اعمال آنها صحیح است، ولی قبول نمیشود، از ما هم ساقط میشود؛ و اگر گفت باطل است، همین کلام مرحوم سیّد را میپذیرد؛ بعضی تعلیقه زدهاند بر کلام مرحوم سیّد که إثی عشری بودن علی الأحوط است، که وجهش همین گیر است. این را در بحث نجاست کفار و مخالف که بحث کردهاند مطرح شده است. (بحث این است که مخالف بر مذهب ما غسل داده است).
مرحوم سیّد فرموده (و یشترط أن یکون عارفاً بمسائل الغسل)، که این مسأله سیّالهای است، در بحث نیابت، مطرح است که آیا باید نائب مسائل حجّ را بداند، یا اینکه لازم نیست عارف به مسائل باشد، مهم این است که آن طبیعت را بیاورد، و لو مسائل را نداند؛ اینکه مرحوم سیّد فرموده (و یشترط) مرادش همین است؛ که اتیان به متعلّق تکلیف بکند، یعنی مغسِّل باید غسل را همان جوری که هست بیاورد، مراد یشترط غیری است؛ کما انه یشترط المماثله الّا همان استثنائاتی که گذشت.
موارد استثناء شده از وجوب تغسیل مسلم
فصل قد عرفت سابقا وجوب تغسيل كل مسلم لكن يستثنى من ذلك طائفتان[1]
دو طائفه علی طرفی النقیض هستند که وجوب غسل ندارند، یکی شهید که در مرتبه عالی قرار دارد، و دیگری کسی که محکوم به قصاص و رجم شده است.
مورد أوّل: شهید
إحداهما الشهيد المقتول في المعركة عند الجهاد مع الإمام (علیه السلام) أو نائبه الخاص و يلحق به كل من قتل في حفظ بيضة الإسلام في حال الغيبة
بعد از اینکه فرموده شهید، بعد قید آورده است، آنی که موضوع عدم وجوب غسل است، شهید خاص است، و لو در بعض روایات باب 14 أبواب غسل میّت، موضوع را شهید قرار داده است. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: الشَّهِيدُ إِذَا كَانَ بِهِ رَمَقٌ غُسِّلَ وَ كُفِّنَ- وَ حُنِّطَ وَ صُلِّيَ عَلَيْهِ- وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ بِهِ رَمَقٌ كُفِّنَ فِي أَثْوَابِهِ».[2] و لکن یا به ذیل همین روایت که ملاک را رمق داشتن و نداشتن قرار داده است، یا به روایات آتیه، معلوم میشود که مراد خصوص شهیدی است که در معرکه کشته شده است.
برای بحث ما مهم نیست که شهید به چه معنی است، مثل مرحوم حکیم[3] فرموده شهید مجمل است، و بعضی ادّعا دارند که شهید در روایات انصراف دارد، و عبارت است از همانی که قتل فی المعرکه، و در آیات شهید به معنای شاهد أعمال آمده است، و به مقتول فی المعرکه هم شهید اطلاق نشده است، بلکه أموات اطلاق شده است. «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ».[4] مقتول فی سبیل الله یک امتیاز دارد، همه مردگان أحیاء هستند، ولی اینها أحیاء خاصی هستند، که آزادی و بسط بیشتری دارند، و ممکن است علماء بالاتر از شهداء باشند، ولی نسبت به عموم مردم، شهید یک امتیازی دارد. اینکه حقیقت حیات شهداء چیست، ما خیلی نمیفهمیم، ولی یک امتیازی دارند که برای عموم مردم نیست؛ آنهای که میمیرند اصناف عدیدهای دارند، بعضی بسط ندارند، و بعضی یک آزادیهائی دارند، میتوانند به بازماندگان و دوستانشان سر بزنند؛ و در رأس اینها که امتیاز دارند، شهداء هستند، و مرحوم شیخنا الاُستاد میفرمود که در آیه شریفه «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً».[5] مراد از شهداء همان قتلوا فی سبیل الله است، و شهداء به معنای شاهد أعمال و شاهدان فی الآخره نیست، اینکه قسیم نبیّین قرار داده شدهاند، معلوم میشود که شهید است. و لیس الأمر بمهم، چون موضوع حکم ما در سقوط وجوب حکم، شهید مطلق نیست تا تحقیقش مهم باشد، که ما هو المراد من الشهید فی لسان الآیات و الرویات، و همانطور که مرحوم سیّد فرموده ظاهر روایات، المقتول فی المعرکه است؛ مدّ نظر رویات آنی است که در معرکهی قتال کشته شده است. منتهی مقتول فی المعرکه نه به معنای ضیقش که جنگ شروع شده است، بلکه کسی که برای جنگ اطلاعات هم جمع میکند، را شامل میشود؛ مهم این است که در معرکه جنگ جان بدهد، و لو به عنوان جاسوسی که خبر از دشمن کسب بکند، یا نگهبانی میدهد. اینکه مرحوم سیّد فرموده المعرکه، یعنی جبهه جنگ، البته نه به این معنی که باید معرکه برپا شود، بلکه به همین مقدار که بگویند در جنگ کشته شده است. جهاد منحصر به جهاد ابتدائی نیست، بلکه دفاع را هم شامل میشود؛ اینکه مرحوم سیّد امام را آورده است و نفرمود نبیّ، به این جهت است که نائب را هم بگیرد، امام شامل نبیّ هم میشود، منتهی بعدش نائب خاص را فرموده که در زمان ظهور امام است، که این عبارت سیّد شامل نائب عام نمیشود؛ و بعد فرموده (و يلحق به كل من قتل في حفظ بيضة الإسلام في حال الغيبة)، چه به اذن امام یا نائب خاص باشد یا نباشد؛ اگر جهاد ابتدائی نکنیم اسلام از بین میرود، و لو تحت ولایت یک امیری باشد، ولو فقیه هم نباشد، این عبارت سیّد شاملش میشود.
آنی که موضوع روایات آتیه است، من قُتل فی سبیل الله است، و قَتل فی سبیل الله، شامل همه این موارد میشود، اصلاً صحبت بیضه الإسلام هم نباشد، بلکه اگر یک گروهی حمله به مسلمین کنند، و لو اسلام هم در خطر نباشد، و به جنگ اینها بروند و کشته شوند، شهید هستند، در مورد مرزبانان قتالی در کار نیست؛ و اگر کسی بگوید این هم دفاع از بیضه الاسلام است، حرف بدی نیست؛ بهتر همین است که فتوی را به این صورت بنویسند که هر کس در جنگ مشروعی، فی سبیل الله کشته شود، شهید است؛ چه به اذن امام یا نائب او باشد یا نباشد، موضوع از اوّل یقتل فی سبیل الله است و نیازی به یلحق نداریم. شهید شامل اینها میشود، ولی موضوع آنی که میگوید غسل ندارد، ضیق است، و قتل باید در معرکه جنگ باشد، شاید هم حکمت اینکه منحصر به معرکه کردهاند، این است که در معرکه جنگ غسل دادن حرجی است. موضوع قتلِ فی سبیل الله مطلق نیست، بلکه قتل فی سبیل الله فی المعرکه است.
دو بیان برای قید فی المعرکه وجود دارد، یک بیان که بعضی مثل مرحوم محقّق همدانی دارند، که فی سبیل الله در اصطلاح روایات یعنی معرکه جنگ، عناوینی هستند که معنای لغوی آنها مراد نیست، و در اصطلاح روایت قتل فی سبیل الله یعنی در معرکه جنگ. که این ادّعا گرچه به ذهن بعید نیست، اگر کسی این را قبول کرد، فبها، از باب انصراف یا عدم اطلاق. بیان دوم: و اگر قبول نکرد میگوئیم روایاتی که راجع به سقوط غسل رسیده است، موضوعشان المقتول فی سبیل الله فی معرکه القتال است، روایاتی که میگوید غسل ساقط است، موضوع را قتل فی سبیل الله فی القتال قرار داده است؛ مثل روایت أبان بن تغلب «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الَّذِي يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ- أَ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ قَالَ يُدْفَنُ كَمَا هُوَ فِي ثِيَابِهِ - إِلَّا أَنْ يَكُونَ بِهِ رَمَقٌ ثُمَّ مَاتَ فَإِنَّهُ يُغَسَّلُ- وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ وَ يُصَلَّى عَلَيْهِ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صَلَّى عَلَى حَمْزَةَ وَ كَفَّنَهُ لِأَنَّهُ كَانَ قَدْ جُرِّدَ».[6] بعضی مثل مرحوم همدانی میفرمایند که صدر روایت اطلاق ندارد؛ مرحوم خوئی[7] فرموده فی سبیل الله اطلاق دارد؛ ولی ذیل روایت (الّا أن یکون به رمق) که داستان رمق را میآورد، به ذهن میزند که مربوط به جنگ است، و خصوصاً ذیلش که تنظیر میکند و قضیّه حمزه را میآورد، و به قرینه ذیل، میگویئم که مراد در صدر نیز فی معرکة الحرب است.
و مثل صحیحه عبد الله بن سنان «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ الَّذِي يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُدْفَنُ فِي ثِيَابِهِ وَ لَا يُغَسَّلُ- إِلَّا أَنْ يُدْرِكَهُ الْمُسْلِمُونَ وَ بِهِ رَمَقٌ ثُمَّ يَمُوتَ بَعْدُ- فَإِنَّهُ يُغَسَّلُ وَ يُكَفَّنُ وَ يُحَنَّطُ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كَفَّنَ حَمْزَةَ فِي ثِيَابِهِ وَ لَمْ يُغَسِّلْهُ- وَ لَكِنَّهُ صَلَّى عَلَيْهِ».[8] این روایت هم از ابان است، که بعید نیست همان روایت هفتم باشد، که اینجا با عبارت بهتری آورده است. به نظر میرسد استثناء المسلمون أدرکه، مال میدان جنگ است.