درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

94/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/نفاس /مسائل نفاس

نکاتی در مورد فرع سومِ مسأله دوم

بحث در مسأله دوم تمام شد و لکن نکاتی در مورد فرع سوم باقی مانده است، که آنها را مطرح مینمائیم.

نکته أوّل: مناقشه دلالی موثّقه أبی بصیر

مرحوم خوئی و مرحوم حکیم در مورد موثقه أبی بصیر[1] اشکال دلالی کردهاند، در تنقیح فرموده است که این موثقه مشتمل بر دو مطلب است که هیچ کدام از آنها قابل التزام نیستند.

مطلب أوّل: این موثقه مشتمل بر عبارت (ثلثی) است که معنای آن این است که در صورت تجاوز از ده روز، علاوه بر أخذ به عادتش، دو سوم عادتش را استظهار بکند، که در بعض فروض قابل التزام نیست. مثلاً اگر عادتش نه روز است که در صورت ضمیمه نمودن شش روز، مجموع اینها پانزده روز میشود.

جواب استاد

جوابی که از این اشکال میتوان داد این است که گرچه أخذ به ثُلُثَی اطلاق دارد و گاهی از ده بیشتر میشود، لکن میگوئیم این اطلاق قابل تقیید است، که استظهار به ثلثی بکند اگر از ده روز تجاوز نکرد. همانطور که در مورد روایات استظهار چنین مشکلی وجود دارد که در بعض فروض اگر بخواهد دو روز یا سه روز را استظهار بکند، از ده روز میگذرد، مثلاً اگر زنی عادتش ده روز باشد، با استظهار به دو روز یا سه روز یا حتی یک روز، از ده تجاوز میکند، که با توجه به این مشکل، آنها را تخصیص میزنیم و میگوئیم، استظهار تا ده روز لازم است، و در مواردی که استظهار از ده روز تجاوز میکند، باید به مقداری استظهار بکند که از ده روز تجاوز نکند، در محل کلام هم روایات استظهار را مقیّد به ده روز میکنیم.

نکته دوم: وجه قول أخذ به عشره در ذات العاده

مرحوم سیّد یزدی در فرع سوم فرمودهاند اگر ذات العاده خونش از ده روز تجاوز بکند، باید أخذ به عادت بکند؛ در مقابل بعضی قائل شدهاند، که در صورت تجاوز از عشره، باید ده روز را بعنوان نفاس خود قرار بدهد. که در جواب این قائل گفتیم این حرف بی اساسی است. لکن بعد دیدیم که خود مرحوم شیخ انصاری[2] این نظر را تقویت کرده است که درست است که در روایات آمده است (النُّفَسَاءُ تَكُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَيَّامَهَا) لکن در ذیل این روایات مسأله استظهار را مطرح نموده است، که با توجه به جمع بین روایات استظهار، میگوئیم که تا ده روز استظهار واجب است، پس میتوان از این روایات استفاده کرد که نفسای ذات العاده اگر دمش از ده تجاوز بکند، باید ده را بگیرد. معنای استظهار این نیست که طلب ظهور بکند که نفاس است یا استحاضه که اگر از ده گذشت بعد از عادت و قبل از عشره استحاضه است، بلکه تستظهر که در این روایات آمده و به ذات العاده گفته که تا ده روز استظهار بکند، معنایش این است که احتمال نفاسیّت آن داده میشود، نه اینکه استظهار بکند تا ببینید که نفاس است یا استحاضه، تستظهر یعنی از باب نفاس بودن. روایات استظهار میگوید تا ده نفاس است و الآن یقین داریم که از ده نمیگذرد باز باید استظهار کرد، چون استظهار برای نفاس بودن است، اینکه کلمه استظهار را استخدام کرده است از باب این است که شاید استحاضه باشد. لذا ذات العاده هم در صورتی که از ده بگذرد، نفاسش عشره است و این روایت اطلاق دارد. و مرحوم شیخ انصاری یک مؤیّدی دیگری هم دارد و آن اینکه نفرموده اگر از ده تجاوز کرد، نمازهای قبلی را قضاء کند.

جواب استاد

و لکن این فرمایش درست نیست، آهنگ روایات استظهار در باب نفاس، همان آهنگ روایات استظهار در باب حیض است، که با توجه به اختلاف عددی در روایات استظهار گفتیم که استظهار مستحب است. مضافاً که در روایت أوّل فرموده که «النُّفَسَاءُ تَكُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَيَّامَهَا الَّتِي كَانَتْ تَمْكُثُ‌ فِيهَا ثُمَّ تَغْتَسِلُ- وَ تَعْمَلُ كَمَا تَعْمَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ».[3] که اصلاً از استظهار صحبتی ندارد و از الآن می‌گوید که حکم مستحاضه را بار کن، که خلاف حرف شیخ انصاری است که فرموده تا ده روز؛ و همچنین اینکه حمل بکنیم به شرط اینکه از ده روز بگذرد، عرفی نیست، روایات استظهار را حمل بر استحباب می‌کنیم و می‌گوئیم استحباب استظهار، با نفاس بودن سازگاری ندارد، زیرا نماز در حال نفاس، حرام است. پس ذات العاده در صورت تجاوز، عادتش ایّامش هست و بقیه مصداق استحاضه است و این هم در صورتی است که یقین به عدم تجاوز از عشره نداشته باشد.

نکته سوم: توجیه مرحوم خوئی در مورد أخذ به عشره غیر ذات العاده

مطلبی که در مورد غیر ذات العاده باقی مانده است، این است که مشهور و سیّد یزدی أخذ به عشره فرمودهاند، که طبق نظر شیخ انصاری که در ذات العادت عشره است، در غیر ذات العاده که أیّام ندارد به طریق أولی عشره میشود؛ اما روی مبنای کسانی که میگویند ذات العاده به ایّامش أخذ بکند، دلیل بر أخذ به عشره در غیر ذات العادت چیست؟

مرحوم خوئی فرموده است اینکه ده روز حیض باشد، دلیل نمیخواهد و مطلقات میگوید که (النّفساء تدع الصلاة) که تا ده را شامل میشود و ما میخواهیم بیشتر از ده را بگوئیم نفاس نیست؛ و ما در مورد ذات العادت مخصِّص داریم که به مقدار عادت.

دیروز در جواب ایشان گفتیم که چنین مطلقی نداریم، جزء روایت سکونی که دیروز مطرح کردیم.

مواردی که میتوان به آنها بر عشره بودن در غیر ذات العادت استدلال نمود.

و یک چیزهای دیگری هست که میتواند دلیل بر أخذ به عشره باشد.

مورد أوّل: مرسله مفید

یکی مرسله مفید[4] که مرحوم همدانی[5] میگوید أقوی من الصحیحه است (جائت أخبار معتمده بأن..) چه عادت دارد و چه ندارد که انقضاء مدت نفاس ده روز است که در ذات العاده چون دلیل داریم، رفع ید میکنیم.

جواب استاد

مشکل این حرف این است که بعید است غیر از این روایات، أخبار معتمده دیگری باشد، خصوصا که در بعض از این أخبار مرحوم مفید در طریق هست، روایاتی که به دست ما رسیده و چند تا هستند در خصوص ذات العاده است، ممکن است کسی بگوید از این عبارت مرحوم مفید اطمینان پیدا میکنیم که خبر دیگری بوده که به دست مرحوم مفید رسیده و به ما نرسیده است. که در جواب او میگوئیم این إدّعا نادرست است، أوّلاً: اطمینان نداریم که علاوه بر این أخبار، خبر دیگری به دست مفید رسیده باشد، ثانیاً: بالفرض اطمینان پیدا کنیم که خبری به دست او رسیده که به دست ما نرسیده است، لکن میگوئیم معلوم نیست که آن خبر با این خبرها فرق بکند، شاید استنباط شیخ مفید است، و از طرفی آن روایاتی که به دست ما رسیده در خصوی ذات العاده است.

مورد دوم: مرسله صدوق

«قَالَ وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ:إِنَّ نِسَاءَكُمْ لَسْنَ كَالنِّسَاءِ الْأُوَلِ- إِنَّ نِسَاءَكُمْ أَكْثَرُ لَحْماً وَ أَكْثَرُ دَماً- فَلْتَقْعُدْ حَتَّى تَطْهُرَ».[6] که این روایت شامل نفاس میشود و از جهت ذات العاده و غیر ذات العاده اطلاق دارد، و نسبت به مازاد بر عشره دلیل داریم و عشره را أخذ میکنیم.

جواب استاد

لکن استدلال به این روایت بر عشره ناتمام است، زیرا هم مرسله است و از طرفی مدلولش حمل بر حیض میشود.

مورد سوم: روایت مفضَّل بن صالح

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النُّفَسَاءِ- كَمْ حَدُّ نِفَاسِهَا حَتَّى تَجِبَ عَلَيْهَا الصَّلَاةُ- وَ كَيْفَ تَصْنَعُ قَالَ لَيْسَ لَهَا حَدٌّ».[7] این روایت شامل غیر ذات العاده میشود و فرموده که غیر از ده روز حدّی ندارد.

جواب استاد

این روایت از جهت سندی مشکلی ندارد و لکن ذهن عرفی این را نمیپسندد و راجع به کثرت است و معرضٌ عنه است و حمل بر تقیّه میشود، اینکه فرموده حدّی ندارد إلّا ده روز، اگر مراد این بود که حدّش ده روز است باید از أوّل میفرمود که حدّش ده روز است. پس ما یک دلیل صاف و محکمی برای این فتوا پیدا نکردهایم، اینکه مرحوم همدانی اصرار دارد که قدر متیقّن ده روز است، در صورتی که مرادش عدم تجاوز از ده روز باشد، درست است؛ اما اگر مرادش این است که قدر متیقّن این است که ده روز است، نادرست است، زیرا بعضی قائل هستند که أخذ به عدد و بعضی قائل به تمییز هستند، و رجوع به أقرباء و احتیاط در بعض موارد. مگر اینکه کسی اعتماد بر شهرت بکند که قائل به ده روز هستند و احکام حیض را به نفاس سرایت ندادهاند که در این صورت باید گفت که در نفساء در صورت تجاوز از عشره، باید أخذ به ده روز بکند نه اینکه رجوع به صفات یا عدد بکند.

نتیجه نهائی

آن مقداری که قدر متیقّن است را نفاس قرار میدهد و یا از باب رجوع به عدد، شش روز و یا هفت روز را نفاس قرار میدهد و بعد از آن تا ده روز را احتیاط میکند.

مسأله 3: خون ندیدن در عادت، و دیدن بعد از عادت با تجاوز از عشره

مسأله 3: صاحبه العادة إذا لم تر في العادة أصلا و رأت بعدها و تجاوز العشرة لا‌ نفاس لها على الأقوى و إن كان الأحوط الجمع إلى العشرة بل إلى الثمانية عشر مع الاستمرار إليها و إن رأت بعض العادة و لم تر البعض من الطرف الأول و تجاوز العشرة أتمها بما بعدها إلى العشرة دون ما بعدها فلو كان عادتها سبعة و لم تر إلى اليوم الثامن فلا نفاس لها و إن لم تر اليوم الأول جعلت الثامن أيضا نفاسا و إن لم تر اليوم الثاني أيضا فنفاسها إلى التاسع و إن لم تر إلى الرابع أو الخامس أو السادس فنفاسها إلى العشرة و لا تأخذ التتمة من الحادي عشر فصاعدا لكن الأحوط الجمع فيما بعد العادة إلى العشرة بل إلى الثمانية عشر مع الاستمرار إليها.[8]

در این مسأله مرحوم سیّد یک مطلب عجیبی فرموده که صاحب عادت اگر در تمام زمان عادتش خون ندید (عادت عددی) و بعد خون دید، لا نفاس لها. و اما همین صاحبة العاده اگر در همین عادتش خون دید مثلا روز هفتم خون دید، تا دهم نفاس قرار بدهد. (عشره من الولادت) این تفیصل مرحوم سیّد محل کلام است و خیلی از محشِّین عروه تعلیقه زدهاند.

وجه تفصیل مرحوم سیّد چیست؟ صاحب جواهر همین تفصیل را در نجات العباد مطرح نموده است؟ معمولا باحثین فرمودهاند این تفصیل هیچ وجهی ندارد. و صاحب جواهر یک وجهی را آورده و در آن مناقشه کرده است ولی مثل مرحوم سیّد فتوی داده است.

مرحوم سیّد فرموده صاحب عادت اگر دمش از عشره تجاوز بکند و در ایّام متّصل به ولادت خون نبیند، فلا نفاس لها؛ و اگر در ایّام و لو در آخرش، خون دید، نفاس از همان جا شروع میشود؛ اگر کسی نفاسش هفت روز است و تا روز هشتم خون ندید، نفاس ندارد و اگر و لو یک روز در عادتش خون دید مثلا روز هفتم، تا ده باید اضافه بکند و لو تکمیل نمیشود و بعد از ده نفاس نیست.

و بعضی به نحو مطلق گفتهاند که اگر در آن أیّام خون ندید، نفاس ندارد. چه تجاوز از عشره بکند و چه تجاوز نکند.

روی مبنای کسانی که مبدأ را رؤیت دم قرار دادهاند، مثل مرحوم خوئی مشکلی ندارند، در زمانی که خون ندیده مبدأ نفاس نیامده است، لذا اگر روز هشتم خون دید به مقدار عادتش أخذ میکند بلا فرق بین اینکه تجاوز از عشره بکند یا نکند، ایشان میفرماید اگر در آن ده روز بعد از ولادت خون ببیند از جهت استناد به نفاس هم مشکلی ندارد و اما اگر روز یازدهم خون ببیند، شک داریم که مستند به نفاس است یا نه؟

کلام در وجه فرمایش مرحوم سیّد است که چرا اگر تا ده روز بعد از ولادت خون ببیند نفاس است، ولی اگر بیشتر از این فاصله شود نفاس نیست؟ مرحوم صاحب جواهر در جواهر[9] وجه این را مطرح نموده است که گرچه این وجه در نظرش تمام نیست، لکن در نجات العباد بر طبق همین وجه فتوی داده است.

که ما دلیلی برای این تفصیل پیدا نکردهایم، و میگوئیم اگر بنا باشد بعد از ده روز، نفاس نباشد، بعد از عادت تا ده روز را هم دلیلی بر نفاس بودن نداریم.

 


[1] وسائل الشيعة، الشیخ الحر العاملی الشیخ الحر العاملی، ج‌2، ص389، باب3، أبواب النفاس، ح20. «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: النُّفَسَاءُ إِذَا ابْتُلِيَتْ بِأَيَّامٍ كَثِيرَةٍ- مَكَثَتْ مِثْلَ أَيَّامِهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ قَبْلَ ذَلِكَ- وَ اسْتَظْهَرَتْ بِمِثْلِ ثُلُثَيْ أَيَّامِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ وَ تَحْتَشِي- وَ تَصْنَعُ كَمَا تَصْنَعُ الْمُسْتَحَاضَةُ- وَ إِنْ كَانَتْ لَا تَعْرِفُ أَيَّامَ نِفَاسِهَا- فَابْتُلِيَتْ جَلَسَتْ بِمِثْلِ أَيَّامِ أُمِّهَا أَوْ أُخْتِهَا أَوْ خَالَتِهَا-. وَ اسْتَظْهَرَتْ بِثُلُثَيْ ذَلِكَ- ثُمَّ صَنَعَتْ كَمَا تَصْنَعُ الْمُسْتَحَاضَةُ- تَحْتَشِي وَ تَغْتَسِلُ»
[2] کتاب الطهارت، للشیخ الانصاری، ج4، ص128.
[3] وسائل الشيعة، الشیخ الحر العاملی، ج‌2، ص382، باب3، أبواب النفاس، ح1.
[4] - وسائل الشيعة، الشیخ الحر العاملی، ج‌2، ص386-385، باب3، أبواب النفاس، ح10 (مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ جَاءَتْ‌ أَخْبَارٌ مُعْتَمَدَةٌ بِأَنَّ انْقِضَاءَ مُدَّةِ النِّفَاسِ مُدَّةُ الْحَيْضِ وَ هِيَ عَشَرَةُ أَيَّامٍ).
[5] - مصباح الفقيه، رضا الهمدانی، ج‌4، ص394 (و قد عرفت أنّها أقوى من الصحيحة حيث إنّ ظاهر إرسال المفيد القول عن الصادق (عليه السّلام) من دون إسناده إلى روايةٍ ثبوتُه لديه على سبيل القطع، فيكون بمنزلة رواية ادّعى تواترها).
[6] - وسائل الشيعة، الشیخ الحر العاملی، ج‌2، ص391-390، باب3، أبواب الناف، ح27.
[7] - وسائل الشيعة، الشیخ الحر العاملی، ج‌2، ص382، باب2، أبواب النفاس، ح1.
[8] - العروة الوثقى، للسيد اليزدي، ج‌1، ص362‌-361.
[9] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج‌3، ص397- 394.