استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

96/01/14

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: فی التعینّ

التعینّ مشترک بین اربعة معان

    1. التشخصّ اعنی الجزئیة بمعنی امتناع الصدق علی کثیرین

وهذا هو المتداول فی کلمات المشائین و اصحاب حکمة الاشراق (تعین یعنی جزئیت و جزئیت یعنی امتناع صدق بر کثیرین) فراجع:

     کشف الحقائق (شرح تقویم الایمان مرحوم میرداماد)، ص462 (تعین به معنای تشخص به کار می رود ولی اینجا به معنای تشخص نیست اصلا در کلمات قبلی ها تعین به معنای تمیز به کار نرفته است بلکه به معنای تشخص به کار رفته است) [1]

     استفار، مرحوم آخوند، ص150. ( از کلمات ایشان فهمیده می شود که تعین همان تشخص است) [2]

     بدایه، علامه طباطبائی، مرحله1،فصل12. [3]

    2. التمیزّ (آن چیزی که آخوند در این فصل فرموده اند همین معنی است و این بیشتر در کلمات عرفا به کار رفته اند ودر کلمات فلاسفه قبل از میرداماد بنده پیدا نکردم ولی در کلمات عرفا زیاد است) اعنی مابه یمتاز الشئ عماعداه (معلوم است که تشخص یک امر نفسی است ولی تمیزّ یک امر نسبی است تا گفتی تمیز یک "از" می خواهد ولی وقتی گفته می شود زید متشخص است یعنی زید طوری است که قابل صدق بر کثیرین نیست در این نسبت و اضافه نیست) فراجع:

     فراجع تمهید القواعد، ابن ترکه، ص125 – که در نرم افزار هم است- (تعین منحصرا اطلاق می شود به مابه الامتیاز، اگر این طور است در این حضرت وجود دیگر غیری نیست زیرا با وحدت شخصی منافات دارد که اساس عرفان است پس دیگر امتیاز معنی ندارد زیرا امتیاز غیر می خواهد زیرا که تعین یعنی امتیاز و امتیاز نیاز به غیر دارد، ولی ما جواب می دهیم که امتیاز گاهی به حسب تقابل است وگاهی به حسب احاطه و شمول است و آن چیزی که در تعینّ وجود می گوییم همین معنای دوم است تعین اول یک مرتبه از حقیقت وجود است که به عین حقیقت وجود موجود است که تفاوت ان به محیط ومحاط است) [4]

     اسفار، ملاصدرا، ج2، ص8. ( اگر هزار تا مخصص به چیزی ضمیمه کنیم تشخص به او نمی دهد امتیاز غیر از تشخص است زیرا اولی به قیاس به مشارکات اوست در یک امر عام ولی تشخصّ ...) [5]

     همان، ص13-14 (گذشت که تعینّ غیر از تشخصّ است –در حالی که آنجا گفته بود تشخص غیر از امتیاز است لذا در ذهن آخوند تعین همان تمایز است- چون تعین امر نسبی است – یعنی همان امتیاز امر نسبی است- ) [6]

    3. الماهیة (به ماهیت می گویند تعین زیرا که ماهیت مایه تمیز وجودها نسبت به دیگر وجود می شود که در فلسفه آخوند وحکمت متعالیه به کار می رود یک محیط داریم و یک محاط به ماهیات تعین می گویند و گاهی هم گفته می شود وجود خاص) بالمعنی الاخص، اعنی مایقال فی جواب ماهو فراجع:

     اسفار، ملاصدرا، ج1، ص228 (وکل نحو من انحاء الوجود که تعبیر می شود از ان ماهیت به تعینّ وبعضی ها می گویند وجود خاصّ که در حقیقت چیزی نیست جز همان مرتبه ای از وجود مطلق از اینجا معلوم می شود که تعینّ یک معنایی دارد که متداول در کلام عرفاست) [7]

    4. الشأن[8] وهو المرتبة التی هی عبارة عن معنی موجود بنفس وجود ذی المرتبة (مرتبه موجود است همانطور که ذی مرتبه موجود است ولی این دو تا موجود به یک وجود موجود هستند) خیلی آدرس دارد که به دلیل فراوانی نیاورده ایم.

در تمیّز آخوند گفت که چهار نوع تمایز داریم ولی اینجا فرموده اند:

التعین، اعنی التمیزّ ینقسم الی مابالذات ومابأمر خارج عن الذات (یعنی تمایز دو چیز یا به ذاتشان است یا به امر عرضی آنهاست) فالتمایز بین الشئین اماّ بذاتیهما أو بأمر خارج عن الذات وانت تعلم انّ تمایز بالذات علی قسمین لأنّ ذاتین اماّ ان یکون بینهما جنس مشترک او لا (دو چیز با هم تمایز دارند بذات انسان با فرس ذاتا فرق دارند همانطور که انسان با قعود وقیام ذاتا فرق دارند ولی انسان با فرس فرق دارد با اینکه در جنس یکی است ولی انسان با قعود متمایز است ولی اینجا دیگر جنس مشترک هم ندارد دو چیز که متمایز هستند یا در ذاتشان متمایز هستند یا ذاتهاشان یکی است پس تمایزشان به امر عرضی است) والاول کالانسان والفرس حیث لاریب فی انهما ذاتان متمایزان (دوتا ذات هستند) والثانی کلانسان والبیاض (انسان و بیاض هم دو تا ذات هستند البته دیگر جنس مشترک ندارند)

واذا کانت التمایز بأمر خارج عن الذات فینقسم الی ثلاثة اقسام (لأن التمایز اماّ بأمر وجودیّ کتمایز الانسان الکاتب عن غیر الکاتب بکتابته (انسان کاتب از غیر کاتب متمایز است و تمایزشان به امر وجودی است که ملکه کتابت را دارد) واما بأمر عدمیّ کتمایز الامیّ عن الکاتب بأنه لیس بکاتب (آن کسی که امی است متمایز است از کاتب به این که بلد نیست کور از بینا متمایز است از بینا به یک امر عدمی یعنی کوری که یک امر عدمی است) واما بأمر الوجودی والعدمی (مرکب باشد، تمایزش به دو چیز می تواند باشد مثل خیاط است ولی کاتب نیست و..) کتمایز زید الکاتب الغیر الخیاط عن امر الخیاط غیر الکاتب( این هم یک نوع تمایز مطرح کردن است مشایین یک حصر عقلی برای تمایز داشتند ودر تمایز تشکیکی هم بالاخره از نظر عقلی نمی تواند خارج از این تقسیم بشود ولی این جا که فصل خاص تمایز است تمایز به تشکیک را مطرح نکرده است این است که استاد جوادی آملی می فرمایند که این کتاب کتاب درسی نیست درهم برهم است)

 


[1] کشف الحقائق (شرح تقویم الایمان مرحوم میرداماد)، ص462.
[2] استفار، مرحوم آخوند، ص150.
[3] بدایه، علامه طباطبائی، مرحله1، فصل12.
[4] فراجع تمهید القواعد، ابن ترکه، ص125.
[5] اسفار، ملاصدرا، ج2، ص8.
[6] اسفار، ملاصدرا، ج2، ص13-14.
[7] اسفار، ملاصدرا، ج1، ص228.
[8] شأن در کلام علامه غیر از شأن در کلام آخوند است علامه می گوید شأن وجود به عین وجود موجود است ولی ملاصدرا می گوید همه موجودات به عین وجود متعالی موجود هستند و به این تصریح می کند.