استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/10/28

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: تمایز اموری که در یک امر کلی مشترک هستند به چیست؟

از امام سجاد ع در مورد سبب قبول صلاة پرسیده شد فرمودند دو چیز یکی اینکه ولایت ما را قبول داشته باش و دیگری تبریّ داشته باشد (وتنفر قلبی از دشمنان ما داشته باشد هر کس تبریش کم باشد همین مقدار در ایمانش نقص است وهرچه تبری بیشتر باشد زمینه قبولی نمازش بیشتر است به سگ نگاه کردن شیرین تر است از نگاه کردن به کافر که دشمن پیامبر هستند حالا به هر دلیل که با حقّ و پیامبر ما دشمن هستند)

بحث در کلی وجزئی بود در این فصل مرحوم اخوند گفتند که کلی اگر در یک چیز مشترک بودند تمایزشان چگونه است؟

المشترکان فی امر کلیّ، یتمایزان بأحد وجوه اربع: (تمایزشان به یکی از چهارگونه است)

    1. بتمام الذات (یک کلی به هر دو صادق است ولی متمایز هستند یعنی دوتا هستند) کتمایز الاجناس العالیه (مثلا دو تا عرض) کالکمّ و الکیف (جنس عالی یعنی یک ذاتی مشترک ندارند یعنی تمام ذات آن با این یکی فرق دارد ولی تمایزشان به تمام الذات است)

    2. ببعض الذات (یعنی در فصل با هم فرق دارند) کتمایز نوعین من جنس واحد (انسان وفرس هر دو حیوان هستند یکی ناطق است دیگری حیوان صاهل است)

    3. تمایز بعرضیّ غیر اللازم (یا به عرضی مفارق، عرضی باید لازم نباشد چون اگر عرضی لازم نباشد مایه تمایز نمی شود گرما برای هر دو آتش مایه تمایز نمی شود بلکه باید به عرضی غیر لازم باشد) کتمایز صنفین او فردین من نوع واحد کالانسان العالم و الانسان الجاهل (که این دو تمایز دارند وتمایزش به این است که عالم است و عالم بودن از ذاتیات انسان نیست) وکزید وعمرو (که دو شخص هستند که به تمایز پدر ومکان و ... هستند)

    4. بالکمال والنقص فی حقیقة واحدة (این حقیقت واحده قید توضیحی است) کتمایز اشد سوادا من الاضعف سوادا (دو تاسیاهی است اما یکی خیلی پررنگ تر است ویکی کمرنگ تر است در تمام ذات اختلاف ندارند چون هر دو سیاه است ودر بعض ذات هم اختلاف ندارند زیرا وقتی در تمام ذات با هم اختلاف ندارند قطعا در بعض ذات اختلاف ندارند در عرضی هم اختلاف ندارند بنابر مطلبی است که شیخ اشراق گفته است و ملاصدرا باور کرده اند زیرا اختلافشان در چیست در سیاهی واشتراکشان در چیست؟ باز هم در سیاهی یکی سیاهی بیشتری دارد پس به عرضی نیست عرضی باید چیز دیگری باشد و ما چیز دیگری نداریم. لذا هیچ کدام از سه تای اول نیست) حیث انّ کلا منهما سوادٌ فهما متشارکان فی تمام الذات فلایکون تمایزهما بتمام الذات او بعض الذات واختلافهما لیس بأمر خارج عن حقیقة السواد فلیس تمایزهما بعرضیّ و آخوند این حرف را از شیخ اشراق باور کرده است و مثل حاجی و بعضی دیگر هم پذیرفته است و تصورشان این است که تمایز چهار قسم است

عبارت اسفار

و الأشياء المشتركة في معنى كلي يفترق بأحد أمور أربعة كما أشرنا إليه لأن الاشتراك إن كان في عرضي لا غير فالافتراق بنفس الماهية كالسواد و السطح و إن لم يكن الاشتراك في عرضي خارج فقط فقد يفترقان بفصل إن كانت الشركة في‌ معنى جنسي أو بعرضي غير لازم إن كانت الشركة في أمر نوعي إذا اللازم للنوع لازم للفرد فيتفق في الجميع

فراجع:

     المطارحات، شیخ اشراق، 333-334 ( که آخوند عینا از او اقتباس کرده اند، ... والرابع من الوجوه التی تمیز المشترکات، الاتمیة الانقصیه فإن قد عرفت ضعف .. شیخ اشراق درباره تام وناقص دو نظر است )

فی الاتم والانقص قولان

    1. للمشائین: انهما نوعان ( اگر سفید یک جا پررنگ ویک جا کم رنگ است سفیدی برای اینها جنس است ولی سفیدی پررنگ نوعش با سفیدی کم رنگ فرق دارد برای این که آثارش فرق دارد. حرارت ضعیف هم حرارت است اما اگر یک دیگ را روی شمعک بگذارید وتمام گازهای عالم از این شمعک خارج بشود دیگ جوش نمی اید مشائین می گویند جهنم نوعش با این نوع آتش فرق دارد زیرا اگر یک ذره از ان اتش به اینجا بیفتد کل عالم از بین می رود چطور می گویید که سیب با گلابی فرق دارد چون اثرفرق دارد واگر اختلاف اثر دلیل است این جا هم این حرف می آید)

    2. قول شیخ اشراق: وهو انهما من نوع واحد وانما اختلافهما فی نفس حقیقة ذلک النوع و هذا الاختلاف ما یسمی بالتشکیک (اختلاف تشکیکی در خود ماهیت، خود ماهیت سواد شدید و ضعیف دارد هر دو سواد است حقیقت حرارت هیچ فرق نمی کند فقط در همین حرارت یکی شدیدتر ویک هم ضعیفتر است)

(شیخ اشراق: اگر کسی بگوید کمال ونقص خودش فصل باشد یک متر اثر خاص خود دارد و دو متر این طور نیست هر کدام یک خصایتی دارند. که مشاء این حرف را نمی زند فیجب ان یعتقد ان فصلیتهما تخالفهما ... باید بگوید این فصلها با مابقی فصلها فرق دارد اینجا هر دو مقدار است وتفاوت هم به خود مقدار است شبیه همین را در حکمت الاشراق هم دارد)

     حکمة الاشراق، شیخ اشراق، ص87-88 ( کسی که مثل مشائین گفته است که اگر حرارت فرق پیدا کرد به امر عرضی نیست پس تغایرش به فصل است فإن الحرارة ما تغیرتّ ما محلها بأشخاصها بلکه محل حرارت فرق کرده است شخص این محل با شخص این محل فرق دارد آنی که فارق این دوست فصل نیست برای اینکه جواب ماهو متفاوت نخواهد با اینکه جواب ماهو باید فرق کند اگر شدید شد با جایی که ضعیف بود فرق کرد معلوم است که فصلی آمده است ... ماهیت عقلی هم شامل ناقص می شود و هم تامّ هر دو ماهیت را می گیرد وسخن ماشئین در این مورد که این دو دو حقیقت است مبنی است بر زورگویی و تحکمّ مثلا گفته اند که نمی شود یک حیوان در حیوانیت اشدّ از دیگری باشد با اینکه حیوان را تعریف کرده اند جسم متحرک ... اگر حیوانی مثل فیل و پشه ایا یکی هستند از منظر اثر،به مجرد این که نمی گویند این یکی حیوانتر از دیگری است در عرف نمی شود گفت که کاملتر نیست.)

     همان، ص119-120 ( اگر بگویی که نور دو جزء دارد و هر کدام در ذات خودش نور نیست پس هر دو نور است واختلافش به غیر نور نیست لذا اختلاف به کمال ونقصی که من می گوییم و آخوند هم این حرف را می پذیرد و می گوید که مشائین عقلشان نمی رسد که این حرف را بزنند)

     اسفار، ملاصدرا، ج1، 507-508 ( لعلک کنت مقروعا السمع .... من که تورا فکر نمی کنم که بفهمی از روی زیرکی به یک قسم چهارمی که فلاسفه اشراق ان را کشف کرده اند که حصر سه گانه وجوه افتراق سه تاست از بین می رود بل بکمال و نقص در خود ماهیت است)

     شواهد الربوبیة، ج2، ص141

     شرح منظومه، حاجی سبزواری، ج2، ص182 (بالنقص و الکمالی فی الماهیة ایضا یجوز عند الاشراقیه که خودش هم این را پذیرفته است)

سوال اول، ایا این مبحث ارتباطی دارد با تشکیک در ماهیت؟

تبصرة (لا یتوقف القول بالتمایز بالکمال والنقص علی القول بالتشکیک فی الماهیة (مشائین تشکیک در ماهیت را محال می دانستند اگر تشکیکی در جایی است در خود ذات نیست بلکه در عرضیات است واگر اشکال می شد که خود عرضیات هم ماهیت است؟ می گفتند فقط در پیوند تشکیک است یعنی در اسود است و تشکیک در ماهیت را قطعا محال می دانستند و می گفتند که تمایز هم سه قسم است و شیخ اشراق می گفتند که تشکیک در ماهیت نه تنها محال نیست بلکه واجب است زیرا آنچه که در خارج است ماهیت است واگر شدت وضعفی است در ماهیت است یا شدت وضعف را باید منکر بشویم و در عالم واقع هم چیزی جز ماهیت نداریم لذا باید بگوییم تشکیک در ماهیت است. حالا سوال اینکه گفته است شیخ اشراق چهار نوع تمایز است متوقف بر آن حرفش است که تشکیک در ماهیت داریم به طوری که اگر کسی گفت که تشکیک در ماهیت روا نیست دیگر نمی تواند بگوید که چهار نوع داریم یا اصلا متوقف نیست. آخوند قائل به این است که می شود وطباطبائی هم می فرمایند که می شود ولی علامه می گویند که اختلاف به کمال ونقص فقط در وجود است نه در وجود زیرا علامه حرف مشائین را باور دارد که تشکیک در ماهیت محال است آخوند دو فتوا داشتند در مورد تشکیک در ماهیت ما باید بدانیم ماباید تابع حجت باشیم ایاک وان تنصب رجلا دون الحجة فتطیع فی کل مایقول) اذ یمکن ان یکون التمایز فی الوجودات فی الکمال والنقص اما شما که قائل نیستید شما می توانید در وجود قائل بشوید فعلا شروع بحث تمایز بود بعدا مفصل تر وارد می شویم