استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

95/01/14

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج اسفار استاد فیاضی (دام ظله)

مقرر: محمد حسن فاطمی نیا

تاریخ:14/1/95

موضوع: تمایز فقط سه گونه است (نه آنطور که شیخ اشراق وبعضی از اساتید ما می فرمودند)

امیر المومنین ع: حذر کنید و حفظ کنید خود را از آتشی که صدایش حاضر است آنقدر شعله ور است صدا دارد وشعله اش خیلی سخت می سوزاند وشکنجه ای که در اثر آن می بیند عذابش نو است (یعنی یکی از مظاهر قهر الهی این است که مرتّب عذاب نو می شود)

واینها ادله نقلی است که تغییر و حرکت در غیر مادیات را اثبات می کند در حدی است که از تواتر گذشته است.

مطلبی که اخیرا برخورد کردم وبر اساس آن می خواستم مسئله را مطرح کنم این است:

امتیاز دو چیز سه جور است بنابر قول مشائین و چهار جور است بنابر نظر اشراق

سوالی که مطرح می شود این است که مقسم این تقسیمات چیست؟

می گویند این تقسیم در تمایز ماهیات مطرح می شود ماهیتی از ماهیت دیگر تمایز دارد.

ولی باید گفت تمایز هر چیزی از چیزی دیگر می شود ماهیت باشد می شود ماهیت نباشد یعنی یک وجود از وجود دیگر نیز می تواند ممتاز باشد وبین آنها نیز مابه الامتیاز وجود داشته باشد.

فی تمایز معنی عن معنی آخر (اینکه تمایز را در ماهیات مطرح کرده اند نفی ماعد نمی کند، لذا وقتی ما خودمان بررسی می کنیم این مابه الامتیازات ولو بعضی از آنها در جاهایی دیگر هم می آیند لذا نباید گفت این تمایزات مخصوص ماهیت است) باعتبار مابه الامتیاز، اقوالٌ (می گویند وقتی شما می خواهید تقسیم کنید باید جهت معینی را مشخص کنید تمایزات را به اعتبار مابه الامتیاز باید تقسیم کرد در تقسیم ماهیات سه قول است)

ما هو المشهور من المشائین من ان التمایز علی ثلاثة اقسام (وقتس چیزی را تقسیم می کنیم یعنی بیشتر نیست تقسیم هم باید جامع و مانع باشد تقسیمی که جامع ومانع نباشد غلط است)

بتمام الذات (در ماهیات مثل مقولات در غیر ماهیات مثل وجود وعدم که به تمام ذات متمایز هستند تمام حقیقت وجود با تمام حقیقت عدم کاملا متمایز هستند مثل وحدت وکثرت فعل و قوه وجوب و امکان که به تمام ذات متمایز هستند)

بجزء الذات (مثل وجوب وامتناع هر دو ضروری هستند ولی یک ضرورت عدم ویکی ضرورت وجوب)

یکی هم تمایز به عوارض

قول دوم:

ما هو المشهور من الاشراقیین (که آخوند هم همین قول را پذیرفته اند) ان التمایز علی اربعة اقسام (همان سه تا بعلاوه : ) بالتشکیک بنحو النقص و الکمال ( تشکیک سه قسم است یا پنج قسم است، تقدم وتأخر و اولویت وغیر اولویت و یکی هم کمال ونقص و خود کمال ونقص خودش سه قسمت است که گاهی موارد به جای جامع آنها آن سه تا را می آورند که می شود پنج تا) بنحو الشدة والضعف (در کیف که آخوند می گوید در وجود هم می آید) والزیادة والنقیصیه (که در کم متصل است مثل خط) والقلة الزیاده (که مال عدد است می گویند که یک نوع تمایز هم داریم که نه به تمام ذات هستند چون هر دو سفید هستند ونه به جزء ذات، برای اینکه سفید بسیطی نیست و نه به عوارض است بلکه به چیزی دیگری است که اشراقیین می گویند ما ان را کشف کردیم که تماز به تشکیک است جناب استاد حسن زاده در اول فصل شرح اسفار آخوند به خاطر نیاز به بحث این ها را مطرح کرده اند والا تمایزی دیگری است که شاهفرد تمایز است که می شود قول سوم )

قول سوم

ما یستفاد من شیخنا الجامع فی شرحه بالفارسیه للاسفار (که در حقیقت درس های ایشان بوده که پیاده کرده اند) من ان التمایز خمسة اقسام( بتمام الذات و ... وبالتشکیک) وبالاحاطه (که در تمهید القواعد آنجا مشروحا آمده است دو تا وجود هستند که یکی محیط است یکی محاط مثل همه علتها نسبت به همه معلولها به علتها که علت منظور علت فاعلی است نباید گفت هرم هستی بلکه باید گفت دوائر هستی یعنی یک هستی داریم که بی نهایت است هر جا دست بگذاری مرکزش است چون از چهار سمت تا بی نهایت می رود وچون بی نهایت است در همه چیز است داخل فی الاشیآء لا بالممازجه لیس فی شیئ والج مثل روح که در بدن ولوج می کند نیست یعنی در عین که در اشیاء است یک جور تویی است که با آن موجودات فعل وانفعال ندارد جز اینکه او مستقل است و دیگری عین فقر، اگر گفتیم که رابطه خداوند متعال یک دایره است –در درون دایره اول) صادر اول –وجود دارد که- یک دایره کوچک تر است هر چند خودش خیلی بزرگ است ولی کوچکتر از بی نهایت و تماما هستی او وابسته به فاعل است و علتش مقوم آن است علت به این دلیل که بزرگتر است زیرا اگر بخواهند مساوی هم باشند خلف در علیت پیش می آید زیرا مفیض یعنی علت که قائم به نفس است نمی شود معلولش مساوی باشد زیرا این خلف در علیت و معلولیت است البته در علیت فاعلی این ها فهیمده می شود ولی در علیت مادی علت خیلی ضعیف تر از معلول می شود باشد لذا علت فاعلی محیط به معلول است لذا تمایز هم دارند که یکی محیط است دیگری محالط یا تمایز به احاطه است که مصدر معلولی است ان یحیط باشد ویا به تأویل ان یحاط که مصدری معلولی باشد که منسوب به مفعول است و فاعل ملاحظه نشده باشد لذا محیط هم می تواند مصدر معلوم باشد و هم مصدر مجهول. بوعلی سینا می گوید حد –تعریف حدی- متعسرّ بلکه متعذر است زیرا ما با روش عقلی تعریف حدی را پیدا بکنیم و عقل باز احتمال می دهد که چیزی باشد که او کشف نکرده است بله از راه شهودی می شود آن را فهمید برای کسی که برسد در مرتبه علیت عالم. همانطور که علت تمام تاروپود را می یابد می تواند بفهمد.

این فصل منطقی بود ویک فصل اشتقاقی هم داریم؛ نفس ناطقه داشتن فصل است حاجی گفته که این اشتقاقی مصدر مجهول است یعنی فصل منطقی از ان نشأت گرفته است یعنی فصول منطقی همه نشأت گرفته اند از فصل اشتقاقی چون مشتق منه است نه مشتق لذا مصدر مشتق هم می شود وآقای حائری می فرمودند که چه اشکال دارد که دو معنی در یک لفظ باشد این از هنرهای گوینده است که یک کلمه مشترک بگوید و معانی مختلف هم از آن اراده شده باشد خیلی از مواقع بطن ها از این گونه موارد هستند مثل اینکه ملاصدرا همین کار را کرده است –واز بطون قرآن حرکت جوهری را استنباط کرده است- که وتری الجبال تحسبها جامدة وهی تمرّ مر السحاب یکی حرکت مکانی می فهمد و یکی هم حرکت جوهری و می گوید من از این آیه حرکت جوهری را الهام گرفته ام.

پس این احاطه کردن است که صفت فاعل است و هم به معنای احاطه شدن است که صفت مفعول است جناب استاد می فرماید که تمایز یک فردی دیگری هم دارد که شافردش است به نام تمایز احاطی؛ ما اشکالی گرفته بودیم به تمایز اشراقین که حرف مشائین درست است وباید همان را گفت که تمایز سه قسم بیشتر نیست:

والحق ما علیه المشاؤون لأنّ ما به التمایز محمول علی المتمایز (شما هر جا یک تمایزی می گویید آن ممیز باید در شئ متمایز باشد زید متمایز است از عمرو به چیزی است که دارد یا ندارد؟ تمایز به وصفی است عمرو هم که ندارد می گوییم ندارد هم یک محمول است آنهم به جهلش متمایز است لذا حتی در جایی که امری عدم ممیز است، محمول است) وکل محمول اما ذاتیّ او عرضی (این حصرش عقلی است زیرا هر محمولی در درون ذات است یا نیست منطقی می گوید محمول 5 گونه بیشتر نیست نوع است جنس است فصل است و عرضی عام است و عرضی خاص، وقتی یک چیزی را بر چیزی دیگر حمل می کنید محمول از این پنج تا خارج نیست یا تمام ذات است یا بعض ذات یا بیرون ذات است که می شود عرضی) واذا کان ذاتیا فاما تمام الذات او جزئها (پس آن حرف درست است و حصرش هم عقلی است ابن سینا در عین اینکه فیلسوف است ریاضی دان هم است –لذا در اینجا حرف بسیار دقیقی هم زده است که تمایز سه تاست- اما اینکه شیخ اشراق گفته است که ما یک تمایز قسمت چهارم داریم: )

واما ما ذکره شیخ الاشراق فهو راجع الی الثلاثه (برای اینکه تمایز به کمال و نقص یعنی ما دو چیز داریم که هر دو سفیدی هستند یکی سفیدی کامل یکی ناقص ما به شیخ اشراق می گوییم اینها در سفیدی مشترک هستند در کمال ونقص چی؟ این کامل محمول است بر کامل یا نه؟ و این ناقص محمول است بر ناقص یا نه؟ اگر آمدید در کیف می گویم آن شدید محمول هست بر کیف یا نه؟ هست قطعا والا که مابه تمایز نمی شود شیخ می گوید وقتی من مرده بودم این اشکال را کردید این شدید و ضعیف از دو حال خارج نیست یا فصل است یا عرضی است هر کدامش باشد بر می گردد به تمایز به جزء ذات یا به عوارض) لان الکمال والنقص اما ذاتی للکامل و الناقص کما یذهب الیه المشاؤون ( می گویند کامل وناقص دو نوع هستند این سفیدی ده درجه یک نوع سفیدی است و سفیدی 9 درجه و نیم و ... این هم یک نوع دیگری از سفیدی است اینکه شما تشخیص نمی دهی واقع مقصر نیست.) او عرضی کما یقول به الاشراقیون (شیخ اشراق به شدت با حرف مشائین مقابل هی می کند این ها هر دو سفیدی است با هم فرق ندارد همه جوهر هستند یعنی همه جوهر ها یک نوع هستند هر دو سفیدی است باید بررسی عقلی کرد که سفیدی ده درجه اثارش مثل نه درجه است فرق می کند یا نه؟ شمای شیخ اشراق می گویید عرضی است ومشاؤون میگ ویند ذاتی است هر کدام که باشد یعنی اگر عرضی باشد می شود بجزء ذات و اگر ذاتی باشد می شود تمایز به ذات پس چرا می گویید یک نوع تمایزی داریم به نام تمیاز به شدت وضعف لذا حرف مشائین خیلی محکم است) فیرجع الذاتی الی القسم الثانی و العرضی الی القسم الثالث (پس چرا قسم رابعی درست کردی) واما ما ذکره شیخنا الجامع دام ظله (این تمایز بر می گردد به شدت و ضعف یعنی به کمال ونقص یعنی محیط موجود کامل است و محاط موجود ناقص است و این بر می گردد به حرف شیخ اشراق) فهو راجع الی ما ذکره شیخ الاشراق من الکمال و النقص (اگر کمال ونقص هم شد به ذاتی وعرضی بر می گردد همانطور که ما گفتیم که بر می گردد به حرف شیخ –بوعلی- لذا حق همان حرف شیخ است که تمایز سه قسم بشتر نداریم.)

-در پی سؤال یکی از دوستان-

ما معتقدیم که در نظر ملاصدرا تشکیک همان وحدت شخصی است واما اگر تفاسیری دیگر وحدت وجود مثل تفسیر اساتید ما را در نظر بگیریم باز هم تمایز بر می گردد به تمام وجود یکی وجود است یکی عدم؛ می گویند مخلوقات فرد بالذات عدم است و اگر محاط موجود است اگر به عین وجود است که تصریح وحدت وجودی هاست که ملاصدرا تصریح می کند که معلول عین علت است این درصورتی که بگویید موجود است لذا آن حصر عقلی را نمی شود کاری کرد لذا حق این است که تمایز به اعتبار مابه الامتیاز اگر بخواهد تقسیم بشود سه قسم بیشتر ندارد. اینکه تمایزات در ماهیت گفته شده است دلیل بر این نیست که این تمایزات در وجود نیست بلکه همین تمایزات نیز در وجود خواهند.