درس اسفار استاد فیاضی

94/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال مشائین بر اینکه تمایز به تشکیک به یک قسم از تشکیک های سه گانه بر می گردد
امیر المؤمنین(ع): تمایل به دنیا داشتن با وجود اینکه چشم انسان فنا و تغیرّ را می بیند نشانه حماقت است
عرض شد که تمایز دو چیز در وجود یا در عقل یعنی آن دو چیز می خواهد در خارج باشد یا نباشد تمایز معنی پیدا میکند، ولی علامه بر اساس مبانی خودش که اساسا ماهیت را در خارج نمی داند وصرفا ذهنی می داند گفته اند تمایز دو چیز در وجود یعنی همان چیزی که ملاصدرا قائل است  که وجود در خارج عینیت دارد و تشکیک در وجود است و در عقل یعنی آن چیزی که ملاصدرا قائل است که ماهیت در ذهن است و اگر تمایزی برای ماهیات است صرفا تمایزی عقلی است البته این بر اساس تفسیری است که خود ایشان از اصالت وجود ملاصدرا دارند و ما گفتیم که فرمایشات آخوند با این حرف سازگار نیست
مشائین می گویند که تمایز سه رقم است ولی اشراقیین قسم چهارمی ر درست کرده اند که آخوند از این نوع تمایز به شدت دفاع می کند که همان تمایز بالتشکیک است
ابتدا دلیلی که مشائین آورده اند برای رد قول اشراقیین می آورند وسه جواب از آن می دهند
ابتدا دلیل مشائین:
استدلّ مشاؤون علی بطلان التمایز بالشدة والضعف
مقدمه 1: (روشن است که تمایز وجود درد فقط حرف این است که آیا تمایز بین این دو حرارت از آن سه قسم است یا خیر؟ مشائین می گویند سفیدی کم رنگ یک نوع سفیدی است و سفیدی پر رنگ نوع دیگر از سفیدی است اشراقین می گویند دو نوع نیستند بلکه تمایزشان به شدت و ضعف است لذا اصل تمایز مورد نزاع نیست بلکه نوع تمایز مورد تنازع است) اذا امتاز الاکمل عن الانقص ( آیا به این است که اکمل چیزی دارد که انقص ندارد؟) فأما ان لا یکون مشتملا علی ما لیس فی الانقص (یعنی چیزی اکمل بر انقص ندارد یا اینکه دارد و این حصرش عقلی است) واما ان یکون مشتملا علی شئ کذلک (اکمل یا مشتمل بر چیزی است که انقص نیست یا مشتمل نیست)
مقدمه2: لکن الشق الاول من التالی باطل (اگر بگویی اکمل مشتمل نیست بر یک چیزی که در انقص نیست این حرف پوچی است) لانه
مقدمه3: لو لم یکن الاکمل مشتملا علی شئ لیس فی الانقص (اگر اکمل مشتمل بر اضافه ای نباشد تمایزی نخواهد بود) لم یکن بینهما تمایز (یا اینکه لم یکن یکی اکمل و دیگری انقص در حالی که همه می گویند که حرارت صد درجه کاملتر از پنجاه درجه است. تمام دعوا این جاست که تمایز تشکیکی است یا نه یا اینکه اکمل اکمل نخواهد بود)
مقدمه 4: لکن التالی باطل لانه خلف ( چون در تمایز دعوی نداریم فقط مشائی می گوید تمایز به فصل است شما می گویید به شدت وضعف است)
مقدمه5: واذا کان الاکمل مشتملا علی شئ لیس فی الانقص فإمّا ان یکون ذلک الشئ معتبرا فی الطبیعه (یا آن چیز در خود ذات وطبیعت است یا نیست) و إمّا ان لا یکون معتبرا فی الطبیعه بل یکون زائدا علیها (یا چیزی در خود حقیقت طبیعت است یا چیزی است زائد بر طبیعت)
مقدمه6: فإن کان ذلک الشئ معتبرا فی الطبیعه (یعنی اکمل حقیقتش به همان چیز اضافه وابسته است که در انقص نیست) لم یشارک طبیعة الاکمل طبیعة الانقص لأنّ ما هو معتبرٌ فی طبیعة الاکمل لیس موجودا فی الانقص (شما می گویید که اکمل مشتمل است بر چیزی که در انقص نیست و آن چیز در خود طبیعتش هم معتبر است یعنی حقیقت او را آن چیز تشکیل می دهد لذا حقیقت آن دو یکی نیست. ولی این حرف شما درست در نمی آید)
مقدمه7: فإذا لم یشارک طبیعة الاکمل طبیعة الانقص لم یتمّ ما اردتموه من التمایز (تمایز تشکیکی آن بود که در همان چیزی که اشتراک دارند اتحاد دارند شما کاری کردید که اصلا طبیعتشان اشتراک ندارند این ها می شوند متباین به تمام الذات) بل کانا متمایزین بتمام الذات(برای اینکه اولی ذاتی دارد که دیگری ندارد)
مقدمه8: وان لم یکن ذلک الشئ معتبرا فی الطبیعة بل کان خارج عنها زائدا علیها (اگر آن امری که اکمل دارد یک چیزی اضافه بر اصل طبیعت باشد، می گوییم آن طبیعت یا طبیعت جنسی است یا نوعی است در نیتجه آن زائد یا فصل است یا عرضی) کان اما فصلا ان کانت الطبیعة مشترکة بینهما جنسا أو عرضیاً ان کانت الطبیعة المشترکة نوعاً (شما اگر گفتید که این ها در طبیعیتی اشتراک دارند ودر یک امری خارج از طبیعت اکمل چیزی را دارد که انقص ندارد نیتجه این شد که تمایز به فصل یا عرضی شد) أو جنسا (البته تمایز دو جنس به عرضی هم می شود اما اگر تمایز فصل را بخواهید بگویید اول باید جنس داشته باشید. البته تمایز در اجناس هم می شود برای اینکه می گویید انسان مذکر یا انسان مؤنث تمایز به عرضی است حالا به جای انسان بگو حیوان مؤنث یا حیوان مذکرّ)
مقدمه9: و اذا کان ذلک الشئ فصلاً او عرضیاً (تمایز به امری می شود خارج از ذات) کان تمایزهما بأمر خارج عن الذات ولم یتمّ ما اردتموه من التمایز بنفس الذات (تمایز تشکیکی این بود که همان چیزی که مابه الاشتراک است خودش ما به الامتیاز باشد مشائین می گویند که ما با این استدلال به شما می قبولانیم که تمایز تشکیکی شدنی نیست)
فاحتجّت أتباع المشائية على بطلانه (بر بطلان قسم چهارم) بأن الأكمل إن لم يكن مشتملا على شي‏ء ليس في الأنقص (اگر اکمل شما مشتمل نیست بر چیزی که انقص داشته باشد) فلا افتراق بينهما- و إن اشتمل على شي‏ء كذا ( اگر یک چیزی دارد که در انقص نیست) فهو إما معتبر في سنخ الطبيعة (یعنی امر مشترک در حقیقتش معتبر است دیگر مشترک نمی ماند چون در ذات اکمل چیزی معتبر است که در ذات انقص معتبر نیست) فلا اشتراك بينهما (چون اولی یک طبیعت دارد ودیگری طبیعت دیگر دارد) و إما زائد عليها فلا يكون إلا فصلا مقوّما أو عرضّيا زائدا.(یا فصل است که نوع می سازد با مشترک ویا عرضی که با مشترک یک صنف می سازد اگر این شد از حرف ما خارج نشد که تمایز یا به جزء ذات یا به عرضی و در جایی که هیچ وجه اشتراکی نبود تمایز به تمام الذات بود. فصل نسبت به جنس بگیرید می شود زائد ونسبت به نوع می شود جزء ذات. لذ هر کاری کنید بر می گردد به همان سه نوع تمایز مای مشائی. آخوند می گوید کلام شما نقض می شود با عرضی؛ می شود اسود بودن یک چیز بیشتر باشد از چیز دیگر. ملاصدرا می گوید اگر استدلال شما درست است همین جا هم می آید که شما اشد اسودیت را در مقدمات بالا  یکی یکی پیاده کنید  اگر دلیلتان درست باشد آن چیزی را که خودتان قبول دارید را رد می کند)[1]
و هذا الاحتجاج مع قطع النظر عن انتقاضه بالعارض ( یعنی اولا این استدلال شما مخالف کلام شما بود که می گفتید که تشکیک در عرضی راه دارد) رديّ جدا (حالا چرا بد است؟ شنبه ادامه خواهیم داد )[2]


[1] مشائین می گویند ما تشکیک در سواد وعرض قبول نداریم زیرا عرض هم یک ماهیت بلکه در عرضی قبول داریم یعنی اسود مشکک است نه سواد این اسود بودن جسم مختلف است والا خود سواد در ان تشکیک راه ندارد ولی اخوند می گوید تشکیک درعرضی را اگر قبول کرده اید دیگر این استدلال درست نیست .
[2].الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة    ج‏1    428    فصل(5) في الشدة و الضعف .....  ص : 427.