درس اسفار استاد فیاضی

94/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل دوم بر عدم حرکت در وجود:
رسول اکرم (ص): حواریون به عیسی گفتند که ای روح الله با چه کسی مجالست کنیم فرمودند با کسی که دیدن او شما را یاد خدا بیندازد و حرف زدن او علم شما علم شما را بیفزاید و رفتار او شما را راغب به آخرت کند
امیر المؤمنین ع:  تمام شرها یک جا در رفاقت دوست بد جمع می شود.
مرجوم آخوند هر چند با ااین موضوع شروع کردند که آیا اشتداد و تضعف در وجود است یا نیست،  اما حالا می خواهد بگوید اساسا حرکت در وجود محال است حالا می خواهد به نحو اشتداد باشد یا تضعف یا به هر نحوری که باشد
و هر چند حرکت اعم از اشتداد و تضعف باشد، و لذا اشتداد و تضعف را اول معنی کردند و معنای حرکت در یک مقوله را هم بیان کردند و تفسیر ناروا از حرکت را رد کردند و سراغ دلائل آن رفتند که یک دلیلش این بود که وجود عرض نیست بر خلاف تصور ابن سینا و چون عرض نیست پس حرکت در وجود محال است
ولی دلیل دوم بر عدم حرکت در وجود را این جلسه مطرح می کنیم:
الدلیل الثانی علی استحالة الحرکة فی الوجود ( این را هم یادمان نرود که اساسا این حرفها بر مبنای قوم است ولی خود مرحوم اخوند بارها گفته اند که وجود اشتداد وتضعّف پیدا می کند)
مقدمه اول: لو وقعت الحرکة فی الوجود لم یتلبس متحرک فی آنات زمان الحرکة و ابعاضه بالوجود (باید متحرک در آنهایی که فرض می شود در زمان حرکت ودر اجزاء زمان متلبس به وجود نشود!! مگر نگفتید که  در حرکت  در یک مقوله متحرک ما در هر آنی باید متلبس بشود به فردی از آن مقوله؟ چرا؟ ) لما مرّ آنفاً ( که این آن ها فرضی هستند آنی وجود ندارد، زیرا که زمان یک متصل واحد است مثل یک خط،  ما در خطر نقطه نداریم اول و آخر خارج از حرکت است وقتی آن نداریم ابعاض هم نداریم زیرا اگر یک زمان چند تیکه داشته باشد آنات بیشتر می شود از آن تیکه ها، و وقتی هم  آنات نداشته باشیم ابعاض هم نخواهیم داشت پس ؛) من ان الآنات فی زمان الحرکة فرضیة ( لذا گفتیم در هر آن مفروض یعنی آن فرض حقیقت خارجی ندارد لا حقیقیة، آن همان حکم نقطه را در خط دارد یعنی یک تیکه از زمان مثلا می گوییم ساعت 10 از کی شروع شده است از یک آنی شروع شروع است آیا آن آن جزئی از زمان است؟ می گوییم نه زیرا ابتدای زمان آن است یعنی رأس زمان یعنی طرف زمان که یک امر حقیقی است، اگر زمان محدود بود سرو ته زمان حقیقی است. آن مرز مشترک بین اجزاء زمان است آنات در زمان حرکت فرضی هستند. چرا آنات فرضی است؟ زیرا اگر بخواهد حقیقی باشد از 10 تا 11 اگر بخواهد اولش ان باشد و حقیقی باشد چند تاتالی فاسد دارد یکی اینکه چند تا ان کنار هم باشند یعنی انها به هم ضمیه باشند در حالی که آن طرف زمان است وطول ندارد و چون طول ندراد بی نهایتش هم کنار هم باشند می شود یکی،  به هم نمی چسبد وقتی به هم می چسبد که یک طرفش با طرف دیگرش فرق داشته باشند پس وقتی شما گفتید که آنها بالفعل هستند آنها به هم می چسبند که در این صورت این معقول نیست .علاوه بر این هر مقداری قابل قسمت است تا بی نهایت پس از 10 تا 11 بی نهایت آن داریم هر ساعت را به 60 دقیقه و هر دقیقه به 60 ثانیه و هر ثانیه به ثالثه و هر ثالثه به رابعه که می شود بی نهایت ان در یک فاصله  محدود که در این صورت شبهه محصور نامحصور یعنی نمی شود بی نهایت باشد ولی سرو ته داشته باشد پس انات فرض باید باشند نه حقیقی ) لمکان اتصال الحرکة والزمان ( زمان وقتی زمان است که وصل باشد حرکت وقتی حرکت است که متصل باشد والا همان حرف زنون است منکر حرکت می گوید وصل نیست وقتی تیر را می اندازی تیر اول معدوم می شود و خداوند تیر دوم را در آن دوم درست می کرد در حالی که حرکت این است که خود این تیره به هدف بخورد وقتی آنات فرضی شد ابعاض هم می شود فرضی ) واذا کانت الآنات فرضیة ( لذا دیگر نمی شود ابعاض هم فرضی نباشد) کانت الابعاض فرضیة ( چرا زیرا وقتی یک خط اگر بخواهد دو تیکه داشته باشد باید چهار نقطه داشته باشد اول باید نقطه باشد تا خط باشد تا آن نباشد ابعاض نیست ) لان الآنات حدود لابعاض ( آنات هستند که این بعض را از بعض دیگر جدا می کند) بها تمتاز بعضها من بعض ( برای اینکه سر وته این با ان قرق می کند) فلو لا الانات لم تکن الابعاض ( پس متحرک ما در ابعاض وجودش نباید متلبس به وجود نباشد زیرا ان و ابعاضی نیست تا وجود در آن ابعاض وآنات قرار بگیرد )
مقدمه دوم: ولو لم یتلبس متحرک فی آنات الحرکة وابعاضها بالوجود ( چون حرکت در وجود است معنایش این است که در هر آن مفروضی شئ متلبس به وجود می شود حالا که متلبس نمی شود متحرک در هر آنی به وجود، برای اینکه انش نیست اگر متلبس نشد:) لم یبق المتحرک بالفعل ( آن آنات بالقوه است وجود متحرک هم بالقوه است زیرا انات ظرف وجود متحرک است) ما دام کونه متحرکا (بله آخر کار آن داریم آنجا تلبس به وجود معنی دارد ولی تا حرکت انجام می شود آن نداریم ولی در غیر این مورد تلبس بالوجود معنی ندارد) لعدم تحقق الآن الذی هو ظرف للوجود حیث قولنا ( در تعریف ما فیه الحرکه یا مسافت) ان المعنی الحرکة فی معنی أن یتلبس المتحرک فی کل آن بفرد من ذلک المعنی ( معنی حرکت در وجود، این است که متحرک در هر آنی یک حرکت داشته باشد ولی متحرک وجود ندارد پس بقایی هم ندارد) و اذا لم یبق المتحرک بالفعل ( وقتی بقا فعلی ندارد هر چه هست نسیه است) ما دام کونه متحرکا، لم یکن هناک موضوع للحرکة ( پس برای حرکت موضوع نداریم برای اینکه موضوع حرکت یک امری است که باید باقی باشد) لإن موضوع الحرکة امر باق ثابت مادام الحرکة ( متحرک یعنی امر ثابت یعین آنی که از اول تا آخر دست به ترکیبش نمی زنیم پس چرا به او متحرک گفته می شود؟ زیرا حرکت وصف او قرار می گیرد ولی موصوف ثابت است)
نتیجه:  واذا لم یکن للحرکة موضوع لم یمکن وجود الحرکة لان من لوازم کل حرکة وجود موضوع تجری علیه الحرکة ( حرکت باید موضوع داشته باشد که یکی از مقومات حرک است)
حالا به عبارت می پردازیم :
و أيضا يلزم من الحركة في الوجود عدم بقاء المتحرك بالفعل ما دام كونه متحركا ( اگر قائل شدید که حرکت در وجود و لازمه آن فعلیتش باقی نباشد یعنی اولش در اولش وجود دارد ولی بعدها که بخواهد در آن بوجود بیاید دیگر انی نیست و زمان است و آنها همه فرضی هستند) لأن المتحرك ليس له تلبس في أبعاض زمان الحركة و آناته بما فيه الحركة  ( برای اینکه متحرک تلبس در انات زمان حرکت تلبس ندارد، زیرا سالبه به انتفاء موضوع است اصلا ابعاضی نیست یعنی در این آنات متلبس به وجود نیست، حالا مرحوم آخوند می گوید که اگر این را دقت کنید می بیند که حرکت در جوهر نیز محال است یعنی همان حرف مشائین زیرا به جای وجود، جوهر بگذارید در استدلال یعنی ولو لم یتلبس متحرک فی آنات الحرکت وابعاضها بالماء ولم یبق الماء بالفعل پس حرکت شما، یک چیز ثابت ندارد و کلا هر چیزی که قوام چیزی دیگری است حرکت در آن محال است زیرا دیگر یک موضوع ثابت نخواهیم داشت) فليس يمكن أن يتحرك الشي‏ء فيما لا يتقوم هو إلا به ( اگر خود جوهر بخواهد حرکت کند دیگر موضوع ندارید یک امر ثابتی که متلبس به حرکت بشود دیگر نداری پس حرکت در جوهر محال است که همین حرف ابن سیناست که می گوید ما حرکت در جوهر نداریم چون دیگر امر ثابت نداریم برای جوهر خودش امر ثابت است برای عرض) كالوجود و الصور الجوهرية و فوق هذا كلام آخر سيرد عليك تحقيقه إن شاء الله تعالى «
 (وقتی این را که گفتند می گویند این حرفها مال مشائین است و سطح پایینی است ولی سخنی دیگری است که فوق این است که بعدا تحقیق آن خواهد آمد وحاصل آن این است که موضوع با مقوله با زمان همه اینها در خارج به یک وجود موجودند و این تفکیک ها همه تفکیک تحلیلی است زمان عرض تحلیلی حرکت است و حرکت عرض تحلیلی جوهر است وعرض وجوهر عروضشان خارجی نیست زیرا تمام اعرض به عین وجود جوهر موجودند اگر این طور شد دیگر یک چیزی به نام موضوع خارجی نمی خواهیم پس حرکت یعنی چی؟ می گوید حرکت یعنی یک چیزی سیال باشد. یک حجم ساکن داریم مثل دانه ای که در انبار است یعنی آنی که در این آن دارد در آن بعدی هم همین را دارد و حجم ساکن نخود به اندازه نخود است ولی ما یک حجم سیال دارید یعنی این نخود را که میکاریم و یک بوته داریم آن بوته را با تمام نخودها در یک ظرف آب بگذارید ببنید چقدر اب بیرون می ریزد این روش فهم حجم بوته نخود که شما یک حجمی دارید که مخروط است از یک نخود تا یک بوته یعنی یک حجم سیال است که مانند نخود است که راسش یک نخود است و کفش به اندازه یک بوته است کل رأس تا قاعده یک فرد از کمّ است برای این که یک وجود است برای اینکه آن آنات فرضی بود پس ما یک حجم سیال واحد داریم که مخروط است کله قند یک مخروط قارّ است ولی این کله قند سیال است یک مخروط سیال است پس حرکت یعنی یک وجود سیال بنابراین نمی توانی برای عرض حرکت تصور کنی مگر اینکه جوهرش را تصور کنی وقتی گفتی که نخود حجم این مقدار است جوهر نخود دیگر یک نخود نیست هم عرض وهم جوهر به وجود یک وجود موجودند بنابراین اگر این طور تصویر کردی می بینی که حرکت در جوهر واجب است و جوهر هم ماهیتش مثل وجودش است پس حرکت در وجود و جوهر واجب است تا به حال می گفتیم محال است و حالا که خوب تصور کنی می بینی که نه تنها محال است بلکه واجب است البته آخرش به این می رسد. اصلا اینکه می گویی متحرک یعنی امر ثابت اصلا معنی ندارد.  آخوند می گوید متحرک یعنی متحرک و ثابت یعنی ثابت واگر بخواهد متحرک یک امر ثابت بشود همین طوری است که ما می گویم و آن کلام قبلی یک امر باطلی بود بله در تحلیل امر ثابت داریم ولی آنها که می گفتند ما در خارج امر ثابت داریم.)
نتیحه : اینکه حرکت در وجود محال است و یا حرکت در جوهر محال است این یک نگاه پایینی است که مشائین داشته اند، ملاصدرا در ادامه جلسات اینده اثبات خواهد کرد که نه تنها حرکت در جوهر ممکن است بلکه واجب است.