درس اسفار استاد فیاضی

93/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دو تفسیر از تجلی در کلام شیخ
در جلسات قبل عرض شد که اخوند برای رد اصاله الماهیه وتعلق جعل به ماهیه از سنخیه استفاده فرمودند و از کلام شیخ شاهد برای سنخیه اوردند
شاهد بر این مدعی بحث، تجلی خداست که در حال بررسی میباشد و در این جلسه دو تفسیر از کلام شیخ اورده میشود
تفسیر اول از اخوند که تجلی عین وجود معلول است وشان است وربط وتفسیر دوم ازاستاد فیاضی که تجلی یعنی فهم تجلی ودر مجردات فقط هست
  لابد فی تفسیر کلام الشیخ [1]فی المقام من تقدیم مقدمه هی
 ان التجلی هو الظهور خدا ظاهر است برای خودش وصفه ذات است ودر صورتی ظاهر است که خودش ظاهر باشد اگر لعاب داشته باشد ان لعاب ظاهرلعابِ است نه السشیئ
مرحوم حاجی فرموده در پاورقی بر:ليس‏ تجليه إلا حقيقة ذاته‏[2]ایشان فرموده لان تجلیه ظهور وظهورالشي‏ء ليس مباينا عنه و إلا لم يكن ظهور ذلك الشي‏ء، س ره ؛ تجلی وجلوه وظهوریک معنا هستند وظهور که جدای از شیئ نیست واگر بخواهد جدا باشد که ظهور نیست .إذ لا معنى له بذاته في ذاته إلا ما هو صريح ذاته كما أوضحه الإلهيون فذاته متجل لهم‏
 ولا ریب ان ظهور الشیئ موجود بوجود ذاته وظهورِ یک شیئ، صفه اوست ظهور مال شیئ است اگر شیئی را لعاب بزنی خود ان لعابه میشود ظاهر و باید خودش وذاتش عین ظهور باشد پس ظهور عین مظهر است
ولکن قد یطلق تجلی والظهور علی الایه  مثلا یک خوشنویس که خط نوشته انرا میگویند ظهور وایهِ هنر این شخص .پس یک تجلی داریم به معنای ظهور اگر چه ایه غیر ذو الایه است و شخص از اثر انرا میفهمد
لما ان ذا الایه له نحو ظهور فی ایته؛ یعنی نقاشی یا صحبتهای یک شخص تجلی ان اقاست  وغیر خودش است وهنر در او بوده که تابلو را نوشته و یک منظره نقاش علامت روشنی است از ان نقاش بما له هنر
 حیث ان العقل ینتقل من الایه الی ذی الایه ساخته سازنده دارد ولذا تجلی گاهی بر ایه اطلاق میشود
دست خدا زهر سو برماست اشکارا /کو دیده خدابین تا بنگرد خدارا.
پس دو معنی برای تجلی ذکر شد
1 تجلی بعین وجود خالق
2 تجلی وایه غیر از خالق و متجلُی است وهمان معنای نشانه
واالاخوند واصحابه تبعا لابن عربی یرون التجلی بالمعنی الثانی عین تجلی بالمعنی الاول
 ایه که غیر ازجلوه ذات نیست وتجلی یعنی ظهوروظهور خدا هم عین خداست. بعباره اخری یک وجود حضرت حق است که وجود تمام موجودات به وجود اوست
لما ان فعله تعالی لا وجود له عندهم غیر وجود ذاته تعالی .و
نکته:در روایت است که  ما من شیئ الا وهو یعلم انی رسول الله
ویک تفسیر است که تفسیراخوند است تجلی را در تمام موجودات عالم فراگیر کرده و عین متجلی میداند و وحدت شخصیه در عالم حکمفرماست
و در تفسیر استاد تجلی الرب للشیئ وقتی صادق است که شیئ بفهمد و فقط مجردات به این معنا درک دارند ومادیات محتجبند وبا این تفسیر کلام شیخ را معنا کردند و متجلی غیر متجلی له است
هردو تفسیر مویداتی دارند و مبعداتی
در جلسه بعد نتیجه گیری میشود انشاالله
نکته:عالم ظهور خداست وظهور عین خداست این یک تفسیر از وحدت وجود است و فهم ملا صدرا از ابن عربی صحیح است و 20تفسیربرای وحده وجود گفته شده


[1]: و الخير الأول بذاته ظاهر متجل لجميع الموجودات-یعنی مجردات در تفسیر استاد وتمام موجودات در تفسیر اخوند - و لو كان ذاته محتجبا عن جميع الموجودات بذاته غير متجل لها لما عرف و لا نيل منه بتة این جمله را اسفار نقل نکرده و نیاورده.و لو كان ذلك فى ذاته بتأثير الغير لوجب أن يكون فى ذاته المتعالية عن قبول الغير تأثير للغير و ذلك خلف‏. بل ذاته بذاته متجل و لأجل قصور بعض الذوات-ای المادیات علی تفسیر الاستاذ  عن قبول تجليه يحتجب- بعضی از ذاتها تجلی خدارا قبول نمیکنند چون معدوم اند وشرایط وجودشان نبوده ولذا نیستند.فبالحقيقة لا حجاب الا فى المحجوبين. و الحجاب هو القصور و الضعف و النقص و ليس تجليه الا حقيقة ذاته اذ لا يتجلى بذاته فى ذاته الا هو صريح ذاته كما أوضحه الالهيون فذاته الكريم متجل- و لذلك ربما سماه الفلاسفة صورة العقل فأول قابل لتجليه هو الملك الالهى الموسوم بالعقل الكلى فان جوهره ينال تجليه نحو الصورة الواقعة فى المرآة -.شیشه وجیوه که مهم نیستند در مثال-  لتجلى الشخص الذي هو مثاله و يقرب من هذا المعنى ما قيل ان العقل الفعال مثاله فاحترز أن تقول مثله و ذلك هو الواجب الحق فان كل منفعل عن سبب قريب فانما ينفعل بتوسط مثال يقع منه فيه...          رسائل ابن سينا، النص، ص: 394

[2] ( 2) لأن تجليه ظهوره و ظهور الشي‏ء ليس مباينا عنه و إلا لم يكن ظهور ذلك الشي‏ء، س ره.