درس اسفار استاد فیاضی

92/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثالثة/ في تحقيق الجعل و ما يتصل بذلك /فصل في تحرير محل النزاع و تحديد حريم الخلاف في الجعل و حكاية القول في ذلك/ وجود مطلق در کلام آخوند و معانی آن/ اسفار/ ج1/ ص397
 (مرحوم آخوند فرمودند که جعل مرکب تعلق میگیرد به عرضی های مفارق که در تعبیراتش عرضیات لاحقه آورده. عارض الماهیة جعل ماهیت به آن تعلق نمیگیرد. در اسفار عبارت وجود مطلق آورده شده که باید روی آن تأکید شود. جعل مرکب به ذاتیات و لوازم آن تعلق نمیگیرد[1].)
قوله مع اتفاقهم علی عدم انفکاک التقوم عن الوجود المطلق
(اشراقیین و مشائین نزاع دارند در اینکه ماهیت مجعول است یا نه ولی اتفاق دارند که تقوم از وجود جدا نشدنی است.)
أقول: الوجود المطلق فی کلاماتهم یطلق علی معانی أربع[2].
1 الوجود بما هو وجود[3] أعنی طبیعة الوجود، و هو الکلی الطبیعی الذی یوجد فی الخارج بوجود کل فرد منه[4] علی ما هو الحق من أصالة الوجود.
(وجود زید و وجود خدا و وجود آب همه وجود است. وجود زید مفهوم وجود نیست بلکه معنای وجود است که مفهوم از آن حکایت میکند. که ما یصدق علی کثیرین است. اما قوم اینگونه بیان میکنند که وقتی مفهوم به ذهن آمد مفهوم کلی آن در ذهن بر آن صدق میکند)
2 وجود الواجب[5] و هو الوجود الذی لا یحدّه حدّ و یقابله الوجود المقید و هذا مصطلح عرفانی
3 الوجود المنبسط و هو الوجود الذی به[6] وجدت الممکنات بأجمعها و هو فعله تعالی الذی لیس إلا واحدا و هذا مصطلح عرفانی
(فیض خدا واحد است همانطور که خودش واحد است و ما کان عطاء ربک محظورا و ما کان أمر ربک إلا واحدة به این آیات استناد میکنند بخاطر گستردگی اش بر مخلوقات.)
4 الوجود بالمعنی المصدری، و یعبر عنه بالوجود الانتزاعی و الکون النسبی و الوجود الإثباتی. و هو مصطلح فلسفی اتفق جمیع الفلاسفة علی أنه من المعقولات الثانیة
و الوجه فی کونه اعتباریا انتزاعیا[7] أن الوجود و الماهیة لیس لکل منهما تحقق بحیاله فی الخارج إلا علی القول بأصالتهما و لم یقل به حکیم بل هو محال؛ لاستلزامه کون کل موجود موجودات غیر متناهیة بل الموجود فی الخارج أمر واحد بسیط خارجی، سواء قلنا بأصالة الوجود أم بأصالة الماهیة، و سواء فسّرنا أصالة الوجود بما اخترنا أم بسائر التفاسیر و حیث إنه لا تعدد فی الخارج فلا یمکن وجود النسبة فی الخارج لأن وجود النسبة فی الخارج فرع وجود طرفیه فیه بوجودین متغایرین إذ لا معنی لدوران النسبة بین الشیء و نفسه و من هنا قالوا إن ترکیب الممکن من الوجود و الماهیة ترکیب تحلیلی لا خارجی حیث إن العقل هو الذی یحلل ما فی الخارج إلی وجود و ماهیة فیری أنهما معنیان متغایران ثم للدلالة علی وحدتهما فی الخارج یحکم بانتساب أحدهما إلی الآخر بالعینیة و هو الهوهویة
(آب در خارج اگر دو جزء خارجی جدا از هم داشته باشد یعنی چیزی داریم که آب است ولی وجود نیست و وجودی داریم که موجود است اما آب نیست. قانون کل زوج ترکیبی این قضیه را نقض میکند بخاطر استحاله ی تسلسل.
برای روشن شدن وحدت بیان شده توسط آنها میوشد این مثال را زد که زید حداد است یعنی کسی که با حدید در ارتباط است و خود حدید نیست.)
فالنسبة بین الوجود و معروضه لیست بموجودة فی الخارج و إذا لم تکن النسبة التی هی مقومة للمعنی الرابع الذی هو عبارة عن انتساب الوجود إلی الماهیة موجودة فی الخارج، کان المعنی الرابع معنی اعتباریا له منشأ انتزاع فی الخارج و هو اتحاد الوجود و الماهیة.
(معنای عینیت که در خارج موجود است منشأ میوشد برای انتزاع معنای نسبت که مفهوم نسبت از آن حکایت میکند. یعنی مفهوم نسبت از معنای نسبت حکایت میکند نه از معنای عینیت.)
و هذا هو الوجود العام فی مصطلح المشائین و هو المعنی المصدری فی کلمات الآخوند و هو الوجود الاعتباری عند الإشراقیین.
فالحکماء بأجمعهم متفقون علی أن الموجودیة الأشیاء متقومة بهذا المعنی بحیث لولا هذا المعنی لم یکن الشیء موجودا.
فراجع تعلیقة الحکیم سبزواری علی الأسفار/ ج1/ ص557-558


[1] استاد جوادی دام ظله.
[2] از زمان آخوند پیدا شد قبل او 2 معنا بوده.
[3] موضوع فلسفه.
[4] رابطه آباء و أبناء.
[5] اصطلاح عرفانی است که ملاصدرا با تأثّر از عرفان وجود را تقسیم کرد به وجود مقید و وجود مطلق.
[6] باء معنای سببیت نمیدهد.
[7] ما بإزاء ندارد اما منشأ انتزاع دارد.