موضوع:
السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 14 فی أقسام الممکن/
مسأله
ی حادث زمانی و قائلین چهارگانه در مورد تغیّر عالم/ اسفار/ ج1/ ص393
خلاصه جلسه قبل:(در جلسات
قبل گفتیم که آخوند میگوید امکان دو معنا دارد، امکان
ذاتی و امکان استعدادی که حادث زمانی است.)
کل ما هو حادث زمانا فله امکانان:امکان
ذاتی و إلا لکان واجبا و أزلیا أو ممتنعا لا یمکن أن یوجد
و علی أی حال لم یکن حادثا
و إن کان
استعدادی حیث إنه لو کفی امکانه الذاتی فی قبوله
الوجود لکان أزلیا و لمّا کان الاستعداد من خواص المادة
فلکل حادث
مادة سابقة تصیر بحصول الشرائط مستعدة لحدوث الحادث فیه
(حادث
باید استعداد داشته باشد و استعداد هم منوط به ماده داشتن است لذا هر
حادثی باید ماده داشته باشد. ماده داشتن چیزی که استعداد
دارد از طریق برهان قوه و فعل اثبات میشود.)
و
جمیع ما ذکره الآخوند ههنا مبنی علی مبانی
المشائین.
توضیح
ذلک أن القائلین بوجود التغیر فی العالم علی أربعة طوائف.
قائلین چهارگانه در مورد تغیر عالم:1
المشاؤون الذین ینکرون الحرکة فی الجوهر و یرون أن کل
تغیر فی الجوهر فی الحقیقة تکون صورة فی المادة عند
زوال صورة سابقة و یسمی الکون و الفساد. و ینکرون أیضا
الحرکة فی الأعراض إلا فی أربعة منها الکم و الکیف و
الأین و الوضع.
(مقارن با
زوال صورت قبلی صورتی جدید بوجود می آید چون ما
می بینیم که مثلا تخم مرغ تبدیل به مرغ می شود که
آن را کون و فساد مینامند.)
2 الأشاعره
الذین یرون الجوهر کما یراه المشاؤون و یرون أن العرض لا
یمکن علیه البقاء؛ لأن البقاء عندهم عرض و من أصولهم أن قیام
العرض بالعرض محال. فالعرض دائما فی تجدد الأمثال. و إذا لم یمکن
البقاء علی العرض استحال علیه الحرکة لأن الحرکة بقاء علی نحو
السیلان.
(سفیدی
محال است باقی باشد چون قیام عرض-بقاء- به عرض-سفیدی-
محال است میگویند شما آنچه در واقع انجام میشود و فکر
میکنید که سفیدی باقی است. مثل نور لامپ که جهت برق
عوض میشود و لامپ خاموش و روشن میشود اما ما آن را مستمر و
پیوسته میبینیم.
حرکت
سیال مثل حرکت سوزن روی آب که نقطه ای وجود ندارد است و تا
زمانی که ما آن را حرکت میدهیم آن خط امتداد دارد و باقی
است به نحو سیال)
3 العرفاء
الذین یرون العالم کله فی تجدد الأمثال
[1]
حیث إن العالم کله أعراض عندهم و یستحیل بقاء العرض عندهم کما
کان یراه الأشاعرة فالعالم کل أنٍ یتجدد باسمه المنشئ و
یفنی باسمه المفنی.
4 أصحاب
الحکمة المتعالیة الذین یرون الجواهر المادیة متحرکة و
واضح أن الجوهر إذا کان متحرکا تحرکت أعراضه بتبعه.
إذا عرفت
ذلک نقول:
حدوث
الحادث الزمانی مبنی علی مبانی غیر أصحاب الحکمة
المتعالیة. و ذلک لأن أصحاب الحکمة المتعالیة یرون الجسم
أزلیا لأنه من المبدعات
[2]
یکفی فی صدوره من المفیض إمکانه الذاتی و لما کان
الجسم متحرکا فی جوهره کان وجوده باقیا مادامت الحرکة باقیة لأن
الحرکة وجود واحد سیّال. فلیست هناک حدوث نعم الوهم یری
الممتد قابلا للانقسام إلی أجزاء. و یری کل جزء لاحق حادثا
زمانیا.
(بنا بر
حرکت جوهری خلق مدام نیست بلکه إمداد مدام است.)