درس اسفار استاد فیاضی

92/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 14 فی أقسام الممکن/ مقايسه فصل جاري -فصل 14- با فصل 17 از منهج دوم/ اسفار/ ج1/ ص393
خلاصه جلسه قبل:
(گفتیم که مرحوم آخوند فرمودند که دو قسم ممکن داریم؛ یکی امکان ذاتی و دیگری امکان استعدادی)
معظم ما جاء فی الفصل 14 قد مر فی الفصل 17 من المنهج الثانی و لکن مع فرقین:
1 الکلام هناک فی أن الممکن قد یکون له امکانان و یقد یکون له امکان واحد. الأول هو الحادث الزمانی و ذلک لقاعدة کل حادث زمانی مسبوق بمادة و قوة و الثانی کل ما لیس بحادث زمانی[1].
(بنظر ما حرف درستی نیست قاعده ی بالا، بنابر این قاعده فلاسفه میگویند که نمیشود موجودی ابداعی هم اکنون خلق شود بلکه همه ابداعی ها ازلی اند. و مثال گوسفند حضرت ابراهیم علیه السلام را میگویند که قبلا ماده ی سابقی داشته و بعدا به این صورت در آمده منتها با سرعت بسیار بیشتر.)
و الکلام هنا فی أن الممکن علی قسمین ممکن فی ذاته کجمیع المخلوقات و ممکن وجوده لشیء و هو الحادث الزمانی. و الأول اعم من الثانی فکل ما هو ممکن وجوده لشیء فهو ممکن فی ذاته.
2 التصریح هناک بأن الإمکان مشترک لفظا بین الذاتی و بین الاستعدادی بینما أکد هنا علی أنهما مشترکان فی المعنی.
و الحق ما مر هناک؛
و ذلک لأن الممکن المقسم فی هذا التقسیم هو الممکن الخاص کما هو الظاهر[2] و کما یدل علیه قوله: و لا ینعکس فإن من الممکنات ما هو ممکن الوجود فی نفسه و لا یکون ممکن الوجود لشیء آخر بل إما واجب الوجود لشیء آخر أو ممتنع. فمقابلة الممکن للواجب و الممتنع کلیهما دلیل علی أن المراد من الممکن الممکن الخاص و صرح بذلک أیضا الحکیم السبزواری فی تعلیقته
(چون این امکان را مقابل امتناع و وجوب می آورد معلوم میشود که امکان خاص منظورش است.)
إذا عرفت هذا نقول:
تقسیم الممکن الخاص إلی ممکن فی ذاته و ممکن لشیء تقسیم للشیء إلی نفسه و غیره و ذلک لأن الممکن فی ذاته هو نفس الممکن الخاص.
(مثل اینکه کسی بگوید انسان تقسیم میشود به بشر و اسب!!! آیا این تقسیم درست است؟
در مواد ثلاث میگویند که اگر چیزی را «فی ذاته» با وجود بسنجیم سه فرض ممکن و واجب و ممتنع مطرح میشود.)
لأن الشیء إذا لوحظ فی حد نفسه إلی الوجود فهو إما واجب أو ممتنع أو ممکن. حیث یقال کل شیء فی حد ذاته إما أن یجب له الوجود أو یجب له العدم أو لا یجب له شیء منهما.
مضافا إلی أن من شرائط التقسیم تباین الأقسام و ها هنا یصرح الأخوند بأن القسم الأول من الممکن أعم من الثانی فقسم الشیء قد جُعل قسیما له بینما هو باطل
أضف إلی ذلک ما یرد علی کل من کلامه هنا و هناک من ابتنائه علی قاعدة کل حادث زمانی مسبوق بقوة و مادة و قاعدة باطلة لما فی الاستدلال علیها من المغالطة باشتراک الاسم.
(ما مدعی هستیم که موجود حادث زمانی بدون سابقه ماده و قوه در مثال گوسفند حضرت ابراهیم واقع شده است و ما میگوییم که اگر استدلال آنها صحیح باشد باید احتمال این واقعه را هم نفی کند چون حداقل چیزی که ما میتوانیم بگوییم این است که احتمال دارد بدون ماده ی سابق گوسفند بوجود می آید.
آخوند میخواهد با این گفته که امکان مشترک معنوی است مشکل اشتراک لفظ و مغالطه ی حاصل از آن را حل کند.)


[1] طبق نظر قوم مثل خود ماده که ازلی است و بنا بر نظر آخوند ماده و حرکت هر دو قدیم اند.
[2] وقتی فیلسوف امکان را بکار میبرد معنا ندارد که مرادش امکان عام که امکان عرفی است باشد.