درس اسفار استاد فیاضی

92/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 14 فی أقسام الممکن/ استدلال آخوند بر ضرورت وجود امر متجدد بالذات برای موجود شدن شیء ممکن به امکان استعدادی/ ج1/ ص393
خلاصه جلسه قبل:
 (واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجها ت یعنی او خالق همه ی موجودات است. ممکنات اصل امکان برای تحقق شان کافی است که به آنها موجودات ابداعی گویند و بعضی اصل امکان برای تحقق شان کافی نیست و نیاز به امکان استعدادی نیز دارند)
إذا عرفنا أن من الممکنات ما یحتاج فی وجوده إلی شرائط و لا یکفی فی تحققه مجرد امکانه الذاتی فلیعلم أن هذه الشرائط متقدمة زمانا علی الممکن المعهود فإن جمیع تلک الشرائط لحصول الاستعداد، و الاستعداد[1] هو القوة القریبة للشیء و واضح أن القوة تزول عند حصول الفعلیة لما أن الفعل و القوة متقابلان فالاستعدادد متقدم زمانا علی المستعد له و إذا کان الاستعداد متقدما کانت الشرائط الموجبة للاستعداد أیضا متقدمة.
(فعلیت آمد دیگر قوه نیست چون قوه یعنی توانایی ای که این شیء بشود آن شیء و وقتی آن شیء شد دیگر توانایی معنا ندارد. مثل اراده که بعد از فعل دیگر معنا ندارد. امام صادق علیه السلام : «ارادته فعله» اراده ی خداوند همان فعلش است. پس اراده از صفات فعل است نه صفات ذات)
و من هنا یکون الممکن المعهود متأخرا زمانا و حدثا زمانیا و الشرائط متقدمة زمانا و إذا کانت الشرائط حادثة فهناک شرائط أخری معدة لتلک الشرائط و هکذا إلی أن ینتهی الأمر إلی مستعد بذاته. و لا بد مع ذلک من أمر متجدد بذاته  یکون بسبب تجدده بذاته منشأ لحصول أوضاع و أحوال جدیدة کل منها معد لممکن  حادث
(نظر آخوند: دانه بعد از اینکه چهل روز در دانه بودنش حرکت کرد سپس استعداد پیدا میکند برای درخت که حرکت استعدادش ذاتی است اما خودش استعداد درست میکند برای یک استعداد دیگر.
نظر مشائین: موجود اول استعداد نداشت برای حرکت بلکه استعداد داشت برای حرکت فلک اول.
پس بهر حال نیاز به یک متجدد بالذات هست.)
ثم لا بد مع ذلک لموضوع لهذه الاستعدادات المتعددة الغیر المتناهیة من حیث الزمان[2] و ذلک الموضوع هو المادة[3].
ثم اعلم أن تلك الشرائط لا بد أن تكون سابقة على وجود هذا الممكن سبقا زمانيا و إلا فلا يكون الحادث حادثا هذا خلف و لا بد أن يكون لحصول هذا الاستعداد من حوادث سابقة لا تنتهي إلى حد و لا بد أيضا من أمر متجدد الذات و الهوية يكون حدوثه و انقضاؤه من الصفات الذاتية[4]له ثم إنه لا بد من محل لتلك الحوادث ليصير بسببها[5]تام القبول لما يحدث بعده و ذلك هو المادة.
(فصل 17 منهج دوم تمام مطالب اینجا آنجا هم آمده. با این تفاوت که در اینجا میگوید که امکان ذاتی و امکان استعدادی یک معنا است اما در فصل 17 این است که ممکن تقسیم میشود که ممکنی که یک امکان دارد و ممکنی که دو امکان دارد. امکان استعدادی این است که دانه میتواند خوشه شود که به لحاظ دانه است و میشود «استعداد»، اما به لحاظ خوشه که میتواند در دانه موجود شود «امکان استعدادی» میشود که به حسب واقع یک حقیقت است اما به لحاظهای مختلف فرق میکند.
آخوند: ممکن تقسیم میشود به فی ذاته و لغیره و سپس میفرمایند که فی ذاته اعم مطلق است از ممکن للغیر که شرایط تقسیم در آن رعایت نشده است چون اقسام مباین نیستند.)


[1] یعنی قوه ای که بعد از آن فعلیت متحقق میشود.
[2] غیر متناهی غیر مجتمع محال نیست.
[3] اتمام فصل 14.
[4] همان حرکت است.
[5] محل