درس اسفار استاد فیاضی

92/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الثانیة/ فصل 14 فی أقسام الممکن/ تقسیم ممکن الوجود بالذات به دو قسم از نظر آخوند/ ج1/ ص393
خلاصه جلسه قبل:
(مرحوم آخوند فرموده اند که ممکن دو قسم است که مرحوم حاجی فرموده اند منظور ممکن بامکان خاص است. دیگران میگویند امکان استعدادی معنایی از معانی امکان است اما آخوند میگوید امکان مشترک لفظی است و در جاهایی تأکید دارد که اشتراک لفظ نیست و یک معنا بیشتر نیست. امکان یعنی بشود باشد و بشود نباشد چه خودش بتنهایی چه وصفی برای دیگری، و فقط موضوعش فرق میکند. دیروز گفتیم که ممکن تقسیم میشود به ممکن فی ذاته و ممکن لغیره. نسبت آنها هم عموم خصوص من وجه است. )
و فی تقسیم آخر کل ما هو ممکن الوجود فی ذاته علی قسمین
1 ما یکون امکانه  فی ذاته کافیا لصدوره من الله تعالی و بعبارة أخری هو تعالی علة تامة لوجوده حیث إنه فاعل له و غایة .
(فاعل علت تامه  ی اوست. آخوند فرموده علت غایی همواره به فاعل برمیگردد. مشهور میگویند گاهی به فاعل گاهی به معلول و گاهی به امر ثالث بر میگردد. و همچنین آخوند فر موده که هیچ فاعلی نیست مگر اینکه علت غایی هم میخواهد)
2 ما لا یکون امکانه  فی ذاته کافیا لصدوره من الله تعالی بل یحتاج إلی قابل مستعد لوجوده
(دانه ی خرما در تمام مراحل رشدش دارای ماده و استعداد است. وقتی جوانه میزند و وقتی نهال است و وقتی میوه میدهد و محال است موجود شدن حادث زمانی بدون ماده)
و توضیح ذلک أن جمیع الممکنات معلول له تعالی و هو تعالی واجب الوجود بالذات و واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات فکما أنه تعالی واجب العلم و واجب القدرة و واجب الاختیار کذلک هو واجب الفعل و الإیجاد
و لکن مع ذلک نری بالبرهان تقدم بعض الممکنات علی بعض تقدما ذاتیا لمکان قاعدة الواحد وقاعدة السنخیة[1] و أیضا بعض الممکنات متقدمة زمانا علی بعض آخر بالبداهة
(یعنی زمان در کار نیست. عقل اول و عقل دوم هر دو مخلوق خدا هستند اما از نظر رتبه یکی مقدم است بر دیگری  و برهان آن هم قاعده ی الواحد است. خدا در بساطت و وحدت از همه بالاتر است پس مشمول قاعده است. یعنی خدا خالق اولی است بلا واسطه و دومی با یک واسطه)
و السر فی ذلک أن القسم الأول و هو ما یکفی فی صدوره منه تعالی امکانه الذاتی متفاوت فی امکانه حیث إن العقل الثانی ممکن و یکفی امکانه هذا فی صدوره و لکن امکانه هذا یتخصص بصدوره بعد العقل الأول کما أن امکان العقل الأول یختص بوقوعه بعده تعالی
و القسم الثانی و هو ما یحتاج إلی قابل مستعد یختلف من جهة حصول القابل و عدمه فی زمان دون زمان و من هنا یحتاج الممکن فی القسم الثانی إلی امکانین؛ 1 امکانه فی نفسه 2 امکانه وجوده لشیء آخر، فهناک شیء آخر لا بد أن یتم استعداده حتی یتحقق فیه ما هو ممکن له.
ففی القسم الثانی لا بد من مادة مستعدة موجودة قبل الحادث الممکن زمانا.
(فاعل کافی نیست و احتیاج دارد به علت قابلی، مثلا دانه باید بوجود بیاید و استعدادش قوت پیدا کند تا به صورت نهال در بیاید. پس دانه امکانش خودش برای نهال شدن کافی نیست و امکان دیگری هم برای بنام امکان استعدادی نیاز دارد. یعنی قبل از آن باید موجودی باشد و کم کم قوه اش بیشتر شود تا مستعد شود برای آن صورت نوعیه ی ممکنه.
آیت الله جوادی : باید توجه داشت که آخوند گفته که امکان استعدادی با امکان ذاتی معنایش یکی است نگفته امکان ذاتی با استعداد معنایش یکی است. یعنی صورت نوعیه درخت خرما در دانه خرما امکان وجود دارد.
فرق آخوند با مشائین این است که او میگوید که مراحل مثلا رشد دانه به حرکت جوهری است نه به کون و فساد. و از این حرف آخوند معلوم میشود  که آخوند ملتزم به وجود ماهیت در خارج موجود است. استعداد فقط در خارج موجود است وامکان استعدادی از آن انتزاع میشود.)
ثم ما يكون ممكن الوجود في ذاته فإما أن يكون إمكان وجوده كافيا في فيضانه من علته و إما أن لا يكون.
و تحقيق هذا الكلام يحتاج إلى مقدمة و هي أن جميع الممكنات مستندة إلى سبب واجب الوجود لذاته و أنه واجب من جميع الوجوه و الحيثيات و قد فرغنا من بيانه[2]فكل ما كان كذلك استحال أن يختص صدور بعض الأشياء منه دون بعض و أن يختص بعض المستعدات بالفيضان منه دون بعض بل يجب أن يتساوى نسبته إلى الكل و يكون عام الفيض بلا خلل لكن البرهان قائم بأن بعض الممكنات وجد قبل بعض في سلسلة العلية قبلية بالذات و نشاهد[3]أيضا تقدم بعض الحوادث على بعض في سلسلة المتعاقبات تقدما زمانيا فنقول هذا الاختلاف في الإضافة و الصدور ليس من قبل الواجب الوجود بالذات بل لأجل اختلاف الإمكانات الذاتية في الماهيات و الاستعدادية في القوابل فجميع الممكنات مشتركة في أن لها إمكانا في أنفسها و ماهياتها...
(ادامه ی متن را در جلسه آینده بررسی میکنیم إن شاء الله)


[1] معلول باید یک خصوصیتی در علتش باشد تا بشود ایجاد شود.
[2] ما میگوییم که فقط در صفات ذات این قاعده صحیح است نه در صفات فعل.
[3] برهانی نیست، بلکه مشاهده میکنیم.