درس اسفار استاد فیاضی

91/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل السابع في أن العدم كيف يعرض لنفسه‏ / بیان جواب هفتم یا مختار/ج1/ ص 353
 جواب هفتم یا مختار به شبهه عدم العدم
 ادامه مقدمات جواب هفتم
 ادامه مقدمة چهارم
 5. و أما أنها لیسا بنقیضین فلوجوه:
 1- أنه لا ریب فی أن الوجود نقیض العدم و العدم معنی واحد. و نقیض الواحد واحد و إلا لارتفع النقیضان. حیث إنه یرتفع عن کل من النقیضین لذلک الأمر النقیض الأخر و نفس ذلک الأمر.فکما أن نقیض الوجود واحد و هو العدم، کذلک نقیض العدم واحد و هو الوجود.
 2 أنه لا شیء من العدم و عدمِ العدم، أمرا وجودیا. و النقیضان أحدهما وجوده وجودی و الاخر عدمه.
 
 المقدمة الخامسة: أن العدم لا حقیقة له إلا انتفاء الوجود و قد اعترف بذلک الأخوند فی صدر الفصل اللاحق حیث قال ج1/ ص 413 «العدم لیس له ماهیة إلا رفع الوجود»
 المقدمة السادسة: و إذا لم یکن للعدم حقیقة إلا رفع الوجود، فلا ینقسم إلی عدم الوجود الذی هو نفسه و عدم العدم الذی لیس منه فی شیء. فإن تقسیم الشیء إلی نفسه و ما یباینه باطل. فالعدم إنما یقابل الوجود حقیقة و لیس مقابلا للعدم. ألا تری أن ارتفاع العدم لا یتحقق إلا بالوجود. فکما أن نقیض الوجود هو العدم، کذلک نقیض العدم هو الوجود فإن التناقض من الطرفین.
 (تناقض طرفینی است. پس نقیض عدم، وجود است نه عدم العدم)
 المقدمة السابعة: أن العدم لیس أمرا اعتباریا. بل هو أمر حقیقی. و ذلک لأنه مقابل للوجود الذی هو أمر حقیقی. و مقابل الحقیقی حقیقی. لأن ظرف المتقابلین واحد و إلا لم یمتنع اجتماعهما و ذلک لأن وجود أی شیء إذا لم یکن موجودا فی وعاء فلابد أن یکون عدمه موجودا فی نفس ذلک الوعاء و إلا ارتفع النقیضان. فلا یمکن أن یکون أحد النقیضین فی وعاء الحقائق و الآخر فی عالم الاعتبار.
 (وجود با عدم تناقض دارد. اما در مقام فهم چگونه می فهمیم؟ تقابل بحث فلسفی است و برای واقع است. در منطق می گوییم تناقض در قضایا است نه تصورات. زیرا مفهوم انسان تنها هم با وجود سازگار است هم با عدم. اما در تناقض ذاتا تقابل دارند. بنابر این در مقام اثبات تقابل بین قضایا است اما در مقام ثبوت تقابل برای واقع است. به عبارتی علامه طباطبایی تأکید دارند که تناقض در قضایا است نه مفردات. اما ما می گوییم تناقض در محکی قضایا است نه در خود قضایا. و از جانب دیگر محکی مفاهیم نیز با هم تناقضی ندارند.)
 المقدمة الثامنة: أن الوجود ینقسم إلی حقیقی و اعتباری.
 العوالم ثلاث: عالم الوجود المتضن لوجوده تعالی و مخلوقاته. و عالم العدم المتضمن للشریکه تعالی و سائر الممتنعات و الممکنات المعدومة. و عالم الاعتبار المتضمن للمعتبرات النفس الأمریة و المعتبرات العقلاییة. و کل منهما ازلی.
 (عدم ممکن است برای عالم دوم باشد یا برای عالم سوم. ما در جواب اشکال عدم العدم می گوییم که عدم العدم جزء عالم اعتبار است نه عالم عدم.
 عالم وجود ازلی است زیرا خدا موجود است و ازلی، پس عالم وجود ازلی است.
 عالم عدم ازلی است. اجتماع نقیضین ازلی است و تا خدا بوده معدوم بوده.
 عالم اعتبار نیز ازلی است. زیرا انسان من حیث هو، انسان من حیث هو می باشد و این ثبوت شیء برای خود است من دون أی قید و شرط است و ازلی. به عبارتی اعتبارات نفس الأمری ازلی اند اما عتبارات عقلایی ازلی نیست. این نکته خیلی مهم است زیرا نقیض هر چیز باید در عالم خودش باشد. زوجیت ما نسبت به همسرمان وجودش در زمانی محقق می شود که زوجیت اعتبار شود. اما عدم زوجیت قبل از زمان اعتبارش از ازل بوده . به عبارتی عدم اعتبارات عقلایی نیز ازلی است.)