درس اسفار استاد فیاضی

91/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الرابع فی أن الوجود لا ضد له و لا مثل له/ تتمة/ نقد استاد فیاضی بر نظر آخوند که هر مفهومی یا در ذهن یا در خارج تحقق دارد/ج1/ ص 345
 نقد استاد فیاضی بر نظر آخوند که هر مفهومی یا در ذهن یا در خارج تحقق دارد
 قوله: «فطبیعة الوجود مخالفة بحسب مفهومه للمفاهیم غیر منافیة لها، کیف و ما من مفهوم إلا و له تحقق فی الخارج أو فی العقل.»
 قد مر: أن المفهوم مشترک لفظا بین معنیین:
 1 الصورة الذهنیة من جهة حکایتها لمعناها. و بعبارة أخری هو العلم الحصولی الذی حقیقته الحکایة.
 (در واقع هنگام علم حصولی در نفس صورت ذهنی موجود نمی شود بلکه نفس حالتی پیدا می کند به نام حکایت که نشان دهنده غیر از خود است.هنگام علم حصولی نفس که مثل خشت بود می شود آینه و غیر از خود را نشان می دهد.)
 2 المعنی، أعنی ما تحکیه الصورة الذهنیة من جهة تعلق العلم به و حکایته له.
 (به این نیز مفهوم گفته می شود زیرا این نیز فهمیده شده است. هنگامی که نفس حالت حکایت پیدا می کند، آنچه با این حالت حکایت نفس فهمیده می شود و معلوم بالذات علم حصولی است، معنی است. بنابر این به معنی نیز مفهوم گفته می شود. )
 و لا یخفی أن المراد هنا المعنی الثانی
 (شاهد اینکه معنای دوم مفهوم مورد نظر است، قسمت آخر کلام او است که می گوید «ما من مفهوم إلا و له تحقق فی الخارج أو فی الذهن».
 معلوم بالذات در علم حصولی خود معنی است. بله معلوم بالذات علم حضوری خود صورت ذهنی یا حالت حکایت گری نفس است. بنابر این چنین نیست که در علم حصولی دو معلوم داشته باشیم. )
 و ما أفاده مبنی أمور ثلاثة:
 (بحث بر سر قسمت أخیر کلام آخوند است که همه مفاهیم یا در ذهن یا در علم تحقق دارند.)
 الأول: أن العلم الحصولی مختص بالماهیات لمکان أنها فی حد أنفسها لا بشرط بالنسبة إلی ترتب الآثار و عدمه فیجوز أن توجد فی الذهن و لا تترتب علیها آثارها کما یجوز أن توجد فی الخارج و تترتب علیها آثارها.
 (همه قائلین به وجود ذهنی می گویند خود ماهیت به ذهن می آید اما نه کمالات اولیة را دارد و نه ثانیة را.)
 الثانی: أن مفاهیمنا عن الأعدام و الوجودات و صفاتهما الحقیقیة غیر الماهویة ، مفاهیم غیر حقیقیة بمعنی أن أذهاننا تعتبر من عند أنفسها مفاهیم و تفرض الأعدام و الوجودات و صفاتهما مصادیق لها.
 (فلاسفه در علم حصولی می گویند خود شیء به ذهن می آید. عدم چیزی نیست تا خودش یا صفاتش به ذهن بیاید. اما وجود و صفات وجود نمی شود که به ذهن بیایند زیرا وجود عین حیثیت ترتب آثار است پس محال است که به ذهن بیاید زیرا آمدن وجود و صفاتش به ذهن، انقلاب است و انقلاب محال است. بنابر این مفاهیم اینها در ذهن ساخته ذهن است برای اشاره به چیزی که به ذهن نمی تواند بیاید و وجود ذهنی و مفهوم ندارند. به عبارتی اینها عنوان مشیر است. به عبارت دیگر این مفاهیم را ذهن می سازد و این مفاهیم مصداق حقیقی ندارد بلکه ذهن فرض می کند که مصداق دارد. )
 الثالث: أن علمه تعالی بالأشیاء قبل الخلق علم حصولی کما هو الحق. و یظهر من الآخوند فی الفصل السابع من الطرف الأول من مباحث العلم [1] المیل إلیه.
 (این را آخوند نگفته و تصریح ندارد اما می توان از لوازم حرفش این را استنباط کرد. آخوند هشت اشکال کرده به مشائین که می گفتند علم خدا حصولی است. اما خود آخوند در بحث اتحاد عاقل و معقول می گوید بعد از اثبات اتحاد عاقل و معقول این مفاسدی که بر نظر مشائین وارد بود، دفع می شود.در نظر ما استاد فیاضی علم قبل از خلق خدا فقط می تواند به شکل علم حصولی باشد و این حق است و علم حصولی در خدا اشکالی ندارد)
 فإذا تمت هذه الأمور الثلاثة تم ما ذکره الآخوند. إذ ما من مفهوم أی ما من ماهیة إلا و هو موجود فی الخارج أو فی الذهن سبیل المنع الخلو. لأن جمیع الماهیات معلومة له تعالی.
 و أما إذا لم نقل بالأمر الثالث فیجوز أن تکون هناک مفهومات أی معان لم توجد لا فی الخارج و لا فی الذهن.
 هذا و لکن قد عرفت مرارا أن الأمرین الأولین ممنوعان.
 (علامة و بسیاری از فلاسفه می گویند علم حصولی برای ذوات نفوس است. پس خدا و ملائکه علم حصولی ندارند. ما نیز به همه چیز علم حصولی نداریم. بنابر این معانی بسیاری هست که ما از آن تصوری نداریم. بنابر این بسیاری از مفاهیم هست که نه تحقق در خارج دارد و نه در ذهن. اما برای تصحیح حرف آخوند باید قائل باشیم که خدا علم حصولی دارد و خدا به همه چیز علم حصولی دارد.
 ما بارها گفته این علم حصولی آمدن ماهیت به ذهن نیست بلکه علم حصولی یعنی حالت حکایتگری نفس. این حکایتگری با واقع خودش مباین است، وجودا و ماهیة با آن مغایر است. بنابر بیان ما علم حصولی دیگر مخصوص ماهیات نیست بلکه شامل وجود و عدم وصفات حقیقی شان نیز می شود. تعجب است که فلاسفه می گویند وجود ابده بدیهیات است اما مفهوم وجود را جعلی و اعتباری می دانند. باید گفت مفهوم وجود و عدم با مفاهیم ماهوی هیچ فرقی ندارد و تقسیم مفاهیم به حقیقی و اعتباری درست نیست.)


[1] فبما ذكرناه اندفع إشكالات كثيرة و مفاسد شنيعة ترد على القول بارتسام صور المعقولات المتباينة الماهيات في العقل- و كذا ما يرد على القول بانطباع صور الممكنات في ذات الباري جل اسمه كما هو المشهور من أتباع المشائين‏. اسفار / ج3/ ص 343 طبع کنگره و ص 317 طبع ایران