درس اسفار استاد فیاضی

90/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الرابع فی أن الوجود لا ضد له و لا مثل له/ تتمة/ معنای وجود با دیگر معانی مختلف است اما با دیگر معانی منافات ندارد /ج1/ ص 344
 معنای وجود با دیگر معانی مختلف است اما با دیگر معانی منافات ندارد
  (آخوند و عرفا معقتد است طبیعت وجود بما هو وجود در خارج موجود است. بنابر این احکامی برای وجود ذکر کرده اند مثل اینکه مثل و ضد ندارد. قبل از آخوند این احکام را برای واجب ذکر می کرده اند. اما در نظر ما وجود متعین در خارج موجود است.
 از دیگر احکام که در مقدمة قیصری هم آمده و آخوند عین جمله قیصری یا معنا را بیان کرده اند این است که معنا و مفهوم وجود با دیگر معانی و مفاهیم متفاوت است)
 الوجود بما هو وجود یختلف عن سائر المعانی بحسب المفهوم و المعنی. فإن للوجود معنی و للبیاض و السواد معانی أخر کما أن لکل منها مفهوما أی صورة ذهنیة تخالف الآخر. و لکنه مع ذلک لا ینافی سائر المعانی ، أی یمکن أن یجتمع الوجود مع جمیع المعانی. لأن کل أمر مفروض لا یخلو عن الوجود إما خارجا أو ذهنا.
 إن قلت: لو کان کذلک لم یسلب عن الوجود بما هو وجود شیء مع أن هناک صفات سلبیة.
 قلت: الصفات السلبیة لما کانت سلبا النقائص و الأعدام أو سلب الوجود ملازم للنقص، رجعت إلی الثبوتیة لأن سلب النقص کمال و سلب العدم وجود.
 ففی الوجود یجتمع المتقابلات. حیث إن وجود البیاض و وجود السواد إنما هو موجود بنفس وجود الوجود بما هو وجود. لما کان کل ضد ینفی الضد الآخر فاجتماع الضدین فی الوجود بما هو وجود یستلزم اجتماع النقیضین حیث کل من الضدین یستلزم سلب الآخر فوجود الضدین یستلزم وجود کل من الضدین و سلبه فی آن واحد لمکان وجود الضد الآخر المستلزم لسلبه.
 إن قلت : لا یستلزم اجتماع النقیضین لتعدد الجهات. فإن الوجود بما هو وجود سواد بما هو سواد و لیس بسواد بما هو بیاض لا بما هو سواد. فکذلک بیاض بما هو بیاض و لیس ببیاض بما هو سواد لا بما هو بیاض.
 قلت: تعدد الجهات إنما هو بحسب العقل و لحاظ الذهن لا بحسب الواقع.
 (صورت ذهنی همان مفهوم و علم است. محکی صورت ذهنی را معنا می نامیم. به معنا نیز مفهوم گفته شده می شود زیرا آنچه فهم شده در واقع همان معنا است. معلوم بالذات علم حصولی همان چیزی است که مفهوم از از آن حکایت می کند که همان معنا است. اینکه گفته اند معلوم بالذات صورت ذهنی و مفهوم است اشتباه است. مفهوم و صورت ذهنی معلوم بالذات علم حضوری است. زیرا خود این صورت نزد نفس حاضر است و نفس به آن علم حضوری دارد. اما همین صورت که به علم حضوری برای ما حاضر است، علم حصولی نیز هست که از چیزی دارد حکایت می کند. معلوم بالذات در علم حصولی خود آن صورت و مفهوم نیست بلکه معنا معلوم بالذات است.
 اینکه معنای وجود با بقیة معانی متفاوت است و غیر از دیگر معانی است، ما نیز قبول داریم. اما اینکه وجود با دیگر معانی منافی نیست ما قبول نداریم. آخوند می گوید وجود منافت ندارد یعنی با دیگر معانی جمع می شود حتی با عدم. عدم، وجود خارجی ندارد اما وجود ذهنی دارد پس با وجودی که در ذهن است با هم موجوداند. اشکال می شود که لازمه این حرف این است که از وجود چیزی سلب نشود. آخوند در جواب می گوید اینها سلب عدم و سلب نقص است که به وجود و کمال بر می گردد.
 وجود بما هو وجود ضد و مثل ندارد اما وجود چون با جمیع معانی منافات ندارد، بنابر این متقابلات در وجود جمع می شوند. قیصری گفته است که حتی نقیضین نیز در وجود جمع می شوند اما آخوند به جهتی که بعدا متذکر می شویم نقیضین را ذکر نمی کند.
 ممکن است گفته شود اینکه نقیضین در وجود بما هو وجود اجتماع کرده اند درست است اما این محال نیست زیرا جهت متفاوت است. بیاض است به خاطر بیاض بودنش و سلب بیاض است به خاطر سواد بودن نه بیاض بودن. به عبارتی گوشه ای از وجود بما هو وجود سفید است و گوشه ای سیاه است. از جهتی که سیاه است سفید نیست و از جهتی که سفید است سیاه نیست.)
 تتمة:
 فطبيعة الوجود مخالفة [1] بحسب مفهومه [2] للمفهومات غير منافية لها كيف و ما من مفهوم إلا و له تحقق في الخارج أو في العقل- و الصفات السلبية مع كونها عائدة إلى العدم راجعة إلى الوجود من وجه [3] فكل من الجهات المتغائرة و الحيثيات المتنافية لها رجوع إلى حقيقة الوجود و عدم اجتماعها في الوجود الخارجي الذي هو مرتبة من مراتب الوجود و نشأة من نشآته لا ينافي اجتماعها في الوجود من حيث هو وجود. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 344


[1] استاد جوادی می فرمایند منظور از اختلاف یعنی تفاوت دارند و معنای مصطلح متخالفان اینجا مراد نیست.
[2] مراد از مفهوم می تواند خود مفهوم باشد یا اینکه منظور معنا باشد.
[3] دو بیان دارد. یکی بیانی که آخوند رد صفات می گویند که همه صفات سلبی خدا سلب عجز و عدم است که به اثبات و وجود و کمال بر می گردد. اما بیان دوم این است که صفات سلبیة را نیز تصور می کنیم پس اگر تصور می شوند، وجود ذهنی دارند. پس با وجود موجود شده اند.