درس اسفار استاد فیاضی

90/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الرابع فی أن الوجود لا ضد له و لا مثل له/ نقد آخوند بر دلیل اقامه شده بر ضد و مثل نداشتن وجود و نقد استاد فیاضی/ج1/ ص 343 و 344
 نقد آخوند بر دلیل اقامه شده بر ضد و مثل نداشتن وجود و نقد استاد فیاضی بر آخوند
 (آخوند دو دلیل از دیگران نقل می کنند و سپس این دو دلیل را نقد می کنند. ما برای بیان نقد آخوند دوباره دلیل ها را ذکر می کنیم.)
 استدل علی أن الوجود لا ضد له بأن
 1 لو کان للوجود ضد لکان موجودا بالفعل أو بالقوة، لأن الضدین أمران وجودیان.
 (وجود مقابل دارد و آن عدم است. اما وجود ضد ندارد)
 2 و لو کان ضد الوجود موجودا بالفعل أو بالقوة لاجتمع الضدان بالفعل أو بالقوة، لأن موجودیة کل موجود إنما هو بالوجود لمکان أصالة الوجود.
 (ما نگفتیم وجود خاص ضد ندارد بلکه بحث بر سر طبیعت وجود یا وجود بما هو وجود است.)
 3 لکن التالی محال.
 نقد آخوند بر دلیل
 و رد علیه الآخوند بأن المقدمة الأولی ممنوعة لجواز أن یکون ضد الوجود أمرا عدمیا.
 (آخوند می گوید ضد وجود می شود عدم یا عدمی باشد)
 نقد استاد فیاضی بر نقد آخوند
 و فیه ما بیناه من أن الضدین أمران وجودیان.
 و استدل علی أن الوجود لا مثل له بأن
 1 لو کان للوجود مثل، لکان مثله موجودا بالفعل أوبالقوة لأن المثلین فردان من نوع واحد و فرد کل نوع هو النوع المتشخص و التشخص مساوق للوجود.
 2 و لو کان مثل الوجود موجودا بالفعل أو بالقوة، لاجتمع المثلان بالفعل أو بالقوة. لأن موجودیة کل موجود إنما هو بالوجود.
 3 لکن التالی محال.
 (اجتماع مثلین محال است به دلیل این که کثیر واحد می شود، اگر مثلین اند یعنی دو چیز و دو فرد هستند واگر اجتماع دارند یعنی یکی هستند و این لازمه اش این است که کثیر واحد شود. و به عبارتی به اجتماع نقیضین برمی گردد که هم کثیر هست هم کثیر نیست. )
 نقد آخوند بر دلیل
 و رد علیه الآخوند بأن المقدمة الأولی ممنوعة لجواز أن یکون مثل الوجود أمرا عدمیا
 (أمر عدمی هم وجود ذهنی دارد و به اعتبار وجود ذهنی اش نمی گوییم اجتماع کرده اند. بلکه مفاهیم اینها با هم متقابل نیستند بلکه محکی وجود ذهنی مورد نظر است. بلکه همه متقابلان مفاهیمشان در ذهن جمع هستند و به وجود نفس موجود اند. اما این اجتماع محال نیست. زیرا اجتماع ضدین و مثلین واقعی و حقیقی محال است نه مفاهیمشان)
 نقد استاد فیاضی بر نقد آخوند
 و فیه ما بینناه من أن المثلین فردان من نوع واحد و الفرد لا یکون فردا إلا بالوجود بالفعل أو بالقوة.
 (عدم فرد ندارد بلکه مصداق دارد. قوام فرد به تشخص است و عدم متشخص نمی تواند باشد زیرا تشخص به وجود است مگر اینکه عدم مجازا فرد برایش اثبات شود.)
 استدلال دیگر بر ضد و مثل نداشتن وجود
 و قد یستدل علی أن الوجود لا ضد له بأن (آخوند می گوید این استدلال دیگر است اما ما می گوییم خیر)
 1 لو کان للوجود ضد، لکان ضده موجودا.
 2 و لو کان ضده موجودا، لعرض الوجود لضده لأن موجودیة کل موجود إنما هی بالوجود
 3 و لو عرض الوجود لضده، لاجتمع الضدان لأن العارض و المعروض موجودان بوجود واحد لمکان الحمل.
 (عارض و معروض به هم حمل می شوند به حمل شایع یعنی دو معنا هستند که به یک وجود موجود اند. پس اجتماع کرده اند. )
 4 لکن التالی محال.
 (عین همین استدلال در مثلین هم می آید)
 نقد آخوند بر استدلال
 و رد علی الآخوند بأن عروض أحد الضدین أو المثلین علی الآخر غیر واضح الفساد.
 (عروض یک ضد بر ضد دیگر استحاله اش نه بین است و نه مبین. اما ما می گوییم این همان استدلال اول است و دلیل دیگری نیست. )
 و أما ما يتمسك في ذلك بأن اشتراك طبيعة الوجود بين الأشياء يوجب عروضها لما فرض ضدا أو مثلا لها فيلزم اجتماع الضدين أو المثلين بالفعل أو بالإمكان و عروض أحد الضدين أو المثلين للآخر فليس بشي‏ء لعدم تسليم عروضها لجميع المعقولات من جميع الحيثيات لعدم عروضه للمعدوم بما هو معدوم لا بما هو أحد المعقولاتی [1] فلو التزم أن يكون لها ضد أو مثل لا يمكن أن يتحقق في وجود أو وهم بما هو كذلك [2] لا بما هو أحد المفهومات لم تكن القاعدة شاملة ففات ما ادعي‏ إثباته ثم عروض الشي‏ء لضده غير ظاهر الفساد. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 343 و 344
 (آخوند در جواب می گوید اینکه وجود بر همه اشیاء عارض می شود غلط است زیرا بر عدم و عدمیات عارض نمی شود و حمل نمی شود. اما ما می گوییم خود آخوند قبلا گفته بود شیئیت مساوق وجود است. پس وجود عارض عدم نمی شود زیرا عدم اصلا شیء نیست.
 آخوند در آخر می گوید عروض ضد به ضد واضح الفساد نیست. پس به طریق اولی عروض مثل برای مثل نیز نباید واضح الفساد باشد)


[1] یعنی مفهومی است در ذهن و وجود ذهنی دارد.
[2] یعنی بما هو ضد أو مثل. به عبارتی ضدین و مثلین وقتی به ذهن می آیند دیگر ضدین و مثلین نیستند زیرا وجود ذهنی دارد.