درس اسفار استاد فیاضی

90/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثانی فی أن الوجود من المعقولات الثانیة/سه قول در کیفیت انتزاع مقولات ثانیة فلسفی/ قول علامه طباطبایی/ ج1/ص 333
 (اگر شما علم حصولی را تقسیم کردید به حقیقی و اعتباری، پس قسم اعتباری حقیقة علم حصولی نیست. با توجه به اینکه علامه وجود ذهنی را همان علم حصولی می دانند، پس چیزهایی که وجود ذهنی ندارد، علم حصولی به آنها نیز نداریم. بله معنا تقسیم می شود به حقیقی و اعتباری . معنای اعتباری مثل اعتبارات عقلایی اما این غیر از این است که مفهوم اعتباری باشد. به عبارتی معنا اعتباری است نه مفهوم. مفاهیم در حکایتشان یکسان اند اما محکی ها ممکن است حقیقی باشند و ممکن است اعتباری باشند مثل اعتبارات عقلایی مثل ملکیت و زوجیت.)
 اقوال در کیفیت انتزاع معقولات ثانیة فلسفی
 فی کیفیة انتزاع مفاهیم المعقولات الثانیة الفلسفیة ثلاثة أقوال:
 القول الأول
 أنها تنتزع من مصادیق ذهنیة. و هی الوجود الرابط و عدمه فی القضایا. حیث إن القضیة الموجبة مشتملة علی الوجود الرابط و هو مفهوم «است» بالفارسیة. و القضیة السالبة لا تشتمل علی رابط أیجابی أو سلبی. فلنا أن نتصور وجود الرابط فی الموجبة و نلاحظه مستقلا مضافا إلی المحمول فیحصل مفهوم الوجود مضافا إلی شیء.
 و أیضا عندما نتصور البیاض و نتصور بعده السواد. فنری أنه لا یحمل السواد علی البیاض. فنعتبر عدم الحمل ربطا سلبیا فنحصل علی عدم وجود السواد فی البیاض. فیحصل مفهوم العدم مضافا ثم نخلعه عن الإضافه فنحصل علی مفهوم العدم.
 و أیضا إذا لاحظنا النسبة فی قولنا «البیاض بیاض» نری أن هذه النسبة ضروریة لا یمکن خلافها. فنتصور الضرورة التی هی کیفیة النسبة تصورا استقلالیا فنحصل علی مفهوم الوجوب.
 (در معقولات ثانیة منطقی روشن است که مفاهیمی در ذهن داریم و خودشان را تحت توجه قرار می دهیم و «فیه ینظر» به آنها نگاه می کنیم و معقولات ثانیة منطقی را انتزاع می کنیم. در معقولات ثانیة منطقی اختلافی نیست. پس اینها مصداق ذهنی دارند اما مصداق خارجی ندارند.
 بعضی معقولات ثانیه فلسفی مثل وجود و ضرورت از وجود رابط درقضیة موجبة انتزاع می شوند و بعضی از عدم وجود رابط در سالبه انتزاع می شود.
 در موجبه اختلافی نیست که رابط هست. اما در سالبه اختلاف است. بعضی می گویند که در سالبة اصلا ربط نیست چه موجبه و چه سالبه. این کلام علامه است که شهید مطهری در پاورقی های اصول فلسفه می فرمایند این نظر اختصاصی علامة است. علامة می فرمایند در سالبه حکم نیست نه اینکه حکم به عدم باشد.
 یک بار که سفیدی را که ملاحظه کردیم، بار دیگر به آن نگاه می کنیم و بدین صورت دوبار آنرا لحاظ می کنیم. با یک بار لحاظ نمی شود قضیة ساخت. اما دوبار که لحاظ شد می شود قضیة ساخت و حکم می کنیم به اینکه «سفیدی سفیدی است». حال می توان قضیه را تأویل به مصدر برد و گفت: «بودن سفیدی محمول همان سفیدی موضوع» این بودن همان وجود رابط است. اکنون به این وجود رابط نظر استقلالی می کنیم و مفهوم وجود سفیدی را به دست می آوریم و با قطع نظر از سفیدی مفهوم وجود را به دست می آوریم.
 ما می فهمیم «سفیدی سفیدی است» و همچنان می فهمیم «هوا سرد است» اما می فهمیم که هوا می تواند سرد نباشد اما سفیدی نمی تواند سفید نباشد. پس می فهمیم که در این قضیة ضرورت است که کیفیت نسبت است. یعنی «است» ضروری است. در «هوا سرد است» می فهمیم که این رابطه می تواند باشد و می تواند نباشد و از اینجا پی می بریم به مفهوم امکان.
 علامه می فرمایند بدون ارتباط با مصداق محال است مفهوم انتزاع شود. زیرا اگر بدون ارتباط با مصداق بتوانیم مفهوم انتزاع کنیم، این مفهوم یا بر هیچ چیز صدق نمی کند یا بر هر چیزی صدق می کند. این حرف را علامه در همه مفاهیم می زنند.
 «کلما کان الله تعالی موجودا، کان العالم موجودا» از کیفیت رابطه در قضیة شرطیة که اینجا استلزام است، علت و معلول را به دست می آوریم. البته علامه در مورد علت و معلول سخنی ندارند بلکه ما طبق مبنایشان داریم به این سؤال جواب می دهیم. )