درس اسفار استاد فیاضی

90/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الثانیة/ الفصل الثانی فی أن الوجود من المعقولات الثانیة/ وجه سوم از وجوه رفع تهافت در اینکه وجود هم معقول اول است هم ثانی و اشکالات استاد فیاضی بر وجه سوم/ج1/ص 333

الوجه الثالث: فی رفع التهافت بین کون الوجود أصیلا و کونه معقولا ثانیا

 وجه سوم من ما یدفع به التهافت بین أصالة الوجود و کونه معقولا ثانیا أن الوجود المحمولی و هو حقیقة الوجود - معقول أول و الوجود الرابط أعنی المعنی الحرفی الذی یربط بین الموضوع و المحمولات فی الحملیات الموجبة کقولنا «زید موجود شاعرا» معقول ثان. و الوجه فی کون الرابط معقولا ثانیا أن النسبة بین الموضوع و المحمول و هو مفهوم الوجود الرابط لا واقع عینی لها لما مر غیر مرة من أن وجود النسبة فی وعاء فرع تغایر وجود طرفیها فی تلک الوعاء و لما کان الموضوع هو المحمول فی الوجود الخارجی و إلا لم یصدق الحمل لم یکن للنسبة الواقعة بین الموضوع و المحمول وجود خارجی. و هذا الوجه قد یستظهر من الأسفار/ مرحلة6/ فصل 29/ج2/ ص 353 طبع کنگره و ص 333 طبع ایران [1]

[2] و إیقاظ النائمین/ص19 طبع؟ و ص 10 طبع انجمن حمکت و فلسفه[3]

[4]

[5]

 (موضوع و محمول دو معنا و حقیقت هستند که به وجود واحد موجود شده اند. چون به وجود واحد موجودند می گوییم حمل و هوهویت برقرار شده است. نسبت جایی معنا دارد که دو شیء تغایر وجودی داشته باشند و نسبت بخواهد بین آنها ارتباط ایجاد کند اما در جایی که هوهویت هست گرچه دو معنا وجود دارد، اما چون به وجود واحد موجودند نسبت نیز امری خارجی نیست. این ربط خودش در خارج نیست اما منشأ انتزاعش هست بنابر این انتزاعی و معقول ثانی است. این ربط گاهی با لفظ موجود می آید مثل اینکه«زید موجود قائما» در اینجا قائم بر زید حمل شده و چیزی که ربط است «موجود» است. گرچه به کار رفتن «موجود» برای بیان ربط بسیار کم است اما به کاررفته است. و در بسیاری موارد با چیزهای دیگر مثل افعال ناقصه.)

إن قلت: کلمات الآخوند فی الموضعین ناظر إلی الوجه الأول لحکمه بأن المعنی المصدری معقول ثان و حقیقة الوجود معقول أول.

قلت: عبارات الآخوند لا تخلو عن اضطراب فی موضعین لأن المعنی المصدری معنی مستقل؛ یدل علی ذلک تصریحه باشتقاق المشتقات منه. کما صرح بذلک فی الأسفار/ موقف سوم/ فصل أول/ج6/ ص 144 طبع کنگره و ص 150 طبع ایران [6]

 و لکن لا ریب فی دلالتها علی أن وجود الرابط الذی یربط المحمول بالموضوع فی الحملیات الإیجابیة معقول ثان.

  (مصدر معنای اسمی دارد نه معنای حرفی و ربطی. آخوند تصریح می کند معنای مصدری که انتزاعی و معقول ثانی است اصل کلام است و استقاق از مصدر صورت می گیرد. این کلام با اینکه معنای مصدری را همان وجود رابط بگیریم در تهافت است. اما در عبارتی که از اسفار و ایقاظ النائمین آمد معنای مصدری را همان وجود رابط گرفته است. پس عبارت در این دو جا اضطراب دارد و با هم هماهنگ نیست.)

نقد استاد فیاضی بر وجه سوم رفع تهافت

 و یضعف هذا الوجه بوجهین:

الأول: أن الآخوند لیس فی ما حکی من عباراته بصدد رفع التهافت المذکور و إنما هو فی مقام بیان معانی الوجود.

 (در این فصل در مقام رفع تهافت است. اما دو عبارتی که نقل کردیم در مقام بیان معانی وجود است. بنابر این نظر آخوند همان است که در این فصل در مقام رفع تهافت گفته است.)

الثانی: أن إطلاق الوجود و إرادة الوجود الرابط لیس شائعا فی کلماته بل لم یعهد ذلک.

 (وجه سوم می گوید منظور از وجود مصدری که مقعول ثانی است وجود رابط است. اینکه وجود را مطلق بیاورند و مراد وجود رابط باشد در کلمات آخوند اصلا سراغ نداریم. ما می خواستیم تهافت این دو جمله را رفع کنیم «الوجود معقول أول» و «الوجود معقول ثانی» اینکه از دومی مراد وجود رابط باشد با ظاهر عبارات قوم و خود آخوند نمی سازد. بله حرف درستی است که حقیقت وجود معقول اول است و وجود رابط معقول ثانی اما با این بیان رفع تهافت نمی شود کرد زیرا با عبارات خود آخوند مطابق نیست. هیچ جا در کلمات آخوند پیدا نکرده ایم که وجود را مطلق بیاورند و مراد وجود رابط باشد. اگر مراد وجود رابط است باید قید بیاورد. نبابر این گرچه این کلام صحیح است که وجود رابط مقعول ثانی است، اما با این بیان نمی شود تهافت دو جمله را نقل کرد زیرا در هر دو جمله وجود را به نحو مطلق آورده است.)

[1] لما تكررت الإشارة سابقا إلى أن لفظ الوجود يطلق بالاشتراك على معان- منها ذات الشي‏ء و حقيقته و هو الذي يطرد العدم و ينافيه و الوجود بهذا المعنى يطلق عند الحكماء على الواجب تعالى.

[2] و منها المعنى المصدري الذهني فقد تبين أن الوجود بهذا المعنى لا يطلقه أحد من العقلاء على ذات أصلا فضلا عن إطلاقه إلى ذاته تعالى الذي هو أصل الذوات و مبدأ الحقائق و الموجودات و هذا المعنى من الوجود يقال له الكون النسبي و الحصول و الوجود الإثباتي كما في قولك أوميرس موجود شاعر أو زيد هو كاتب- و هذا الوجود النسبي كثير ما يجتمع مع العدم باختلاف الجهة كما تقول زيد موجود في البيت معدوم في السوق بل هو مما يوصف بالعدم إذ لا وجود له في الخارج مع تقيده بالخارج

[3] اعلم أن لفظ الوجود يطلق بالاشتراك على معان‏

[4] الأول ذات الشي‏ء و حقيقته و هو الذي يطرد العدم و ينافيه و الوجود بهذا المعنى يطلق على الواجب تعالى.

[5] و الثاني المعنى المصدري الانتزاعي المعبر في لغة فارسي به هستى و بودن و الوجود بهذا المعنى لا يطلقه أحد من العقلاء على ذات أصلا فضلا عن أن يطلق على ذاته تعالى الذي هو مبدأ الذوات و أصل الوجودات الإثباتي كما في قولك أوميرس موجود شاعر أو زيد هو كاتب و هذا الوجود النسبي كثيرا ما يجتمع مع العدم باختلاف الجهة كما تقول زيد موجود في البيت معدوم في السوق بل العدم يعرض لنفسه فإن هذا المعنى من الوجود لا وجود له في الخارج مع تقييده بالخارج.‏

[6] و منها أن العلم كالوجود يطلق تارة على الأمر الحقيقي و تارة على المعنى الانتزاعي النسبي المصدري‏ أعني العالمية و هو الذي يشتق منه العالم و المعلوم و سائر تصاريفه‏.