درس اسفار استاد فیاضی

89/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/ المرحلة الأولی/ المنهج الثالث فی الوجود الذهنی/ الفصل الثالث فی اشکالات الوجود الذهنی/الإشکال السادس /جواب آخوند به اشکال/ انواع معانی در نظر آخوند و پیروانش که سه نوع اند/ج1/ص 312

و لتوضیح ما أفاده الآخوند فی الجواب عن الإشکال السادس نقول:

 إن المعانی عنده و عند کثیر من أصحابه من جهة حصولها فی الخارج و فی الذهن علی ثلاثة أقسام.

 1 ما یمکن أن یحصل فی الخارج و الذهن کلیهما و هی الماهیات بالمعنی الأخص. و ذلک أنها توجد فی الخارج بالوجود الخارجی و توجد بأنفسها فی الذهن بالوجود الذهنی علی ما تبنّوه من حصول الأشیاء بحقائقها فی الأذهان. و السر فی حصول الماهیات فی الخارج و فی الذهن کلیهما أن الماهیة من حیث هی هی لیست إلا هی فهی لا بشرط بالنسبة إلی ترتب الآثار و عدمه. فتوجد بالوجود الخارجی و تترتب علیه الآثار و بالوجود الذهنی و لا تترتب علیه الآثار.

 (در نظر آخوند خود ماهیات به ذهن می آیند. حقیقت ماهیات خارجی و ماهیات ذهنی یکی است. منتها یکی ذهنی است و یکی خارجی، یکی دارای آثار مطلوبة است و دیگری بدون آثار مطلوبة. ماهیت به دلیل اینکه لابشرط ترتب یا عدم ترتب آثار است، می تواند هم در خارج موجود شود همراه با آثار مطلوبة و هم در ذهن موجود شود بدون آثار مطلوبة.)

 2 ما لا یحصل فی شیء من الذهن و الخارج و هی الأعدام و المعدومات و منها الممتنعات. وذلک لوضوح أنها لیست بموجودة فی الخارج و لاحقیقة لها حتی توجد فی الذهن، و قد مرّ آنفا أن الوجود الذهنی عبارة‌ عن حصول الأشیاء بحقائقها فی الأذهان.

 (وجود ذهنی یعنی حقیقت خود شیء بیاید و اعدام و ممتنعات حقیقتی ندارند که بخواهند به ذهن بیایند. از آنجا که معدومات و ممتنعات حقیقتی در خارج ندارند، در ذهن نیز نمی آیند زیرا در نظر آخوند حقیقت ذهن و خارج یکی است. پس اگر چیزی حقیقت در خارج نداشته باشد، معنا ندارد که به ذهن بیاید.)

 3 ما یحصل فی الخارج و لایحصل فی الذهن، و هی الوجود و صفاته الحقیقیة من الوجوب و الأصالة و ترتّب الآثار. و ذلک لأنّ الوجود و صفاته الحقیقیة عین حیثیة ترتّب الآثار فلاتدخل الذهن بأنفسها لأن الحصول فی الذهن یستلزم عدم ترتب الآثار.

 (مفاهیم دسته دوم و سوم چون ساخته ذهن هستند حکایت ندارد. اما ماهیات چون خودشان به عینه به ذهن آمده اند حکایت از واقعشان نیز دارند.)

إن قلت: فهل لنا من القسم الثانی و الثالث مفهوم أو لا؟ لاریب فی أنّا نحکم علی القسمین باحکام کقولنا «العدم باطل» و «اجتماع النقیضین محالٌ» و کقولنا: «الوجود أصیل» و «الواجب واحد» و الحکم یتعلق بالقضیة‌ و القضیة مرکبة من تصور الموضوع و المحمول و الحکم.

قلت: المفهوم اعم من الحقیقیة و الاعتباری. فالحقیقی هو تصور القسم الاول حیث انه یحصل بنفسه فی الذهن و إن تصوراتنا عن القسمین الآخرین فهی مفاهیم اعتباریة بمعنی أنّ الذهن بعد ما یعجز عن نیل تلک المعانی القسم الثانی و الثالث یضطرّ الی خلق مفاهیم فی نفسه یجعلها عناوین لما لایمکنه ادراکه.

 ( در نظر آخوند معانی حقیقی همان ماهیات هستند که از واقعشان حکایت می کنند و واقعیت و حقیقت ذهن و خارج یکی است. اما در مورد اعدام و ممتنعات و وجود و صفات حقیقی اش، به دلیل اینکه حقائق اینها به ذهن نمی آیند، پس مفاهیمشان نیز اعتباری است یعنی جهل است؛ قلابی و غیر واقعی است. این مفاهیم فقط و فقط عنوان مشیر و اشاره است اما حکایت از واقعشان نمی کنند.)