درس اسفار استاد فیاضی

84/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الأول/ قول دوانی در ضرورت لوازم ماهیت برای ان و جواب آخوند/ ج1/ ص 91 و 92
 قول محقق دوانی در ضرورت لوازم ماهیات برای آن
 محقق دوانی: اگر بپذیریم که لوازم ماهیات ضرورت ذاتی برای ماهیات دارند، حرف صاحب مواقف تمام است و حق در جواب آن است که گفته شود، لازم ماهیت ضرورت ذاتی ندارد. زیرا لازم ماهیت در صورت وجود ماهیت ضرورت دارد. پس این ضرورت، ضرورة بشرط الوجود، به عبارت دیگر ضرورت وصفی است که قضیه ی حاصل از آن مشروطه ی عامه است، نه ضروریه ی مطلقه (ذاتیه). وقتی چنین شد اگر بخواهد لازم ماهیتی ضرورت ذاتی داشته باشد، باید آن ماهیت واجب بالذات باشد. اما اگر ماهیتِ ممکن بود، چون لازم برای او به شرط وجود ضرورت دارد و وجود این ماهیت هم متوقف بر علت هست، پس این ضرورت وصفی و غیری است. وصفی است، چون موضوع با وصف وجود این لازم را دارد، و غیری است چون وجودی که موضوع است، مجعول خالق تعالی است و بنابراین محقق دوانی ضرورت ذاتی را مساوی با ضرورت ازلی می داند و نیز ضرورت ثبوت لازم برای ماهیت را ضرورت وصفی می داند.
 (حرف صاحب مواقف در شوارق / ص 76 طبع فارابی نیز آمده است.
 لازمه این جواب این است که تمام لوازم ماهیت به لازم الوجودین برگردد. پس اصلا لازم ماهیت نداریم همانطور که علامة در فرع اول اصالت وجود در نهایة بیان کرده اند.)
 جواب آخوند به دوانی
 و فیه
 اولا: لازم ماهیت برای نفس ماهیت ثابت است بالضرورة، ولی در حین وجود، [1] یعنی وجود گر چه لازم است ولی احتیاج به آن برای تقرر ماهیت است نه برای ثبوت لازم ماهیت برای ماهیت. زیرا لازم ماهیت، لازم نفس ماهیت است و قضیه ی حاصله حینیه است نه مشروطه. بنابراین نقش وجود در ثبوت لازم، بالعرض است نه بالذات. چنان که اگر ماهیت ممکن بود، جاعل در موجودیت ماهیت نقش بالذات دارد، ولی برای ثبوت لازم ماهیت برای ماهیت نقشش بالعرض است نه بالذات. و قضیه ضروریه ی مطلقه است. پس بنابراین لازم ماهیت برای نفس ماهیت ثابت است نه برای ماهیت به شرط وجود است. ولی در عین حال سخن صاحب مواقف تام نیست، زیرا ضرورت ذاتیه ی مطلقه غیر ضرورت ذاتیه ازلیه است. زیرا در ضرورت ذاتیه ی مطلقه، وجود موضوع به نحو ظرفیت است نه شرطیت لازم است، ولی در ضروریه ی ازلیه هیچ امری جزء ذات موضوع نیست.
 (در مشروطة موضوع مرکب است و شرط جزء موضوع است اما در حینیة موضوع بسیط است اما موضوع در ظرف وجود واقع است.
 خواجه بیان می کنند که همانطور که ذاتیات مجعول نیستند، لوازم هم مجعول نیست پس عدم جعل از اختصاصات ذات نیست بلکه شامل لوازم نیز هست.
 بنابر این صاحب مواقف دو اشتباه دارد:
 اولا: عدم تفاوت بین ضرورت ذاتیة و حینیة
 ثانیا: عدم تفاوت بین ضرورت ذاتیة مطلقة و ازلیة.
 در احکام عقلی موضوع، علت تامة برای حکم است. )
 و بعض أجلة أصحاب البحوث حيث لم يتفقه أن لازم الماهية كثبوت الزوجية للأربعة إنما ينسب بالذات‏ إلى نفس الماهية و لا يتوقف ذلك الثبوت الرابطي على جاعل الماهية إلا بالعرض في الطبائع الإمكانية الغير المتحققة إلا بالجعل و لا على وجودها إلا بالعرض أيضا- من جهة أنها حالة الاقتضاء مخلوطة بالوجود لا بالذات حتى يكون العلة المقتضية- مركبة عند العقل من الماهيات و حيثية الوجود لها على أن يكون القضية المعقودة لذلك الحكم وصفية ظن أن كون اللوازم واجبة لملزوماتها نظرا إلى ذواتها إنما يتصور إذا كانت الملزومات واجبة الوجود لذواتها إذ لو لم يكن كذلك لاحتاج ثبوت اللوازم لها إلى ما يوجدها و ظن أن الضرورة في قولنا الأربعة زوج ما دامت موجودة بالضرورة ضرورة وصفية مقيدة بقيد الوجود و لم يتميز الضرورة الذاتية عن الضرورة بشرط الوصف و لا الضرورة الذاتية الأزلية كما في قولنا الله قادر و حكيم بالضرورة عن الضرورة الذاتية الصادقة حالة الوجود أي مع الوجود لا بالوجود كما في هذه الضرورة. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 91 و 92


[1] در قضیه ی حینیه موضوع بسیط است، ولی در موضوع مشروطه مرکب است.