درس اسفار استاد فیاضی

83/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل التاسع/ دو اعتبار برای وجود ناعتی/ دو معنا برای وجود محمولی/ج1/ ص 81 و 82
 دو اعتبار برای وجود سفیدی
 در مثل البیاض موجود فی الجسم، وجود بیاض دو اعتبار دارد:
 1 اعتبار فی نفسه، یعنی توجه به این که بیاض وجود دارد. این همان اعتبار اول وجود رابطی به معنای دوم است که اعتبار فی نفسه نامیده شده است و وجودی که چنین لحاظ شود، محمول هلیت بسیطه است. زیرا این وجود مطلق مطلق یعنی بدون قید نه اینکه لا یتناهی باشد است و هر جا محمول قضیه وجود مطلق بود، قضیه هلیت بسیطه است. [1]
 2 اعتبار بودن بیاض در جسم، یعنی توجه به ارتباط بیاض با غیر که همان جسم است و این که این بیاض وجودش فی غیره است (در جسم است.). این اعتبار همان اعتبار دوم وجود رابطی به معنای دوم است و وجودی که چنین لحاظ شود، محمول در هلیت مرکبه است. البته در همان اعتبار اول، حیثیت دوم هم هست، ولی ملحوظ نیست. چنان که در اعتبار دوم حیثیت اول هست، چون وجود فی نفسه به اعتبار ارتباط با غیر رابطی شمرده می شود، ولی مقوم رابطی بودن توجه به اعتبار دوم است.
 دو اعتبار وجود ناعتی
 وجود ناعتی که همان اعتبار دوم از دو اعتبار گذشته بود، یعنی وجود فی نفسه لغیره دو گونه لحاظ می شود:
 1 وصف ماهیت خود است: وجود بیاض. این اتصاف، اتصاف تحلیلی است. زیرا اتصاف متقوم به تغایر صفت و موصوف است و تغایر در این تحلیلی است، پس اتصاف تحلیلی است.
 (به عبارتی اگر اتصاف خارجی باشد، صفت و موصوف متعدد است. اما اگر یک چیز باشند، اتصاف تحلیلی است و اینجا بین وجود و ماهیت است که به یک وجود موجود اند و اتصاف تحلیلی است.)
 2 اینکه این وجود وصف غیر است: وجود بیاض در جسم. این اتصاف، اتصاف خارجی است. زیرا اتصاف متقوم به تغایر صفت و موصوف است و تغایر در اینجا خارجی است پس اتصاف خارجی است نه تحلیلی.
 (آخوند گرچه اینجا می گوید اتصاف خارجی وجود دارد و گاهی بین صفت و موصوف تغایر وجود دارد، اما نظر نهایی اش این است که بین صفت و موصوف تغایری نیست و هر دو به یک وجود موجود اند.)
 دو معنا برای وجود محمولی
 وجود فی نفسه یا محمولی مشترک میان دو معناست:
 1 چیزی که رابط نیست، یعنی وجود فی نفسه است، نه فی غیر. خواه این وجود فی نفسه لغیره باشد یا لنفسه. این معنای از محمولی مقابل رابطی به معنای اول است.
 2 چیزی که وصف غیر نیست، یعنی وجود فی نفسه لنفسه است، نه فی غیر و نه فی نفسه لغیره است. این معنای از محمولی مقابل رابطی به معنای دوم است.
 و في قولنا البياض موجود في الجسم اعتباران اعتبار تحقق البياض في نفسه و إن كان في الجسم و هو بذلك الاعتبار محمول لهل البسيطة [2] و الآخر أنه هو بعينه في الجسم و هذا مفهوم آخر غير تحقق البياض في نفسه و إن كان هو بعينه تحقق البياض في نفسه ملحوظا بهذه الحيثية و إنما يصح أن يكون محمولا في الهل المركبة و مفاده أنه حقيقة ناعتية ليس وجودها في نفسها لنفسها بل للجسم.
 ثم وجود الشي‏ء الناعتي بعد أن يؤخذ على هذه الجهة يلحظ على نحوين تارة ينسب إلى ذلك الشي‏ء فيكون من أحواله و تارة إلى المنعوت فيقال الجسم موجود له البياض- فيكون بهذا الاعتبار من حالات المنعوت و على قياس ما تلوناه عليك يقع لفظ الوجود في نفسه أيضا بالاشتراك العرفي على معنيين أحدهما بإزاء الوجود الرابطي بالمعنى الأول و يعم ما لذاته و هو الوجود في نفسه و لنفسه و ما لغيره كوجود الأعراض و الصور و هو الوجود في نفسه لا لنفسه و الآخر بإزاء الرابطي بالمعنى الأخير و هو ما يختص بوجود الشي‏ء لنفسه و لا يكون للنواعت و الأوصاف. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 81 و 82


[1] قضیه که حملش شائع است تقسیم می شود: 1. هلیت بسیطه که محمول در آن وجود مطلق است. 2. هلیت مرکبه که محمول در آن وجود مقید است.
[2] اینجا دو نسخه دیگر هم هست. «الهلیّ البسیط» نسخه استاد و شهید مطهری . و نسخه «الهلیة البسیطة»