درس اسفار استاد فیاضی

83/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السابع/ توضیح و تنبیه/ دلیل سوم اسفار بر اصالت وجود/ ج1/ ص 66 و 67
 دلیل سوم اسفار بر اصالت وجود
 شیخ: [1] بر خلاف واجب، همه ی ممکنات مرکب اند. زیرا اگر حادث بود، طبق قاعده ی «کل حادث زمانی مسبوق بمادة و قوة» مرکب از ماده و صورت خواهد بود و اگر ازلی بود، چون وجوب وجودش بالغیر است، پس مرکب است از امکان و فقدان که از آنِ ذاتش است و فعلیت و وجود که از ناحیه ی علت دریافت می کند.
 (اینکه ممکن قدیم از فقدان و وجدان ترکیب شده است، این فقدان تحلیلی است.
 حدوث عالم مجمع علیه تمام نبوات است. متکلم می گوید این حدوث فقط زمانی است. اما فیلسوف می گوید ممکن است حدوث عالم ذاتی باشد نه زمانی. )
 دلیل سوم اسفار بر اصالت وجود
  1. الماهیة فی حد ذاتها ممکنة.
  2. و الممکن لا یوجد الا بوجود یستفید من علته.
  3. و اذا کان الممکن لا یوجد الا بوجود یستفید من علته، کان الوجود موجود بذاته و الماهیة موجودة به.
  4. و اذا کان الوجود موجود بذاته، کان اصیلا.
 کلام شیخ: «و هو حاصل الهویة منهما جمیعا.»
 (از این عبارت شیخ توهم شده که در نظر شیخ هر دو بالأصالة موجود اند.)
 آخوند: منظور شیخ این نیست که ماهیت برای خود موجودیتی دارد و وجود آن هم موجودیتی دیگر، بلکه همان طور که از تصریحات دیگر شیخ به دست می آید، منظور این است که وجود موجود است بذاته و ماهیت هم موجود است بنفس همان وجود. مثلا عقل که مرکب از ذات و فعل.
 و مما يدل على أن الوجود موجود في الأعيان ما ذكره الشيخ في إلهيات الشفاء بقوله و الذي يجب وجوده بغيره دائما إن كان فهو غير بسيط الحقيقة لأن الذي له باعتبار ذاته غير الذي له باعتبار غيره و هو حاصل الهوية منهما جميعا في الوجود- فلذلك لا شي‏ء غير الواجب عري عن ملابسة ما بالقوة [2] و الإمكان باعتبار نفسه و هو الفرد و غيره زوج تركيبي انتهى.
 فقد علم من كلامه أن المستفاد من الفاعل أمر وراء الماهية و معنى الوجود الإثباتي [3] المنتزع و ليس المراد من قوله و هو حاصل الهوية منهما جميعا في الوجود- أن للماهية موجودية و للوجود موجودية أخرى بل الموجود هو الوجود بالحقيقة- و الماهية متحدة معه ضربا من الاتحاد [4] و لا نزاع لأحد [5] في أن التمايز بين الوجود و الماهية إنما هو في الإدراك لا بحسب العين. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 66 و 67
 (در نظر ابن سینا خدا جزء تحلیلی ندارد اما در نظر ما - استاد فیاضی خدا وجود و ماهیت دارد و خدا نیز تحلیلا مرکب است و جزء تحلیلی دارد و این ترکیب موجب احتیاج و امکان نمی شود.
 اتحاد دو نوع است:
 الف: اتحاد ذاتی: اتحادی که أحد المتحدین، ذاتی متحد دیگر است خواهد متحد دیگر وجود باشد یا ماهیت یا هر دو ذاتی شیء ثالثی باشند.
 ب: اتحاد بالعرض: اتحادی که أحد المتحدین، عرضی متحد دیگر است. خواه متحد دیگر وجود باشد یا ماهیت یا هر دو عرضی شیء ثالث باشند. )


[1] - الهیات شفاء, مقاله 1, فصل 7.
[2] منظور از بالقوة بودن در مجردات، قابلیتی است که برای وجود پیدا کردن دارد.
[3] معنای مصدری.
[4] منظور از «ضربا من الاتحاد» اتحاد ذاتی است. اینجا و اسفار/ ج2/ ص 36 و 94 طبع ایران
[5] شیخ و آخوند در این زمینه با هم نزاعی ندارند. بلکه همانطور که آخوند در صفحات قبل گفت، نزاع با اتباع مشائین است نه شیخ.