درس اسفار استاد فیاضی

83/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السابع/ اشکالات و تفصیات/ اشکال سوم به اصالت وجود/ جواب استاد فیاضی به اشکال سوم به اصالت وجود/ نقل بیان مشائین توسط آخوند در غیریت ماهیت و وجود در خارج/ج1/ ص 61
 جواب استاد فیاضی از اشکال سوم به اصالت وجود
 (ادامه جلسه دو مقدمة اول اشکال سوم دوباره بیان شد.)
 و الحق فی الجواب: إن الجهل کالعلم قسمان: تصوری و تصدیقی، و یمکن العلم التصوری بشیئ مع الجهل التصدیقی بنفسه. فالمقدمة الثانیة ممنوعة؛ لأن لنا أن نتصور وجود العنقاء و لا نصدق بوجوده، فالشک جهل تصدیقی و التصور علم تصوری و لا مانع من تعلقهما بشیئ واحد. إنما الممنوع تصور الوجود مع عدم تصور الموجودیة أو التصدیق بوجود العنقاء مع عدم التصدیق بموجودیته.
 بل نقول: الشک لما کان عدم ملکة العلم التصدیقی، احتاج الی تصور القضیة. فالشک یجتمع مع تصوره دائما.
 (شک در تصور معنا ندارد
 ملاصدرا در شرح الهدایة الإثیریة / ص 301 نیز همین مطلب را نقل کرده اند. استاد ابتدا این را جواب از جانب خودشان مطرح کردند اما در جلسه 93 بیان کردند که ملاصدرا همین جواب را در شرح هدایة الإثیریة داده است.
 در وجود ذهنی شیء به حمل اولی اش به ذهن می آید. در مورد ماهیت گفته می شود مفهوم آن به حمل اولی به ذهن می آید نه به حمل شایع. در مورد وجود هم می توان همین حرف را زد. مفهوم وجود به ذهن می آید نه حقیقت آن. پس همانطور که ماهیت حقیقتش به ذهن نمی آید بلکه مفهوم آن به حمل اولی به ذهن می آید، وجود هم به حمل اولی به ذهن می آید نه حقیقتش. پس از این جهت تفاوتی بین وجود و ماهیت نیست. در واقع این همان قول به شبح است و دلیلی بر بطلان قول به شبح نیست.
 ملاصدرا در آخر به این منتهی می شود که ماهیت در خارج نیست. اما ادلة اش وجود ماهیت را در خارج به عرض وجود اثبات می کند. ما در ابتدا با ملاصدرا همراهیم اما تا آخر با او همراه نیستیم.)
 نقل کلام مشائین توسط آخوند در غیریت ماهیت و وجود در خارج
 قال الآخوند: عده ای از مشائین قائلند که وجود و ماهیت غیر هم اند = الوجود زائد علی الماهیة فی الاعیان.
 (البته ابن سینا به این مطلب قائل نیست.
 اینکه وجود در ذهن زائد بر ماهیت است امری بدیهی است. آنچه احتیاج به دلیل دارد غیریت یا وحدت وجود و ماهیت در خارج است)
 و استدلوا علی ذلک:
  1. لو لم یکن الوجود مغایرا للماهیة فی الاعیان، لکان عینها فی الاعیان.
  2. و لو کان عینها فی الاعیان، لم یمکن أن نعقل الماهیة و نشک فی وجودها.
  3. لکن التالی باطل؛ لانا نعقل العنقاء و نشک فی وجوده.
 خوب است که شیخ اشراق هم مثل ابن سینا در مقام رد بر این جماعت معارضه با آن ها بکند، که گرچه ماهیت سلمنا که غیر وجود است، ولی وجود که عین موجودیت است؛ با این که عین این دلیل آنجا هم جاری است به این صورت:
 أ لو کان االوجود العنقاء عین موجودیته، لم یمکن ان نعقل وجوده و نشک فی موجودیته.
 ب لکن التالی باطل.
 (معارضه کند تا مشائین از تغایر خارجی وجود و ماهیت دست بردارند.
 سه راه برای ابطال یک نظر وجود دارد:
 الف: نفی مقدمه دوم به دو صورت:
 1 بیان کردن عدم بداهت مقدمه دوم و برنگشتن آن به بدیهی. یعنی نه بیان کنیم که نه بین است و نه مبین.
  2 دلیل آوردن بر عدم صحت مقدمة
 ب: نقض: یعنی ثابت کنیم که عمومی که ادعا می شود حتی مورد پذیرش خصم نیست. به عبارتی برای ابطال حرف طرف مقابل از مثال نقض استفاده کنیم.
 ج: معارضه: یعنی بگوییم این دلیل در جای دیگری نیز می آید که خود خصم آن نتیجه را در جای دیگر قبول ندارد .
 بر فرض که اشکال ملاصدرا بر شیخ اشراق وارد باشد، اما دلیل مشائین را نفی نمی کند چون آنها صحبت از به ذهن آمدن وجود نمی کنند.)
 و الأولى أن يورد هذا الوجه معارضة إلزامية للمشائين كما فعله في حكمة الإشراق لأنهم قد استدلوا على مغايرة الوجود للماهية بأنا قد نعقل الماهية و نشك في وجودها و المشكوك ليس نفس المعلوم و لا داخلا فيه فهما متغايران في الأعيان فالوجود زائد على الماهية و الشيخ ألزمهم بعين هذه الحجة لأن الوجود أيضا كوجود العنقاء مثلا فهمناه و لم نعلم أنه موجود في الأعيان أم لا فيحتاج الوجود إلى وجود آخر فيتسلسل مترتبا موجودا معا إلى غير النهاية لكن ما أوردناه عليه يجري مثله في أصل الحجة فانهدم الأساسان. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 61