درس اسفار استاد فیاضی

83/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السابع/ اشکالات و تفصیات/ جواب اشکالات اتصاف ماهیت به وجود/ج1/ ص 56
 ادامه جوابها به اشکال اتصاف ماهیت به وجود
 جواب دوم
 منابع پاسخ دوم
 شواهد/ مشهد اول/ شاهد هشتم/ ص 11 طبع بیروت و ص 138 طبع دفتر
 مشاعر/ الفاتحة/ مشعر 5/ شماره 80/ ص 32
 المسائل القدسیة/ مقالة أولی/ فصل 7/ ص 22
 شرح الهدایة الإثیریة/ قسم ثالث/ فن دوم/ فصل دوم/ ص 285 و 286 طبع سنگی
 رسالة فی اتصاف الماهیة بالوجود/ ص 115 و 116
 شرح منظومة/ ص 394 طبع ناب
 بدایة الحکمة/ مرحلة اول/ فصل 6 / و مرحلة هشتم/ فصل 4
 نهایة/ مرحلة هفتم/ فصل 4
 تمهید
 قضیه ی حملیه دو قسم است:
 1- هلیت بسیطه: محمول در آن وجود مطلق است. «الإنسان موجود»
 2- هلیت مرکبه: محمول در آن غیر وجود مطلق است.
 جواب دوم: مفاد هلیت بسیطه ثبوت الموضوع است، نه ثبوت شیئ لموضوع، پس مسئله ی ثبوت الوجود للماهیة در حقیقت ثبوت الماهیة است و از قاعده ی فرعیت، تخصصا خارج است.
 (تفاوت بین بسیطة و مرکبة موجب می شود در سالبة نیز این تفاوت باشد. صدق هلیة مرکبة سالبة به سلب موضوع یا محمول است اما صدق هلیة بسیطة سالبة به سلب موضوع است و معنا ندارد موضوع ثابت باشد اما محمول سلب شود.
 ممکن است در وهله اول بین جواب اول و دوم تناقض فرض شود چون اولی قاعدة فرعیت را نفی نمی کند بلکه آن را اثبات می کند. جواب دوم، قاعدة فرعیت را در همان جایی که ابراز شده بود نفی می کند. اما چنین نیست. جواب اول فرعیت را در تحلیل ذهن اثبات می کند و تفاوتی ندارد که خارج را تحلیل کرده باشیم را ذهن را. اما جواب دوم ناظر به واقع و خارج است و تحلیل ذهنی در کار نیست. پس تناقضی در کار نیست.)
 جواب سوم
 اگر وجود اصیل است و ماهیت به وجود موجود است، در صورتی قضیه ی ما دقیقا مطابق واقع خواهد بود، که وجود را موضوع قرار دهیم و ماهیت را بر آن حمل کنیم و هر جا که ما ماهیت را موضوع قرار می دهیم برای وجود، قضیه از باب عکس الحمل است. پس ثبوت الماهیة للوجود، ثبوت شیئ لشیئ است و مشمول قاعده ی فرعیت است، بدون اشکال. (یعنی در مقام تحلیل نه خارج.)
 رسالة فی اتصاف الماهیة بالوجود در الرسائل/ ص 116 و 117
 جواب چهارم
 شرح الهدایة الإثیریة/ ص 285 طبع سنگی
 وجود واحد شخصی است و آن همان واجب تعالی است و وجود وجودات دیگر، همه عین وجود اوست و اما ماهیات وجود خارجی ندارند، بلکه صرفا اموری ذهنی اند، که حکایت از خارج دارند، بدون آن که ما بازایی در خارج داشته باشند.
 (این جواب صحیح نیست زیرا وحدت وجود در نظر ما صحیح نمی باشد.
 طبق جواب چهارم قاعدة فرعیت در اتصاف ماهیت به وجود جاری نیست. زیرا ثبوت وجود داریم و ماهیتی نداریم تا بخواهد بر وجود عارض شود. طبق جواب دوم نیز قاعده فرعیات جاری نیست زیرا تخصصا از اتصاف ماهیت به وجود خارج است.
 تمهید
 اتصاف دو قسم است:
 خارجی: وصف و موصوف در وجود خارج متغایرند. مثل هذا الجسم حار.
 تحلیلی: وصف و موصوف در وجود خارجی واحدند و در تحلیل عقل متغایرند. مثل الله تعالی عالم و الانسان موجود.
 کلام آخوند: گویا اطلاق اتصاف در مورد ماهیت و وجود توسع [1] دارد یا از باب اشتراک لفظی است. زیرا صفت و موصوف در این جا مانند اتصاف جوهر و عرض نیست که در خارج دو شیئ اند و متحد با هم، بلکه از قبیل جنس و فصل در بسائط است.
 (عقول بسیط خارجی اند اما از جنس و فصل تشکیل شده اند. به عبارتی عقول اجزای خارجی ندارند اما اجزای تحلیلی دارند.
 طبق نظر نهایی آخوند فقط موصوف ها وجود فی نفسه دارند و و وصف ها و اعراض همه به وجود موضوع موجود اند. بنابر این همه اتصافها تحلیلی اند و اتصاف خارجی نداریم. به عبارتی دیگر همه محمول ها خارج محمول اند و محمول بالضمیمة نداریم.)


[1] تجوز، مجاز.