السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل السادس فی أن الوجودات هویات بسیطة و إن حقیقة الوجود لیست معنی جنسیا و لا نوعیا و لا کلیا مطلقا/ برهان اول بر اینکه وجود کلی نیست/ اشکال استاد فیاضی به برهان/ج1/ ص 52
برهان اول بر اینکه وجود کلی نیست
وجود کلی نیست، به طور مطلق. پس فصل و خاصه و عرض عام نیست. زیرا:
- لو کان الوجود کلیا، لکان مشترکا بین افراده.
- و لو کان مشترکا بین افراده، لکان تشخص کل فرد منه بامر زائد علی ذاته.
- و لو کان تشخص کل فرد منه بامر زائد علی ذاته عرضی له، لکان المشخص محصل له.
- و لو کان المشخص محصل له، لکان داخلا فی ذاته، مقوما له؛ لان التحصل الوجود هو ذاته.
- و لو کن المشخص داخلا فی ذاته، مقوما له، لکان ذاتیا له، حالکونه عرضیا له.
- لکن التالی محال؛ لان الشیئ اما خارج عن الذات الشیئ او لیس بخارج، فهما متناقضان.
اشکال استاد فیاضی به دلیل
و قبل الشروع فی الجواب لابد من تمهید مقدمات:
الاول: ان زیادة المشخص علی الذات الکلی لا تعنی زیادته علیه فی الخارج؛ فان العرضی محمول علی الذات حملا شائعا و انما تعنی زیادته علیه فی تحلیل العقل، بمعنی انهما معنیان متغایران.
(در نظر مشاء عوارض عامل تشخص است و یکی از عوارض مشخصة کیف است و کیف محمول بالضمیمة است. پس تشخص به عرض خارجی صورت گرفته است. اما در نظر مشاء همه اعراض خارج محمول و تحلیلی اند.)
الثانی: ان التشخص و ان کان عین الوجود فی الخارج، لکنه غیره فی المعنی و کذا فی المفهوم؛ کما ان العرضی عین الذاتی فی الخارج و غیره فی المعنی.
الثالث: ان المحصل قد یکون محصلا للشیئ فی نوعه کالفصل للجنس و قد یکون محصلا له فی شخصه کالمشخص للنوع.
اذا عرفت هذه المقدمات نقول:
الوجود کلی مشترک بین افراده و یتشخص فی کل فرد بامر زائد علی الوجود و هو التشخص. فان التشخص و ان کان عین الوجود فی الخارج، الا انه معنی غیر الوجود فهو موجود بالوجود، معلول له فی تحلیل العقل، عرضی للوجود، زائد علی الوجود، مشخص للوجود؛ لان التشخص متشخص بذاته و الوجود متشخص به، کما انه الوجود موجود بذاته و التشخص موجود به و المشخص محصل للوجود فی تشخصه، لا فی اصل موجودیته. فلا یصیر العرضی ذاتیا.