درس اسفار استاد فیاضی

83/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الخامس فی أن تخصص الوجود بماذا/ ادامه جمع بندی فصل/ نظر استاد در تخصص وجود/ج1/ ص 49
 نقد این قضیه که: «افراد الوجود مجهولة و افراد الشیئ معلومة.»
 (این قضیة مبتنی است بر نظر آخوند در وجود ذهنی که می گوید ماهیت خودش به ذهن می آید و وجود به ذهن نمی آید و آخوند می خواهد به این وسیلة تطابق ذهن و عین را حل کند. اما ما با این مسأله مخالفیم. در نظر ما مسأله وجود ذهنی تطابق ذهن و عین را حل نمی کند. از ماهیت فقط مفهوم آن به حمل اولی به ذهن می آید و از وجود نیز مفهوم آن به حمل اولی به ذهن می آید و در این مسأله فرقی بین وجود و ماهیت نیست. بلکه گاهی می فهمیم شیء وجود دارد اما چیستی شیء را اصلا نفهمیم.)
 توضیح بیشتر اقوال در عامل تخصص وجود
  1. قول آخوند: (گفته شد که به نحو ذاتی و اعتباری است)
  2. قول مشائین: عامل تخصص واجب، نفس وجود است و عامل تخصص ممکنات، اضافه به ماهیات
 (ملاصدرا به این قول اشکال کرد که اگر وجود به ماهیات تخصص پیدا کند، باید ماهیت خودش وجود پیدا کند در حالیکه وجود، وجودِ همان ماهیت است چون نسبت در جایی محقق می شود که دو طرف متغایر باشند. پس اضافة ماهیت به وجود یعنی نسبت بین آنها بخواهد برقرار باشد پس ماهیت و وجود باید تغایر وجودی داشته باشند تا بتوان بین آنها نسبت برقرار باشد. )
 (مراد از ماهیت در قول مختار، کل ما هو غیر الوجود یعنی معنای سوم ماهیت است اما در قول اول و دوم به معنای ماهیت به معنای أخص یعنی «ما یقال فی جواب ما هو» است.
 اینکه ذهن خارج را به وجود و ماهیت تحلیل می کند به این معنا است که خارج امری واحد و بسیط است که ذهن آن را به وجود و ماهیت تحلیل می کند و خود خارج با به وجود و ماهیت تحلیل می کند نه اینکه اعتبار کند. بنابر این، این تخصص خارجی است نه ذهنی و اعتباری. مثلا در آب خارجی هم طبیعت وجود است هم طبیعت آب که طبیعت آب به وجود موجود است و طبیعت وجود به طبیعت آب متخصص شده است. ماهیات متخصص بالذات هستند زیرا ماهیات مثار کثرت هستند واحتیاج به مخصص ندارند. )
 ان قلت: طبیعت وجود متخصص به ماهیت است، چرا طبیعت ماهیت متخصص به طبیعت وجود نباشد؟
 قلت: هست، منتها محل بحث ما، تخصص وجود بود. [1]
 (یعنی وجود نیز متخصص بالذات است و طبیعت وجود می تواند طبیعت ماهیت را که نسبت به وجود و عدم متساوی است متخصص کند بشود طبیعت آب موجود.)
 ان قلت: هذا دور.
 قلت: تخصص وجود متوقف بر خود ماهیت است و تخصص ماهیت به وسیله وجود است.
 (به عبارتی این دور معی است و محال نیست. اگر تخصص وجود متوقف بود بر تخصص به ماهیتی که موجود شده محال بود اما چنین نیست. به عبارتی دو معنای عام داریم که هر کدام می توانند دیگری را مقید و محدود کنند. «وجودِ انسان» و «انسانِ موجود» هر دو تخصص پیدا کرده اند اما بحث ما در تخصص وجود است نه تخصص ماهیت)


[1] - قاعده ی کلی: هر طبیعتی با طبیعت دیگر ضمیمه شود، هر کدام به دیگری متخصص می شود.