درس اسفار استاد فیاضی

82/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الثانی فی أن مفهوم الوجود مشترک محمول علی ما تحته حمل التشکیک لا حمل التواطؤ/ بدیهی یا نظری بودن اشتراک معنوی وجود/ دو تفسیر برای نظر آخوند در بداهت یا عدم بداهت مشترک معنوی بودن وجود/ج1/ ص 35
 ادامه بحث اشتراک معنوی وجود
 فیه قولان
 (مفهوم وجود من حالات نفسانی است که انسان نسبت به آنها علم حضوری دارد. انسان وقتی به نفس نگاه می کند، می بیند از وجود یک مفهوم بیشتر ندارد.)
 (عبارت آخوند دو پهلو است برای فهم اینکه نظر آخوند کدام است، احتیاج به تمهید و مقدمة ای داریم.)
 تمهید: اولیات مشترک لفظی است میان دو معنا
 (در مقابل ثوانی یعنی نظریات.
 اولیات بالمعنی الاعم شامل تصورات بدیهی و همه تصدیقات بدیهی است.).
 در اسفار هر دو نوع کاربرد برای اولیات را داریم)
 نظر آخوند و تفاسیر آن در مورد بدیهی بودن یا نظری بودن اشتراک معنوی وجود
 - رأی آخوند: «قریبة من الاولیات.»
  تفاسیر آن
 مفسران اول
 قریب به بدیهیات است؛ یعنی نظری است. ولی برای اثبات آن دو مقدمه ی بدیهی داریم.
 (نظری گاهی برای اثباتش فقط به دو مقدمة بدیهی نیاز است اما گاهی نظری است اما برای اثبات آن مقدمات نظری طولانی باید طی شود تا در آخر به بدیهیات منجر شود)
 دلایل این تفسیر
 (عبارت رازی این است: «من قبیل الاولیات.» )
 (حجت یعنی تصدیقاتی که بدیهی اند و ما را به تصدیق نظری می رسانند. پس تعبیر به حجت، می رساند که منظور او بدیهی است.)
 مفسران دوم
  حضرت استاد جوادی دام ظله فرموده اند: اولیات، به معنای اولیات بالمعنی الأخص است.
 (بعد از اولیات بالمعنی الأخص، هیچ چیز نزدیک به آنها مثل وجدانیات نیست زیرا قیاس خفی نمی خواهد. برای وجدانیات توجه عالم به خود کافی است و در اولیات توجه به مفهوم کافی است. بنابر این اشتراک معنوی وجود قریب به اولیات است زیرا صرف علم حضوری و توجه عالم به خود کافی است و قیاس خفی ندارد. پس اشتراک معنوی وجود وجدانی است و وجدانی قریب به اولیات است اما خودش اولی نیست زیرا صرف تصور کافی نیست زیرا باید به علم حضوری درک شود. اولیات ضروری است اما حسی و وجدانی ضروری نیستند. درد دندان می توانست نباشد. اما اولیات ضروری است و نمی شود که چنین نباشد.)
 دلیل اول: وجوهی که ذکر شده، شرائط دلیل منطقی (اصطلاحی) را ندارد.
 دلیل دوم: آخوند در آخر ادله تصریح به بداهت می کند.
 منبهات این امر بدیهی
 منبه اول
  1. لو کان مفهوم الوجود مشترکا لفظیا، لکان مفهوم وجود الإنسان مثلا یباین مفهوم وجود الفرس کما یباین مفهوم الوجود، مفهوم العدم.
  2. لکن التالی باطل لأن کل من راجع الی ذهنه یجد مسامحة و مشابهة بین الوجودین، لایجد مثلها بین الوجود و العدم.
  و ان قلت: وجه المشابهة وحدة اللفظ.
 قلت: لو کان کذلک لکان لو فرضنا أن لموجود و معدوم إسما واحدا لکان متشابهین.
 (این منبه است نه دلیل زیرا مقدمه ی اول صحیح نیست، چون مشترک لفظی دو قسم است:
  1. ضد مثل سیاه و سفید، ظهر و غیر ظهر، قرء و جون،
  2. غیر ضد مثل عین و فرس.
 [بنابراین] لازم نیست اختلاف وجود و عدم بین وجود انسان و وجود فرس موجود باشد.)
 فصل (2) في أن مفهوم الوجود مشترك محمول على ما تحته حمل التشكيك لا حمل التواطؤ
 أما كونه مشتركا بين الماهيات [1] فهو قريب من الأوليات فإن العقل يجد بين موجود و موجود من المناسبة و المشابهة ما لا يجد مثلها بين موجود و معدوم فإذا [2] لم يكن الموجودات متشاركة في المفهوم بل كانت متباينة من كل الوجوه كان حال بعضها مع البعض كحال الوجود مع العدم في عدم المناسبة و ليست هذه لأجل كونها متحدة في الاسم حتى [3] لو قدرنا أنه وضع لطائفة من الموجودات و المعدومات اسم واحد و لم يوضع للموجودات اسم واحد أصلا لم تكن المناسبة بين الموجودات و المعدومات المتحدة في الاسم أكثر من التي بين الموجودات الغير المتحدة في الاسم بل و لا مثلها كما حكم به صريح العقل و هذه الحجة [4] راجحة في حق المصنف على كثير من الحجج و البراهين المذكورة في هذا الباب و إن لم يكن مقنعة للمجادل. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 35


[1] بالمعنی الأعم
[2] باید با «لو» می آورد نه با «إذا»
[3] تعلیل است.
[4] به معنای لغوی است یعنی منبه است.