درس اسفار استاد فیاضی

82/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الأول/ الفصل الأول فی موضوعیة الوجود للعلم الإلهی/ ادامه بداهت تصدیقی وجود/ ج1/ ص 27
 ادامه بداهت تصدیقی وجود
 موجود اعم است از نظر عقل از
 الف: موجود دارای ماهیت - وجود شیئ (این بدیهی است . موجود بالمشاهدة است. مشاهدات شامل مشاهدة شده به حس ظاهر و حس باطن می شود.)
 ب: وجود بی ماهیت - وجود الوجود - که با دلیل عقلی اثبات می شود.
 (علم وجدانی: علمی است حصولی که از حضوری حاصل شده است. آن چیزی که در ذهن حاضر می شود وجدانی نیست بلکه وجدانی انعکاس مستقیم حضوری در ذهن است
 عوارض وجود لازم نیست در تمام موجودات وجود داشته باشد. مثلا معلولیت از عوارض وجود است اما لازم نیست که هر وجودی معلول باشد
 تصدیقات بدیهی دو قسم است. بر بعضی از آنها می توان استدلال کرد مثل امتناع اعادة معدوم. بر بعضی نمی توان استدلال کرد مثل اینکه«موجود مطلق موجود است»)
 وجود موجود مطلق بدیهی غیر قابل استدلال است، زیرا محمول در این قضیه، «موجود مطلق موجود است.»، عین موضوع است (صغری) و اثبات شیئ لنفسه محال (کبری)، زیرا اثبات که همان استدلال فکری است، دو مقدمه دارد:
  1. برخورد با مشکل = شک در مسئله ای،
  2. تشخیص نوع مشکل.
 و روشن است که مقدمه ی اول مستلزم این است که در مطلوب شک داشته باشیم و شک در ثبوت شیئ لنفسه، معنایش تجویز سلب الشیء عن نفسه است. در حالی که ثبوت شیئ لنفسه از بدیهیاتی است که اثبات آن محال است و لذا عده ای آن را «أم القضایا» نامیده اند؛ [1] و ثبوت موجود مطلق برای خود از سائر ثبوت الشیئ لنفسه ها، ممتاز است به این که در این قضیه هم موضوع و هم محمول و هم نسبت، همه وجود است.
 (مفهوم لفظ مشترک است. گاهی منظور از آن صورت ذهنی است و گاهی منظور از آن معنا است.
 ما لفظ ، مفهوم، معنا و مصداق داریم. مفهوم یعنی صورت ذهنی انسان که در ذهن موجود است. معنا همان محکی صورت ذهنی انسان است. آنچه مفهوم انسان از آن حکایت می کند، معنا است. مصداق مثل شخصی مثل زید که مصداق انسان است.
 مضاف دو قسم است:
 الف: مضاف حقیقی: همان نفس اضافة است مثل ابوت
 ب: مضاف مشهوری: خودش دو قسم است: 1 : ذات متصف به اضافة یعنی زید. 2 : ذات با وصف اضافة یعنی زیدٌ الأب.)
 و أما إثبات الوجود لموضوع هذا العلم أي الموجود بما هو موجود فمستغن عنه بل غير صحيح بالحقيقة لأن إثبات الشي‏ء لنفسه غير ممكن لو أريد به حقيقة الإثبات و خصوصا إذا كان ذلك الشي‏ء نفس الثبوت فإن الثابت أو الموجود أو غيرهما من المرادفات نفس مفهوم الثبوت و الوجود كما أن المضاف بالحقيقة هو نفس الإضافة لا غيرها إلا بحسب المجاز سواء كان الوجود وجود شي‏ء آخر أو وجود حقيقته و ذاته و هو بما هو هو أي المطلق لا يأبى شيئا من القسمين و ليس يستوجب ببرهان و لا تبيين بضرورة أن الكون في الواقع دائما هو كون شي‏ء فقط أو كون نفسه البتة بل البرهان و الحس أوجبا القسمين جميعا الثاني كالوجود الذي لا سبب له و الأول كالوجود الذي يتعلق بالأجسام فالوجود الغير المتعلق بشي‏ء هو موجودية نفسه و الوجود العارض هو موجودية غيره‏. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‏1، ص: 27
 (قضیة«وجود موجود است» را قبلا گفته بود بالمشاهدة اثبات می کنیم اما اینجا می گوید اثبات این محمول برای موضوع محال است.
 گفته شد وجود مطلق داریم و مضاف. یکی را حس ثابت می کند و یکی را برهان. بنابر این هر دو قسم را اثبات کرده است.
 قضیة«الوجود موجود» قضیة حقیقیة نیست بلکه قضیة خارجیة است.
 مفهوم وجود در نظر ما معقول ثانی نیست تا کسی اشکال کند که اگر معقول ثانی است پس در رتبه ثانی به ذهن آمده پس اعرف مفاهیم نیست.)


[1] - اشاره به این که حضرت استاد دام ظله، ام القضایا بودنش را منکر است.ر.ک. : جلسه ی 149-151.