درس اسفار استاد فیاضی

82/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 مقدمة المؤلف/ ادامه ضرورت خواندن حکمت/ اشکال استاد فیاضی به آخوند که ایمان را همان علم می داند/ج1/ ص 1 تا 18
 ادامه ضرورت خواندن حکمت
 (در ابتدای جلسه، مقدمات قبلی به اجمال بیان شد)
 9- پس افضل علوم، علوم عقلی محض است، که به هیچ نحو به عالم اجسام مربوط نیست. آن همان علم به الله تعالی و صفات و افعال و علم به نفس و معاد است، [1] و این همان ایمان بالله و الیوم الآخر است. ایمان در نظر آخوند چیزی جزء علم یعنی علم حصولی - نیست.
 اینکه در نظر آخوند ایمان همان علم حصولی است مراجعه شود:
 اسفار/ج 6/ص ص 3 و 4 طبع ایران.
 تفسیر القرآن الکریم 1/250 سطر 14، 252 سطر 4، 253 سطر 13-15، 255 سطر 6، 261 سطر 13 و 4/270،
 شرح اصول کافی(چاپ اول سنگی) ص19 سطر 30 و چاپ دوم ج 1/225،
 علم الیقین فیض کاشانی/ص 6-10
 قرة العیون چاپ شده با کتاب حقائق فیض کاشانی/ص 436.
 إن قلت: عامل سعادت، ایمان، تنها نیست؛ به دلیل آیات و روایات.
 (در روایات و آیات ایمان تنها با ایمان حاصل نمی شود بلکه عمل صالح هم لازم دارد. إن الإنسان لفی خسر و آیات دیگری که در موردست.
 شهید مطهری در جلد هفتم مجموعه آثار می فرمایند انسان خودش نمی تواند بفهمد سعادتش در چیست و محتاج وحی است)
 قلت: مقتضی سعادت فقط ایمان است و عمل صالح رفع مانع است.
 (بدن ذاتا با حیوان مشترک است. بدن انسان تمایلاتی دارد و این تمایلات باعث می شود که ایمان عمل خود را کامل انجام ندهد. پس اینها مانع است. به عبارتی ملکة زمینی شدن و اخلاد إلی الأرض پیدا می کند. با انجام اعمال عبادی، بدن ریاضت می کشد و بدن رام می شود و مانع وصول نفس به سعادتش نمی رسد. )
 چستی سعادت
 السعادة هو رجحان اللذائذ.
  (سعادت یعنی رجحان لذت ها. رجحان أعم است از مانع از نقیض و غیر مانع از نقیض. یعنی هم به این است که اصلا رنج ندارد مثل ملائکة. و گاهی رنج هست و سختی باید تحمل کند. اما اگر لذت بیشتر باشد این سعادت مند است. مانند انسان. قرآن می گوید برای سعادت ایمان و عمل صالح لازم است. حال ایمان چیست؟ ملاصدرا ایمان را همان علم می داند. اما این کلام او درست نیست.)
 اشکال استاد فیاضی به آخوند که ایمان را همان علم می داند
 ایمان چیست؟ الایمان هو التصدیق.
 (آقا امیرالمؤمنین ایمان را همان تصدیق می دانند. حال تصدیق چیست؟
 علم ما یا تصوری است یا تصدیق. تصدیق یعنی فهم صدق قضیة. اما این ایمان نیست. این تصدیق منطقی است. مقتضای این فهم این است که آنرا باور کنیم. باور کار قوه عالمة نیست بلکه کار قوة عاملة است که کار جوانحی انجام می دهد. این تصدیق لغوی است یعنی تسلیم شدن روح دربرابر حقیقت. پس اینکه امیرالمؤمنین فرموده اند ایمان یعنی تصدیق، منظور تصدیق لغوی است نه اصطلاح منطقی. به عبارتی ایمان خودش نوعی عمل صالح است اما عمل صالح جوانجی است نه جوارحی. در قرآن نیز عمل صالحی که بعد از ایمان بیان می کند، عمل صالح جوارحی است نه جوانحی. بنابر این ایمان خودش عمل و فعل نفس است اما عمل جوانحی است.
 منطقی هم گفته است که تصدیق منطقی را به این دلیل می گوییم تصدیق زیر اسم لازم را روی ملزوم گذاشته اند.
 پس اشکال به آخوند این است که قرآن سبب سعادت را ایمان می داند اما آخوند ایمان را همان علم می داند. اما ایمان همان علم نیست. همانطور که قرآن می فرماید«و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم». فرعون با اینکه علم داشت، انکار کرد و ایمان نداشت. بلکه شرط ایمان این است که فهم هم باشد. علم ممکن است به ایمان منتهی شود و گاهی ممکن است به ایمان منتهی نشود. )


[1] - تااینجا در مقدمة اسفار است. اما مابقی آن در جلد ششم اسفار آمده است. اسفار/ ج6/ ص 3و 4