1400/10/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نظر مرحوم امام (ره) در مورد صیغة امر و دلالت آن
مرحوم آخوند فرمودند : تبادر دلالت دارد بر اینکه صیغة امر حقیقت در وجوب است .
مرحوم نائینی فرمودند که : دلالت لفظیه در صیغة امر نه بر وجوب است و نه بر ندب بلکه اقتضاء صدور امر و لوازم صدور امر از مولا بسوی عبد اقتضای انجام دارد ؛ یعنی وقتی مولا میگوید « اِضرِب » ، عبد باید بزند . لذا از دلالت لفظ چیزی غیر از این بر نمیآید یعنی فقط مطالبه یا همان انشاء طلب است ( اغرا و تحریض ) . حال اینکه اغرا یا تحریض الزامی است یا غیر الزامی ، از لفظ صیغة امر نمیتوان چنین چیزی را برداشت نمود .
بله ، لوازم صدور امر از مولا و اقتضائاتی که در نفس مولاست و اقتضائاتی که در طرف مقابل یعنی عبد است عقل میگوید وقتی مولا میگوید انجام بده باید انجام بدهی ، این باید را عقل میگوید نه لفظ صیغة امر .
مرحوم امام(ره) میفرماید : قبل از بیان نظر خود باید چند مطلب را بیان کنم .
نکته اول ) وقتی به وجدان خود مراجعه میکنیم ، میبینیم که در همة تصمیماتی که انسان میگیرد ، مصالح و مفاسدی مؤثر است . به عبارت دیگر مصالح و مفاسدِ بیرونی موجب صدور امر و نهی میشود .
نکتة دوم ) اینکه این مصالح و مفاسد گاهی حتمی هستند و گاهی هم حتمی نیستند .
نکتة سوم ) غایات و نهایاتِ تنظیم تمام اوامر بر اساس و اصول این مصالح و مفاسد است .
وقتی اینطور شد ، اینها مباحثِ خارج از لفظ هستند ، کاری به لفظ ندارند . مباحثِ خارج از صیغة امر هستند و کاری به صیغة امر ندارند ؛ وقتی هم خارج از مباحث صیغة امر شدند ، چگونه میتوان مباحث الزامی ، ملزمه و غیر ملزمه یعنی وجوب و ندب را از صیغه برداشت کرد؟ نمیتوان چنین برداشتی کرد .
لذا مرحوم امام (ره) میفرمایند: آیا صیغة امر« وُضِعَت لِلبَعثِ الوُجوبي اَو الإستحبابي اَوِ القدرِ المُشتَرَک بینهما [1] » که بشود اشتراک معنوی« اَو لَهما علي سَبیلِ الإشتراکِ اللَّفظي » که بشود اشتراک لفظی .
... فَالنُقَدِّم لِتَحقیقهِ أموراً : الأول : إذَا راجَعتَ وِجدَانَک تَعرِف أنَّ المَصَالِحَ وَ الغَایاتِ المَطلوبَةِ لَها دَخلٌ تَامٌ في قُوَّةِ الإرَادَةِ وَضعفِهَا ...
یعنی مصالح و مفاسد ، در اینکه ارادة جدی و الزامی دارد یا ارادة جدی و ملزمه نیست ، اثر داند و مؤثرند . به این معنا که وجوب و ندب اینگونه شکل میگیرد .
پس مصالح و مفاسدی که مؤثر است ، آن است که ارادة مولا را ملزمه یا غیر ملزمه میسازد .
مرحوم امام (ره) در مقدمة چهارم میفرماید :
مباحث اضطراری مبادیش هم اضطراری است . یعنی این سنخیت بین مبادی و تصدیقات وجود دارد . بین اراده و مبادی آن اراده که مبادی تصورّیه است وجود دارد .
... إذَا عَرفتَ مَا مَهَّدناه ...
این چهار مقدّمهای را که بیان کردم
... فَاعلَم أنَّه قَد وَقَعَ الخِلاف في أنَّ هیئَةَ الأمر هَل تَدُلُّ علَي الوُجوب اَو لا [2] ...
بخاطر همین مقدّمات و اختلافات مبانی است که اختلاف نظر بوجد آمده که هیئت امر ( صیغة امر ) آیا دلالت بر وجوب میکند یا خیر؟
... وَ علَي الأوّل ...
اگر دلالت بر وجوب میکند
... هَلِ الدَّلالَة لِأجلِ الوَضعِ ...
یعنی واضع گفته است که صیغة امر دال بر وجوب است
... بِسَبَبِ الإنصراف ...
صیغهها اطلاق دارد ، « اِضرِب » که نگفته است باید یا نباید ، اطلاق دارد ، این اطلاق منصرف به اعم اغلب میشود که باید است این انصراف یعنی صیغة امر ، مفادش مطلق است ، از این مطلق منصرف میشوی به اعم اغلب ، اعم اغلب این است که امر مولا باید انجام شود .
... أو لِکونِهِ مُقتَضي مُقَدَّمَاتِ الحِکمَةِ ...
زیرا اطلاق یک زمان بدون مقدّمات حکمت است و بوسیلة اعم اغلب باید فهمید اما یک وقت ازاطلاق به کمک مقدّمات حکمت است ، لذا اینها دو حرف است که باید به آن توجه نمود . آنگاه میگویند اطلاق و انصراف ، اینها میگویند اطلاق مقامی . آن را میگویند اطلاق لفظی این را میگویند اطلاق مقامی . وقتی میگوید بعدَ الإنصراف یعنی این اطلاق ، اطلاق لفظی دارد ، وقتی میگوید بمقدماتِ الحکمه یعنی اطلاق ، اطلاق مقامی است .
بنابراین فرق بین اطلاق لفظی و مقامی این است که :
اطلاق لفظی آن است که مقدّمات حکمت هیچ دخالتی در آن ندارد یا به اطلاق میشود یا این که منصرف به اعم اغلب میشوید . اما اطلاق مقامی آن است که باید در آن سه مقدمّه احراز شود : 1- مولا در مقام بیان باشد 2- قیدی در کار نباشد 3- قرینهای هم در کار نباشد ، آن وقت این اطلاق ، اطلاق مقامی است .
مرحوم امام (ره) میفرماید :
قول اول: این است که وجوب بخاطر وضع است
قول دوم: وجوب بخاطر اطلاق لفظی و انصراف به اعم اغلب است
قول سوم: بخاطر اطلاق مقامی است .
اما دو قول دیگر :
امام (ره) میفرماید: ... فیه وُجوهٌ بَل اَقوالٌ وَ هُناکَ اِحتِمَالٌ آخر ...
که قول چهارم میشود و آن چیست؟
... وَ إن شِئتَ فَاجعَلهُ رَابعَ الأقوال ؛ وَ هو أنَّهَا کاشِفَةٌ عَنِ الإرَادَةِ الحَتمیَةِ الوُجوبیَّةِ کَشفاً عُقَلائِیّاً ککاشِفیَّةِ الأمارَاةِ العُقَلائیَّةِ وَ یُمکِن أن یُقَال أنَّهَا وَ إن لُم تَکن کاشِفَةً عَنِ الإرَادَةِ الحَتمیَّةِ إلا أنَّهَا حُجَّةٌ بِحُکمِ العَقلِ وَ العُقَلاء ...
استاد : حرفی که مرحوم نائینی هم آن را بیان کرد . فرمود : نه ، دلالت لفظ است نه قدر مشترک ، نه اطلاق انصرافی است ، نه اطلاق مقامی بلکه بخاطر این است که عقلاً میگویند عقبة امر مولا یکی از این دو چیز است یا ارادة حتمیه و ملزمه یا ارادة غیر حتمیه ولی اقتضای مولا ، واجب الإطاعه بودن است و اقتضای عبد ، اطاعت کردن است . این اقتضا را عقلا وقتی محاسبه میکنند ، میگویند : وقتی امر صادر شد انجام بده و باید هم انجام بدهی .
حال این باید از کجا آمده است؟ از طریق العقلاء . عقلا از کجاگفتهاند؟ از این که مولا واجب الإتباع است و عبد نیز واجب الإطاعه است یعنی باید اطاعت کند ؛ لذا هیچ ربطی به صیغه ندارد.
... فَنَقول اَمَّا الدَّلالَةُ الوَضعیَّةُ فَإن اُریدَ مِنهَا أنَّ البَعث مُتَقَیِّدٌ بِالإرَادَةِ الحَتمیَّةِ فهوَ ظاهِرُ البُطلان ...
میفرماید آنها که میگویند وجوب از صیغة امر معلوم میشود و واضع این وجوب را موضوع له قرار داده ، واضح البطلان است چون واضع اصلاً در این مقام نیست . واضع میگوید : صیغة امر برای امر کردن است و امر کردن هم یُحتَمَل أن یَکونَ بَعدَ إرَادَةٍ حتمیَّةٍ وَ یُمکن أن یکونَ بَعدَ اِرَادَةٍ غیرَ حتمیَّةٍ ...
بعد از همة این مباحثی که گفتیم امام میفرمایند :
... لا اِشکالَ في حُکمِ العُقَلاء کافَّةً [3] ...
شک و شبهه نکن که عقلا این حرف را میزنند
... علي تَمامیَّةِ الحُجَّةِ علي العَبد مَعَ صُدورِ البَعث مِنَ المولي بِأيِّ دالٍّ کان ...
میفرماید : عقلا میگویند اگر برای عبد معلوم شد که مولا گفته این کار را انجام بده ، حال این کار را انجام بده را یک مرتبه با « إفعَل » ( لفظ ) گفته یا نه با حرکات چشم و ابرو فهمانده یا دیگر اعضای بدن گفته ، یا اینکه ارادة حتمیه پشت آن است یا اینکه ارادهای در پس آن نیست. به هر شکل که بگوید ، باید یا نبایدی در آن نیست . باید و نباید از لوازم صدور است بنابراین امام میفرمایند :
... لاریب في حکمهم بلزومِ اِطاعةِ الأوامر الصَّادِرَةِ مِنَ المولا مِن غَیرِ تَوَجُّهٍ إلي التَّشکیکِ العَملي مِن اِحتِمَالِ کونِهِ صَادِراً عنِ الإرَادَةِ الغَیرِ الحَتمیَّةِ ...
میفرماید : وقتی امر کرد ممکن است ارادة حتمیه باشد و امکان دارد نباشد اما سنخ مولا ، سنخ عبد ، اقتضای مولا ، اقتضای عبد ، عقلا را به این مطلب وا میدارد که اگر عبد از امر مولا استنکاف کرد و گفت نمیدانستم که باید در کار بوده یا نه ، به او گفته میشود اقتضای عبودیت تو این بود که وقتی گفت انجام بده ، باید انجام میدادی ؛ این اقتضای عبودیت است . چرا؟ چون اقتضای مولا این است که از جایگاه بالا دستور میدهد ، استعلاء دارد لذا عبد حق ندارد وقتی مولا میگوید برو ، نرود ، این نرفتن مخالفت است .
حرف آخر مرحوم امام این است :
به دلالت لفظیه و صیغة امر ، شما نمیتوانید وجوب و ندب را بفهمید بلکه از اقتضائات مولا ، عبد و تعبد عبد نسبت به مولاست و منشأ آن هم ارادة حتمیه و غیر حتمیه است و اینکه گفته شود به دلالت صیغة امر ، صیغة امر دلالت بر وجوب دارد ، این حرف قابل پذیرش نیست .