1400/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی نظر مرحوم نائینی در مورد صیغة امر
مرحوم آیت الله نائینی میفرمایند : بعضی به دنبال این هستند که اثبات کنند صیغة امر حقیقت در وجوب است و بعضی قائل به این هستند که صیغة امر ظهور در وجوب دارد .
فرق بین اینکه حقیقت در وجوب دارد یا ظهور در وجوب ، این است که دیدید مرحوم آخوند هم فرمود بعضی گفتهاند ظهور در وجوب و تبادر را هم دلیل آن دانستند ، اگر ما گفتیم لفظی حقیقت در معنایی دارد باید ادلهای بیاوریم که دلالت کند بر این که واضع این لفظ را دراین معنا حقیقتاً استعمال و وضع کردهاست اما وقتی میگوئیم ظهور دارد این یک مرتبه نازلتر از آن است.
وقتی میگوئیم ظهور دارد میگوئیم ما قیدی مشاهده نمیکنیم یک نوع اطلاق در این لفظ میبینیم که وقتی منصرف میشویم به اعم اغلب ، ظهور این لفظ در اعم اغلب را ثابت میکند .
در مباحث کفایه در حجیت ظهور بحث مستوفایی را مطرح نمودهاند ، آنجا که امارات غیرعلمیه را ایشان مطرح میکند خبر واحد ، اجماع منقول ، ظن مطلق ، ظواهر را مطرح میکند . میفرماید آیا ظواهر علی الاطلاق حجت است یا خیر؟
مرحوم آخوند در آنجا میفرماید ظواهری که بالقطع به ظهور آنها رسیدید در اینجا حجت است اما آنجا که به ظهوری قطع ندارید ، اگر احتمال قرینة مخالف میدهید در اینجا این ظهور هم حجت است و باید به این ظن عمل کرد و برای نفی آن قرینة احتمالی اصاله البرائه را جاری نمود . اما در جائی که این ظهور و ظنی که پیدا کردهای بخاطر این است که در کنار آن چیزی وجود دارد که احتمال میدهید قرینة صارفه باشد . میفرماید : در اینجا نمیتوانید به این ظن و ظهور عمل کنید . و به هر صورت در جائی که ظهور برایت قطعی است میپذیرد و در جائی که ظهور قطعی نیست و ظنی است ، اگر بخاطر احتمال وجود قرینهای است با اصاله البرائه احتمال را بر میدارد و میگوید به این ظهور و ظن عمل کن اما اگر این ظن و عدم قطع بخاطر احتمال قرینیةُ الموجود است یعنی چیزی کنار لفظ آمده که احتمال دارد قرینه باشد ، میگوید اینجا نمیتوانید برائت جاری کنید و به ظن عمل کنید و باید سراغ اصول عملیه بروید .
مرحوم نائینی میفرماید : بعضی گفتهاند که ما ادلهای داریم بر این که صیغة امر حقیقت در وجوب است . بعضی گفتهاند که صیغة امر اغلب ظهور در وجوب دارد .
استاد: البته ناگفته نماند که حرف درستی هم هست ، مرحوم آخوند هم یک چنین حرفی زد؛ ایشان فرمود : ما میبینیم شرط صیغة امر این است که از عالی به سافل صادر شود ، دیگر شروط را هم که در نظر میگیریم میبینیم صیغة امر ظهور در وجوب دارد .
مرحوم نائینی میفرماید : قول دیگری هم وجود دارد . آن قول میگوید : صیغة امر بین وجوب و ندب مشترک است . البته ایشان نمیفرماید که اشتراک در اینجا اشتراک لفظی است یا معنوی. ایشان وارد بحث میشود و میفرماید :
ماهیت و هیمنة صیغة امر را که نگاه میکنیم نمیتوانیم از آن چیزی از الزام یا عدم الزام در آورد و استخراج نمود . صیغة امر برای انشاء است ؛ وَالتَّصدي لِلمکلَّفِ نحوَ المطلوب ، یعنی شما میخواهید مکلف را تحریک و تحریض کنید به سوی مطلوب. حال یک وقت رخصت بر ترک هم داده میشود و یک وقت هم رخصتی بر ترک داده نمیشود. اگر رخصت بر ترک داده شود این میشود ندب و اگر رخصت در ترک داده نشود ، این وجوب است .
آری ایشان قبول میکند که اگر مولا به کسی امر کرد و بعد او گفت انجام نمیدهم چون احتمال دارد این امر صورت گرفته در ندب باشد ، فردمکلّف سزاوار توبیخ است زیرا در جواب او میتوان گفت : همینطور هم احتمال داشت که امر مولا وجوب باشد پس مکلف حق ترک امر مولا را ندارد . به عبارت بهتر به او گفته میشود که چطور احتمال ندب دادی ولی احتمال وجوب ندادی؟ او اشتغال یقینی داشته زیرا میدانسته که از سوی مولا امری صادر شده پس اشتغال یقینی داشته اما نمیدانسته که این اشتغال یقینی آیا برائت یقینی میخواهد یا نه؟ خب اشتغال یقینی برائت یقینی نیاز دارد پس بهانة اینکه احتمال دارد امر مولا ندب باشد ، امر او را اتیان نکند .
مرحوم نائینی میفرماید : من نمیخواهم بگویم صیغة امر حقیقت در وجوب است اما حقیقت در ندب هم نیست بلکه صیغة امر برای انشاء الطلب ساخته شده است . انشاءالطلب چیست؟ این است که به مکلّف بفهماند مولا از او چنین چیزی را خواسته است و طلب نموده ، حال یک وقت رخصت ترک برای آن وجود دارد و یک وقت وجود ندارد .
اگر کسی شک کرد که آیا رخصت در ترک دارد یا خیر باید چه کند؟ قاعده میگوید : اشتغال یقینی ، برائت یقینی نیاز دارد.
مرحوم نائینی میفرماید : پس در ذات صیغة امر و در ساخت آن ، اینکه گفته شود : وُضِعَت لِلوجوب ، برای من اثبات نشده است . این هم که گفته شود : وُضعَت لِالندب ، این هم اثبات نشده است . این هم که هیمنه ، علوّ و استعلا در امر نشان از وجوب است ، آری اینها وجود دارد . اینکه بالاخره رخصت در ترک هست یا نیست ، باید دید که در امر آیا رخصت در ترک داده شده یا خیر؟
مجموعش این است که اگر مکلف به بهانة احتمال ندب بودن امر مولا از انجام آن سرباز زد او را مؤاخذه میکنند و مورد توبیخ قرار میدهند .
مرحوم نائینی میفرماید : در مقابل این حرف عدّهای حرف دیگری بیان کردهاند و گفتهاند : تعریفِ صیغة امر به جنس و فصل است
توضیح استاد : زیرا تعریف حقیقی به جنس و فصل است . جنس آن چیست؟ جنس آن طلب الفعل است « صیغَةُ الأمرِ ماهو؟ طُلَبُ الفعل » . اما فصل آن چیست؟ المَنعُ مِنَ التَّرک اَوِ الإِذنُ في التَّرک.
مرحوم نائینی میفرماید : اینها را از کجا پیدا کردهاند و طبق چه مبنایی این حرف را بیان میکنند؟ انسان وقتی میخواهد صیغة امر را به ذهن بیاورد آیا امر بسیطی را به ذهن میآورد یا امر مرکب؟! به عبارت دیگر وقتی گفته میشود صیغة امر، در ذهن ، امر بسیط شکل میگیرد یا امر مرکب ؟ بعید میدانم امر مرکبی بیاید یعنی بگوید صیغة امر آنچه که به ذهن میآید مطالبة عالی از سافل است ، تمام . اصلاً بهتر این است که امر یعنی مطالبه ، همین و تمام . لذا این قول که میگوید امر طلب فعل است همراه با منع یا اذن بر ترک از نظر ما قابل پذیرش نیست .
و اثبات اینکه بگویند بسیط است یا مرکب ، ثمر و فایدهای برای ما نخواهد داشت و مشکلی از ما را حل نخواهد کرد . چیزی که مشکل ما را حل میکند آن است که صیغة امر انشاء است ، تحریض است ، اغرا است و بیش از این نمیتوان چیزی از آن فهمید .
... فَاعلَم اَنَّ الأقوال في المَسألةَ وَ إن کَثُرَت الا انَّ المُهمَّ مِنهَا قولان ؛ اَحَدَهما کونُهَا حقیقَةً في خُصوصِ الوجوب اَو ظاهرة فیه [1] ...
یک قول این است که صیغة امر حقیقت در وجوب است یا ظهور در وجوب است ظهور هم بالانصراف است چون اطلاق دارد و هیچ قیدی ندارد پس گفته میشود از این امر منتقل میشویم به اعم اغلب و اعم اغلب هم در امر این است که مولا خواسته مکلف حتماً این خواسته را انجام دهد .
... لِکونِهِ اَکمَلَ الأفرَاد ...
برای اینکه ما آن شرایطی را که برای صیغة امر گفتیم ، اینکه بر وجوب دلالت کند این اکمل افرادِ صیغة امر است و سازگاری دارد .
... وَ الثَّاني : کونُهَا حقیقَةً فِي القَدرِ المُشتَرَک بَینَهُ وَ بَینَ الإستحباب ( یعنی اشتراک معنوی ) وَ قَبلَ الخوضِ في بیانِ ما هوَ الحقُّ في المَقَام یَنبغي تَقدیمُ مُقَدَّمَةٍ وَ هي اَنَّ المُتِقَدِّمین مِنَ الأصحَاب ذَهَبوا إلي تَرَکُّبِ الوجوب وَ الإستِحباب مِن جنسٍ وَ هو طَلَبُ الفعل وَ فَصلٍ وَ هو المَنعُ مَنَ التَّرک اَوِ الإذنُ فیه ...
گفتهاند که صیغة امر یک جنس دارد و یک فصل ، جنس آن طلب فعل است و فصل آن منع یا اذن به ترک آن که منع از ترک وجوب است و اذن بر ترک ، موجب ندب است .
... وَ هذَا القولُ رَفَضَهُ المُحَقِّقون مِنَ المُتأخِّرین وَ ذَهَبوا إلي أنَّهما مرتبتان بسیطتان مِنَ الطَّلَبِ وَ المَنعِ مِنَ التَّرکِ وَ عَدَمِهِ مِن لَوازِمِ الشِّدَةِ الطَّلَبِ وَ ضَعفِهِ لا أنَّهما مُقَوِّمان لِحَقیقَةِ الوجوبِ وَ الإستِحباب[2] ...
میفرماید : محققین و متأخرین گفتهاند که صیغة امر اینطور نیست که یک جنس داشته باشد و یک فصل که فصل مقوّم آن شود ، ما این را نمیپذیریم . اینکه منع از ترک شود وجوب است یا ذان به ترک داده شود ندب است ، این از لوازم است از مقوّمها نیست و نتیجة این حرف این میشود که این جنس و فصل را ندارد یعنی موضوعٌ له صیغة امر مرکب نیست بلکه همان طلب الفعل است و این که اذن ترک داشته باشد یا منع شده از لوازم است .
مرحوم آخوند هیچ کدام از اینها را نمیپذیرد ، نه اینکه مرکب باشد ونه این که بسیط باشد و بخواهد عنصر اذن در ترک یا منع از ترک بشود فصل مقوم .
... وَالحَقُّ عَدَمُ صِحَّةِ هَذَا القول اَیضاً ...
یعنی این حرف محققین و متأخرین که گفتند قبول نداریم ، مرحوم نائینی میفرماید : حق این است که این هم حرف درستی نیست .
... فَإنَّ مَا یُستَعمَلُ فیه الصِّیغَةِ في مَواردِ الوجوب وَ الإستِحباب لیسَ اِلَّا النِّسبَةُ الإیقَاعیَّةِ ...
میفرماید : صیغة امر فقط نسبت ایقاعیّه یعنی همان ایجاد آن شوق است ، ایجاد آن مطالبه است.
... وَلا شِدَّةَ وَ لا ضَعفَ فیها ...
در این صیغة انشائی و صیغة امر ، شدت و ضعفی نهفته نیست .
... فَتَحَصَّل اَنَّ الوجوبَ وَ الإستِحباب لَیسا مِن کیفیّاتِ المُستَعملِ فیه حتّي یکونَ الصیِّغَةُ حقیقَةً فی خصوصِ الوجود اَو مُنصَرِفَةٍ إلیه بَلِ المُستَعمَلِ فیه حتّي یکونَ الصیغَةُ حقیقَةً في خصوصِ الوجود اَو منصَرِفَةٍ إلیه بلِ المُستَعمَلُ فیه وَاحِدٌ بِالحقیقَةِ في کلا الموردَین وَ الإختلاف بَینَهما إنَّما هو في المَبادي حیثُ اَنَّ ایقَاعَ المَادَّةِ علي المُخَاطَب تَارَةً یُنشِيء عن مَصلَحَةٍ لُزومِیَّةٍ وَ اُخرَي عن مَصلَحَةٍ غَیرلزومیَّةٍ ...
میفرماید : آن شوق مؤکدی که بعضی گفتهاند که در این مولا هست یک وقت بر اثر مصلحت ملزمه است ، یک وقت بر اثر مصلحت غیر ملزمه .
اگر مصلحت غیر ملزمه شد مثل ﴿وَ استَبِقوا الخَیرَات﴾ ، اگر مصلحت ملزمه شد مثل ﴿أقِمِ الصَّلوة﴾ ، باید دید آن چیزی که موجب شد مولا مطالبه کند مصلَحَةٌ فیه إلزَام بود یا مصلحت غیر ملزمه . پس هر دو ممکن است .
... إذَا عَرَفتَ ذلک ...
وقتی دیدی که همهاش انشاء و ایقاع است حالا یامِن مَصلَحَةٍ مُلزِمَةٍ اَو مِن مَصلَحَةٍ غَیرِ مُلزِمَةٍ وقتی اینطور شد :
... فَاعلَم اَنَّ الصِّیغَةِ مَتَي صَدَرَت مِنَ المَولي فَالعَقلُ یَحکُمُ بِلزومِ اِمتِثالهِ بِإقتِضَاءِ العُبودِیَّةِ وَ المُولَویَّة ...
عقل بشر میگوید وقتی مولا چیزی خواست برو و آن را انجام بده اما این بدین معنانیست که حتماً صیغة امر حقیقت در وجوب باشد .
... وَ لا یَصِحُّ الإعتِذَار عَنِ التَّرکِ بِمُجَرَّدِ اِحتِمَالِ کونِ المَصلَحَةِ غیرِ لُزومِیَّةِ ...
و از عبد پذیرفته نیست که بگوید : من احتمال میدهم امر مولا الزام نداشته باشد .
... الا إذَا کانَت هُنَاکَ قَرینَةٌ مُتَّصِلَةٌ اَو مُنفَصِلَةٌ علي کونِهَا غیرُ لُزومیَّةٍ ...
مگر اینکه قرینهای بیاید که حاکی از آن باشد که مصلحت لزومی نیست .
استاد : حال سئوال این است :قرینهای که حاکی از آن است که مصلحت لزومی هست یا نیست ، آیا این قرینة معیّنه است یا قرینة صارفه ؟
اینها حرفهائی است که در ادامه با مرحوم نائینی خواهیم زد .