1400/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی نظر مرحوم امام (ره) در طلب حقیقی و انشائی
استاد : مرحوم آخوند فرمودند : طلب و اراده در مفهوم یکسان هستند . طلب اگر انشائی باشد همان ارادة انشائیه است و اگر حقیقی باشد همان ارادة حقیقیه است و تنها مفارقتی که از هم دارند در منصرفٌ إلیه است .
...عندَ اِطلاقِ الأمرِ وَ عندَ اِطلاقِ الطَّلَبِ یُنصَرَف إلي الطَّلبِ الإنشائي و عندَ الإطلاقِ الإرادَة یُنصَرَف إلي الإرادَةِ الحقیقیَّة...
و لذا ممکن است منظور از اختلاف اشاعره و معتزله بر سر اتّحاد طلب و اراده ، اختلاف بر سر منصرفٌ إلیه باشد .
اما در این که مفهوم طلب حقیقی همان ارادة حقیقیه است و مفهوم طلب انشائیه همان طلب انشائیه است ، بحثی نیست .
به نظر ما ، این اولیّن قدمی است که جناب مرحوم آخوند خراسانی در این مسیر به اشتباه گام برداشته است و هرچه پیش میرود این اشتباه خود را بیشتر نشان میدهد .
ملاحظه کردید مرحوم نائینی صدر تا ذیل مطالب مرحوم آخوند را رد کرد و فرمود ما نه اتحاد را قبول داریم ، نه طرفداری از معتزله و رد اشاعره را میپذیریم ، زیرا نه جبر را قبول داریم و نه تفویض را و نه بن بستی که در هدایت بشر به نظر و فکر مرحوم آخوند اتفاق افتاد را قبول داریم و لذا معتقدیم فرآیند طلب چیزی است و فرآیند اراده چیز دیگری .
آخرین تیر در کمان مرحوم نائینی را هم در جلسة گذشته مشاهده نمودید که مرحوم نائینی به هیچ وجه از موضعِ خود کوتاه نمیآیند و حرف مرحوم آخوند را نمیپذیرند .
اما نظر مرحوم امام (قدس سره) در تهذیب الأصول که به قلم آیه الله سبحانی نگاشته شده ؛ ایشان هم مطالب و مبانی مرحوم آخوند خراسانی را نمیپذیرد گرچه با اختصار بیشتر وارد موضوع میشوند و از آن خارج میگردند اما نه وحدت مفهومی بین طلب و اراده را میپذیرد و نه بیانی که مرحوم آخوند خراسانی فرمود که : اراده اگر ارادة تکوینی باشد به معنای علم به نظام و مصلحت است و اگر ارادة انشائیه باشد به معنای علم به مصلحت فعل و عباد است .
مرحوم امام این حرف را به هیچ عنوان نمیپذیرند .
مرحوم امام(ره) میفرمایند : ماهیّت طلب برای بعث است ، برای تحریز است ، برای تحریک مخاطب و مکلّف به سوی مطلوب است در حالی که اراده آن شوق مؤکّدی است که گاهی به کائنات تعلّق میگیرد و ایجاد و خلقِ کائنات مینماید و گاهی به تشریعیات تعلّق میگیرد و پس از او مطالبه تحقق پیدا میکند .
و نکتة مهمی که در منهج بحث هم مرحوم نائینی مطرح مینماید و هم مرحوم امام که بسیار نکتة مهمی است ، این است که وقتی از صیغة امر بحث میشود مرحوم نائینی سراغ طلب و اراده میرود .
مرحوم امام هم به همین منوال عمل نمودهاند . ایشان وقتی از بحث لفظ و ماده امر خارج میشوند و وارد مباحث صیغة امر میشوند آنجا وارد مباحث مربوط به مفاد طلب و اراده میگردد و این از اشکالاتی است که به مرحوم آخوند خراسانی در همان ابتدای بحث وارد نمودیم که منهج ورود مباحث طلب و اراده در مباحث ورودی صیغة امر بایستی اتفاق افتند نه در بحث ماده و مفهوم امر؛ منتهی بنده در آنجا توجیهی را عرض نمودم و آن اینکه :
نه این که در مادة امر ما سخن از مفهوم و معنای امر میکنیم و بحث اراده هم یک بحث مفهومی است ، به همین خاطر مرحوم آخوند این دو را در بحث مفاهیم مواد که مادة امر باشد مطرح نمودهاند و الا به نظر میرسد حق همان است که مرحوم نائینی و امام (ره) بیان نمودهاند .
الفصلُ الثّاني: فیما یَتَعَلَّقُ بِصیغَةِ الأوامر وَ فیه مباحِثَ .
الأوّل : قَد أسلَفنَا مَا هوَ المُختَار في مُفَادِ المَاضي وَ المُضَارِع بَقِيَ الکَلام في هیئَتِ الأمر .
فَالتَّحقیق أنَّ مُفَادَهَا إیجَاديٌّ لا حِکَائِيٌ [1] ...
استاد : در بحث ماضی و مضارع و مفاد امر غالباً بحث ایجادی نیست و اِخباری است یعنی بیشتر آن حکایت است مثلاً : ضَرَبَ زیدٌ عَمراً ، گوینده ضرب عَمر توسط زید را حکایت میکند و از آن خبر میدهد .
یا در مثال یَضرِبُ زیدٌ عَمراً گوینده خبر میدهد که زید در آینده قصد دارد عَمر را بزند .
حال اگر همین معنای حکائی در صیغ انشائی آورده شود به نتیجه نخواهد رسید مثلاً گفته شود : زَوَّجتُ هذهِ لِهذا یا اَنکَحتُ مَوَکِّلَتي مُوَکِّلَک : اینجا دارد حکایت میشود که نکاحی رخ داده و این جمله مفید اثر نیست .
لذا در شرایط عقد نکاح قید شده کسی که صیغة نکاح را جاری میسازد اگر قصد انشاء یا همان قصد ایجاد را نداشته باشد و قصد نکند ، این زوج که صیغة عقد بین آنها جاری میشود به هم محرم نمیگردند .
مرحوم امام (ره) میفرمایند :
... فَالتَّحقیق أنَّ مُفَادَها ( یعنی مفاد صیغة هیئت امر ایجادی است ) لا حِکائي فَهي مُوضوعَةٌ بِحُکمِ التَّبادُر ...
در معانی مادة امر هم مرحوم امام تبادر ، ظهور و ... را مطرح نمودند . بیشتر فقهاء این را مطرح میکنند ، اینجا هم به همین صورت .
مرحوم امام میفرمایند تبادر به ذهن عندَ إطلاقِ صیغَةِ الأمر لِنَفسِ البَعث است یعنی برای برانگیختن ، برای تحریک .
... وَالإغراء نَحوَ المَأمورِ به ...
میخواهد مکلّف به سمت صلاة مأموربه بکشند .
... فَهي کَالإشارَةِ البَعثیَةِ وَ الإغرائیَّةِ ...
صیغة امر مثل اشاره بعثیه است مثلاً شما دندان خود را کشیدهاید و به فرزند خود میخواهید بگوئید این صندلی را جابجا کن ، بجای حرف زدن منظور خود را با حرکت دست یا حرکت چشم و صورت به او میفهمانید که این صندلی را جابجا کن و به جائی که من میگویم انتقال بده ، این هیچ فرقی با گفتن نمیکند .
امام میفرمایند : همان کاری که اشارة ایجادیه و بعثیه و إغرائیه میکند ، صیغة امر هم همان را انجام میدهد .
... کَالإشَارةِ البَعثیةِ وَ الإغرائیَّةِ وَ کَإغراءِ جَوَارِحِ الطَّیرِ وَ الکِلابِ المُعَلَّمَةِ ...
نه فقط انسان بلکه در صیغة امر در اشارة بعثیه به غیر انسان هم ، همین معامله را با اشاره میکنید مثل سگ آموزش دیده که به او دستور داده میشود شکار را بیاور حال یا به او با کلام تفهیم میشود یا با اشاره ؛ اما به هر صورت به او امر میشود و او هم اجرا میکند .
... و إن شِئتَ فَفَرِّق بَینَهما بِأنَّ البِعاثَ الحیوانات یکونُ بِکیّفیَّةِ الصُّوةِ وَ الحَرَکاةِ وَ الإشاراة ...
آری امکان دارد نحوة بعث و إغراء حیوانات به نوع صوت وابسته باشد و آنها معانی کلمات را نفهمند اما وقتی به صورت مالک خود نگاه میکند و به نوع صوت که آیا صوت بعثی است یا صوت غیر بعثی آن وقت عمل میکند ، لذا میفرماید فرق بین بعث انسان با حیوان در همین است .
... لکن اِنبِعاثُ الإنسانِ بَعدَ فَهمِ بَعثِ مَولاه وَ إحرازِ موضوعِ الإطاعَةِ [2] ...
یعنی عبد بفهمد که مولا چنین چیزی را از او طلب کرده و او هم باید آن چه را که مولا از او خواسته انجام دهد . اگر انسان این را درک کند ، مفهوم صیغة امر اتفاق خواهد افتاد که همان بحث إغراء و ایجاد است .
... لِأجلِ مَبادِ موجودَةٍ في نَفسِه ...
چرا عبد وقتی بعث را فهمید و متوجه شد که باید از آن اطاعت کند ، چرا اطاعت میکند؟ بخاطر آن اصولی است که در نهان این عبد هضم شده است که او عبد است و او مولا ، لذا هرچه مولا خواست او باید انجام دهد .
... کَالخوفِ مِن عِقابِهِ وَ عَذابِهِ وَ الرَّجاءِ لِرَحمَتِهِ وَ غُفرانِهِ وَ رِضوانِه ...
این عناصر که یا تعبدّش بخاطر خوف است یا بخاطر رجاء و یا بخاطر طمع به غفران است
... وَ لیسَ المُراد مِنَ الإیجادِ ، ایجادُ شَيءٍ في عالَمِ التَّکوین ...
اصلاً ارتباطی که بین عبد و مولا در مباحث اجرای صیغه حاصل میشود ، ربطی به کائنات ندارد و فقط مربوط به تشریعیات است .
استاد : ببینید ، مرحوم امام دارند علّت میآورند برای این مباحث ؛ برای اینکه مرحوم آخوند در آنجا بحث طلب و اراده را به این سمت بردند که این علم به کائنات است و علم به نظام ، علم به تشریعیات و علم به مصلحت عباد و فعل است . مرحوم امام میفرمایند اینجا اصلاً بحث علم نیست بلکه بحث از بعث است وایجاد بحث اغراء است ؛ که بنده در یک جمله عرض کردم بحث تحریک عضلات است ، عضلات مکلّف بر اساس آن مبادی اعتقادی
... وَ لیسَ المراد ( در صیغة امر ) مِنَ الإیجاد ، ایجادَ شَيءٍ في عَالمِ التَّکوین حَتَّي یُقَال...
... إنّا لانتَصوَّر لَه مَعَنَا بَلِ المُرَاد هو إیجَادُ بَعثٍ إعتِباريٍ في دائِرَةِ المُولَویَةِ وَ العُبودِیَّةِ ...
این بعث یک ایجاد و بعث اعتباری است ، اعتباری است یعنی ذاتی نیست ، یعنی تعریف شده ، جعل شده بین مولا و عبد که قانون بین عبد و مولا اطاعت است .
... بَلِ المُراد هو إیجادُ بَعثٍ إعتباریٍ في دَائِرَةِ المُولَویَّةِ وَ العُبودِیَّةِ مَکانَ البَعثِ بِالجَوارحِ مِن یَدِهِ وَ رِجلِهِ وَ غَیرِهما ...
یعنی صیغة امر جعلی است به مثابة این که مولا دست عبد را بگیرد و دم نانوائی ببرد نان را بگیرد و در دست او قرار دهد و او را به منزل بیاورد ؛ کاری که بعث انجام میدهد ، این همین است . یعنی بجای این که مولا دست عبد را بگیرد و ببرد با فرمانی که میدهد برو این تحریکی که در عبد برای انجام میشود او وادار میگردد که امر مولا را اطاعت کند و انجام دهد . پس امر ایجاد است و حکایت و اِخبار نیست .
... وَ قَد عَرَفتَ نَظائِرَهُ في حروفِ القَسَمِ وَ النِّداءِ فَإنّهَا مُوحِدَات بِنَحوٍ مِنَ الإیجَاد لِمَعَانيهَا وَ اَلفَاظِ العُقودِ وَ الإیقَاعات ...
مرحوم امام میفرمایند : ما در ندا وقسم هم به همین منوال میبینیم یعنی ایجاد ارتباط مکلف با مولا . این بیان مرحوم امام بود .
... وَ أمَّا مَا اَفَادَهُ المُحَقِّقُ الخُراساني مِن کونِهَا موضوعَةٌ لِإنشَاءِ الطَّلَبِ فَغَیرُ وَاضِحِ المُرَاد ...
حرفی که جناب آخوند خراسانی فرموده که صیغة امر برای انشاء طلب وضع شده است را نمیپذیریم چون برای انشاء طلب نیست بلکه خود طلب و بعث است .
... إذِ المَقصود مِنَ الطَّلَبِ إن کَانَ هوَ الطَّلَبُ الحَقیقي الذّي هو عینُ الإرَادَةِ علي مَسلَکِهِ ...
امام میفرماید : اگر منظور از طلب در صیغة امر ، طلب حقیقی باشد میشود همان ارادة حقیقیه آن هم بنا بر مسلک مرحوم آخوند اما طلب در صیغة امر آیا واقعاً طلب حقیقی است ؟ یا ایجاد است؟ نفس انشاء است ؛ مولا دارد بعث و إغراء میکند و اراده که بعث و إغراء نیست .
پس طلب ، طلب حقیقی نیست تا اراده محسوب شود . طلب ، طلب انشائی است و طلب انشائی بعث و إغراء است و کشاندن مکلف به آن مسیری که مولا میخواهد و اراده اصلاً چنین نیست .
... إذِ المَقصود مِنَ الطَّلَبِ إن کَانَ هوَ الطَّلَبُ الحَقیقي الذّي هو عینُ الإرَادَةِ علي مَسلَکِهِ فَیَصیرُ مَعَالَهُ أنَّها لِإنشَاءِ الإرَادَةِ ...
اگر صیغة امر طلب انشاء است ، آن وقت میشود انشاء اراده در حالی که اراده قبل از طلب است . خداوند باریتعالی که اول طلب نمیکند تا بعد بنا باشد اراده کند( مقرر: این بر باریتعالی قبیح است ) اول اراده میفرماید که انسان برای عبادت و نیکیها خلق شود بعد میفرماید ﴿صَلِّ﴾ یا ﴿وَ امُر بِالمَعروف وَ انهي عَنِ المُنکر﴾ .
پس بنابراین اول اراده است بعد طلب ، در صورتی که جناب آخوند جوری بحث را مطرح نمودهاند که اول طلب است .
... إذ لا مَعنَي لِإنشَاءِ الإرَدَةِ الّتي هي أمرٌ تَکوینيٌّ أوّلاً ( یعنی اشکال اولیه ما ) وَ یَلزَم أن یَکونَ مَعنَي « إضرِب » هو « أریدُ مِنکَ الضَّرب » ...
لازمهاش این است که وقتی میگوئیم « إضرِب » معنای آن این باشد که « أریدُ مِنکَ الضَّرب » آیا کسی این حرف را میزند؟ هرکس « إضرب » را میشنود میگوید مولا گفت برو او را بزن چگونه ایشان طلب را اراده معنا میکنند؟
... مَعَ أنَّ التَّبادُرَ علي خِلافِهِ ثانیاً ...
تبادر ، خلاف این را نشان میدهد مثلاً کسی به فرزند کسی بگوید پدر تو شب قبل چیزی را اراده کرده بود چرا انجام ندادی؟ او در جواب میگوید : او اراده کرده بود اما به من چیزی نگفت که چنین چیزی را انجام بده پس بنابراین متبادر به ذهن از طلب چیزی است که از اراده اصلاً آن چیز به ذهن متبادر نمیشود .
... وَ إن کَانَ المُرَادُ هو الطَّلَبُ الإیقاعي ...
اگر طلب را طلب حقیقی بگیریم این اشکالات به مرحوم آخوند وارد است اما اگر طلب را انشائی بگیرید
... کَما هو غَیرُ بَعیدٍ ... طلب در صیغة امر انشائی است طلب حقیقی نیست
... مِن سوقِ کلامِه ... که اینطور استناد میشود که مرحوم آخوند در بحث اوامر میفرماید امر یعنی طلب و منظور ایشان طلب انشائی است .
ایشان میفرماید اگر اینطور باشد :
... إنّا لا نَتَصَوَّرُ هنَا غَیرَ البَعثِ وَ الإغراء شَيء آخَر ...
اگر منظور از امر طلب است و طلب ، طلب انشائی است ما اصلاً غیر از بعث و إغراء چیزی از طلب انشائی نمیفهمیم ، آن وقت ایشان اراده را چگونه از آن برداشت کردهاند؟!
صیغة امر یعنی طلب ، طلب هم یعنی طلب انشائی ، طلب انشائی را هم خود ایشان میفرمایند بعث است و إغراء از آن برداشت میکنند؟!
... بَلِ الإغراءُ شَيءٌ آخر حَتَّي نُسَمّیهِ طَلَباً إغرائیاً وَ لَو فُرِضَ لَهُ مَعنَاه فَیَرِدُ بِحُکمِ التَّبادُر ...
ما بحث و اغرائی را که متوجه میشویم چیز دیگری است و غیر از اراده است .