1400/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الاوامر
درمبنای اهل حق (شیعه) و معتزله ، طلب و اراده فرقی ندارد ویکسان است
استاد : مرحوم آخوند در تعریف مفهومی که برای لفظ و مادة امر کردند فرمودند : معنا و مفهوم امر طلب است ، و این طلب به عنوان طلب مطلق ، منصرف به اعم اغلب است و این اغلب للإنسباق است .
انسباق و تبادر به ذهن میگوید امر همان طلب انشائی است و لذا اگر کسی بگوید که « الأمرُ طلبٌ » این طلب به عنوان مطلق ، منصرف به اعمِ اغلبِ مُستَفادِ از انسباق است که میشود طلب انشائی .
اگر کسی بگوید که طلب حقیقی مفهوم امر است ، میگوییم این طلب حقیقی حملش حملِ شایعِ صناعی است و حملِ شایع صناعی تعریفِ به مفهوم نیست بلکه تعریف به مصداق است. در حمل اولی ذاتی ، حمل تعریف به مفهوم است یعنی وحدت در مفهوم بین موضوع و مفهوم است مثلاً « الإنسانُ بَشَرٌ » ، مفهوم بشر همان مفهوم انسان است ومفهوم انسان همان مفهوم بشر. در تعریف مفهومی باید حمل محمول بر موضوع حمل مفهومی باشد یعنی غرض بیان مفهوم باشد نه مصداق خارجی اما در حمل شایع صناعی ، مِصداق در خارج بیان میشود ، مفهوم امر طلب انشائی است نه طلب حقیقی .
فَتَلَخَّصَ که در تعریف مفهومی بایستی حمل اولی ذاتی آورده شود تا تعریف مفهومی بدست آید در حالی که در « الأمرُ طلَبٌ حقیقیٌ » حمل شایع صناعی صورت گرفته و وجود خارجی امر و طلب با هم تطبیق میشود نه مفهوم آنها ؛ در صورتیکه اینجا بحث در مورد مفهوم است و در مورد وجود خارجی و مصداق نیست . اگر قرار باشد تعریف مفهومی انسان گفته شود باید بین موضوع و محمول وحدت مفهومی وجود داشه باشد « الإنسانُ بشرٌ » درحالی که در« الإنسانُ حیوانٌ ناطقٌ » معنای واقعی و حقیقی حیوان و ناطق فرق میکند و اینکه اینها با مفهوم انسان یکی شده است در وجود خارجی و مصداق بوده است یعنیکسیکه « یَنطَبِقُ علیه لَفظُ الإنسان » این همانی است که در خارج « یَنطَبِقُ علیه حیوانٌ ناطِقٌ » بر عکس « الإنسانُ بشرٌ » .
فَتَلَخَّصَ که آنچه که مفهوم لفظ امر است ، طلب انشائی است و لفظ امر با طلب انشائی از نظر مفهوم یکی هستند ، پس اگر گفته شد « الأمرُ طَلَبٌ بِلَفظِ المُطلَق » این مطلق « للإنسباق یَنصَرِفُ إلی فردِ الأکثَر وَ هو طلبٌ إنشائیٌ » و اگر گفته شد « الأمرُ طَلَبٌ حقیقي » ، این تعریف به مفهوم و حمل اولی ذاتی نیست بلکه تعریف به حمل شایع صناعی است که توجهی به مفهوم ندارد و ملاک در آن وجود خارجی است .
...هذَا المقام مَعرَکةُ الآراء بینَ أصحابِ الحَقِّ وَ المعتَزِلة في مُقابلِ أشاعرة ...
استاد : مرحوم آخوند میفرماید : اهل حق که علمای شیعه هستند و معتزله قائل به نظر ما هستند و نظر ما این است که طلب و اراده هیچ فرقی با یکدیگر ندارند یعنی هرجا طلب انشائی باشد با ارادة انشائیه هیچ فرقی ندارد کما اینکه هرجا طلب حقیقی باشد با ارادة حقیقی هیچ تفاوتی ندارد اما اشاعره طلب و اراده را جدای از یکدیگر دانسته و با هم متفاوت میدانند .
مرحوم آخوند وجهالمصالحه را دراین دانستند که وقتی اشاعره میگویند طلب و اراده متفاوت است منظورشان مُنصَرَفٌ إلیه است نه خود طلب و اراده . منصرف الیه چیست ؟ اگر اراده مطلق آورده شود « الإراده » با ال جنس ، انصراف به ارادة حقیقی دارد ، در حالی که اگر طلب به صورت مطلق آورده شود انصراف به طلب انشائی دارد ، پس مشخص میشود که این دو با هم فرق دارند.
در تبیین این موضوع که طلب و اراده با یکدیگر فرقی ندارند بایستی در عبارات مرحوم آخوند خراسانی دقت شود :
... فَاعلَم أنَّ الحَقَّ کما علیه اَهلُهُ وِفاقاً للمعتَزلة وَ خِلافاً للأشاعرة هو إتّحادُ الطَلَبِ وَ الإرادَة بِمَعنَي أنَّ لَفظَي هنا موضوعان بِإزاءِ مَفهومٍ واحد وَ ما بِإزاءِ اَحَدِهما في الخارج یکونُ بِإزاء الآخَر [1] ...
استاد : یعنی ما بإزاءِ اراده همان ما بإزاءِ طلب است ، یعنی ارادة حقیقی همان طلب حقیقی است و ارادة انشائی همان طلب انشائی .
... وَالطَّلبُ المُنشَأ بِلَفظِهِ أو بِغَیرِهِ عَینُ الإرادَةِ الإنشائیة ...
استاد : یعنی اگر طلب انشائی شد ، این عین ارادة انشائی است .
... وَ بالجملة هما مُتَّحِدان مَفهوماً وَ إنشاءً وَ خارِجاً...
استاد : یعنی اراده و طلب با هم متحدند هم مفهوماً و هم انشاءً و هم خارجاً .
پس چه چیزی در آنها با هم فرق میکند؟ منصَرَفٌ الیه آنها بایکدیگر فرق میکند ؛ یعنی اگر گفته شد ارادة مطلق ، منصرف الیه آن ارادة حقیقی است اما اگر طلب مطلق گفته شد منصرف الیه آن طلب انشائی است .
... لا أنَّ الطَّلَبَ الإنشائي الذّي هو المنصَرَفُ إلیه إطلاقه کما عَرفتَ مُتَّحِدٌ مَعَ الإرادَةِ الحقیقیَّة ...
استاد : اگر اهل حق و معتزله میگویند اینها مثل هم هستند منظورشان منصرفٌ الیه نیست ، منظورشان این نیست طلب انشائی که منصرف الیه اطلاقِ طلب است متحد باشد با ارادةحقیقیهای که اطلاق آن انصراف بر ارادة حقیقی دارد .
... ضَرورَةَ أنَّ المغایرَةَ بینَهما اَظهَرُ مِنَ الشَّمس وَ اَبیَنُ مِنَ الأمس فإذا عرفتَ المراد مِن حدیثِ العینیَّةِ وَالإتّحاد ففي مراجِعَةِ الوجدان عندَطَلَبِ شَيءٍ وَ الأَمرِ به حقیقتاً کِفایَةٌ ...
استاد : زیرا معلوم است که منصرف الیه ها متحد نیستند ووقتی عینیت اراده و طلب حاصل شود کفایت میکند .
... فلایَحتاجُ إلي مزیدِ بیان وَ إقامَةِ البرهان فَإنَّ الإنسان لا یَجِدُ غَیرَ الإرادَةِ القائِمَةِ بِالنَّفس صِفَةً اُخري قائِمَةً بِها یکونُ هو الطَّلَب غیرها سوا ما هو مُقَدَّمَةُ تَحَقُقِها عندَ خُطورِ الشَّيء وَالمیل و هیجانِ الرَّغبَةِ إلیه وَ تَصدیقِ لِفائِدَته وَ هوَ الجَزم بِدَفعِ ما یوجِب تَوَقُّفَهُ عن طَلَبِهِ لِأجلِها [2] ...
استاد : میفرماید شما وقتی میخواهید اراده کنید و آن شوق مؤکَّد ایجاد شود و طلب کنید ، همین مباحث اتفاق خواهد افتاد . یعنی در طلب حقیقی و ارادة حقیقی یک چیز اتفاق افتاده است .
...وَبالجملة لایَکادُ یکونُ غَیرُ صِفاتِ المعروفَة وَ الإرادَةِ هناکَ صِفةٌ اُخري قائِمَةٌ بها یکون هو الطَّلَب فلامَحیصَ عن إتّحادِ الإرادَةِ وَ الطَّلَب ...
استاد : اینها با هم هیچ فرقی پیدا نکرد یعنی وقتی اراده و طلب حقیقی میشود هیچ چیز دیگری اتفاق نمیافتد ؛ وقتی طلب حقیقی است هیچ صفت دیگری غیر از ارادة حقیقیه در ذات حاصل نمیشود .
... فلامَحیصَ عن إرادَةِ وَ الطَّلَب وَأن یکونَ ذلکَ شوقُ المؤکَّد...
استاد : اتحاد طلب و اراده یعنی چه ؟ « وَ أن یکون » باب تفسیری است ؛ وحدت اراده و طلب در کجاست؟ در شوق مؤکد است ، هر دوی اینها یعنی شوق مؤکد . منتهی این شوق مؤکد که مفهوم اراده و طلب است در وجود انسان به دنبال کشش عضلات اوست ، یعنی عضلة لسان وقتی تحریک شد اتفاقی که میافتد بروز انشاء است
... المستَتبِع لِتَحریکِ العَضُلات في إرادَةِ فعلِهِ بالمباشَرَةِ ... المستتبِع لِأمرِ عَبیدِه ...
استاد : یک وقت این شوق مؤکد به دنبال میآورد حرکت دست و پای آمر را ، که در این صورت به انشاء نخواهد رسید اما یک وقت این شوق مؤکد به دنبال میآورد انشاء به عبید آمر را در نتیجه اینجا طلب و ارادة انشائی محقق میگردد .
... فیما لو اَرادَهُ لا کذلک مُسَمَّي بِالطَّلَبِ وَ الإرادَة کَما یُعَبَّرُ به تارَةً وَ بها اُخري کَما لایَخفي ...
استاد : گاهی به این شوق مؤکد طلب اطلاق میشود طلبی که یَنصَرِفُ إلی طلب الإنشائی و چه بسا به این شوق مؤکد فقط اراده اطلاق شود ، ارادهای که ارادة حقیقی منظور است .
ایشان در ادامه میفرماید : تمام صیغ انشائیه و جمل خبریه چنین خاصیّتی دارند یعنی آخرش اراده و طلب حقیقی است منتهی یک وقت المستَتبِع لِتَحریکِ العَضُلات خود انسان که میشود حقیقی اما یک وقت هم المستتبِع لِتَحریک العَضلات وأمرِبعَبید است ، آن وقت میشود انشائی . آن جائی هم که میبینید میگویند اِخباردرمقام انشاء از خود انشاء هم مهمتر است ، بخاطر آن است که متکلم فرض کرده است که این عبید این کار را انجام داده است .
... وَ قد انقَدَحَ بِما حَقَّقناه ما في استدلالِ الأشاعرة علي المغایَرَة ِ بالأمر معَ عدمِ الإراده کما في صورَتَيِ الإختبار وَ الإعتذار مِنَ الخِلَل فَإنَّهُ کَما لا إرادَةَ حقیقتاً في الصّورَتین لاطَلَبَ کذلک فیهما ...