1400/08/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جمع بندی نهایی و نظر مختار استاد
جمع بندی نهایی و نظر مختار استاد در خصوص اینکه آیا مفهوم علو و استعلاء در مادة امر اخذ شده است یا خیر :
مرحوم آخوند فرمود : علوّ شرط است اما استعلاء شرط نیست .
مرحوم نائینی فرمود : علوّ شرط است ، مولویّت هم شرط است .
مرحوم آیت الله خویی فرمودند : علوّ هست و استعلاء هم هست .
مرحوم امام (ره) فرمود : علوّ هست و ظاهر این است که استعلاء هم هست .
نظر مختار : عرض ما این است که ما عالم به حقایق نیستیم ؛ تعریفهای حقیقی را هم نمیدانیم این حرفی که مرحوم آخوند خراسانی به کرّات میزند ، حرف درستی است .
میفرماید بسیاری از تعاریف ، تعاریف شرح الاسمی است ، تعریف واقعی نیست . تعریف حقیقی نزد خالق اشیاء است ولی ما تنها یک صورت ظاهری از اشیاء میدانیم ؛ پس ما تعریف واقعی را نمیدانیم بنابراین ظاهر برای ما حجت است .
بنده میخواهم پا را از این فراتر بگذارم و بگویم ، حتّی در تحاکمات و محاکمات در زمان خود نبی مکرم اسلام و همچنین ائمة اطهار (علیهمالسّلام) به ظواهر عمل میکردند مگر در جایی که توطئهای علیه اساس اسلام بود ، جبرائیل نازل میشد و عرض میکرد یا رسول الله این قضیه را بدینصورت دارند دنبال میکنند و شما در جریان باش تا بتوانی مطابق با واقعیت تصمیم بگیری اما در بقیة موارد رسول گرامی اسلام و ائمة اطهار (علیهمالسّلام) از علم غیب خود استفاده نمیکردند و طبق ظواهر عمل مینمودند .
بنابراین این حرف که مرحوم آخوند خراسانی میفرماید ظواهر ، این یک واقعیت است و ما چارهای جز پذیرش آن نداریم .
پس ما علم به حقایق نداریم ، آیات و اوامر بدون مقدمات به رسول گرامی اسلام نازل شده و ایشان هم بی هیچ واسطهای آنها را به مردم ابلاغ کردهاند ، پس فهم عرف از اینها بسیار حائز اهمیت است .
لذا اینکه علما میفرمایند : الظّاهر ، الإنسباق ، التّبادر، اینها درست است ، مائیم و فهم عرفی . عرف چه میگوید؟ میگوید امر مال کسی است که نفوّق و علو داشته باشد و اصولاً افراد دارای تفوّق و علوّ از موضعِ تفوقشان امر میکنند . این قالب کار است .
حال اگر کسی خفض جناح کرد ، از دو حال خارج نیست ؛ یا اینکه واقعاً با این مفهومش الزام وجود دارد و یا وجود ندارد . لذا اگر الزام نبود باید قرینه داشته باشد .
پس عرض ما این است که :
1. ما عالم و عارف به اشیاء نیستیم ، برای همین است که علما هم میفرمایند : أقوی ، الظاهر ، تبادر و ... .
2. واقعیت متفاهم عرف ، این بوده است که امر جایگاه ، مفهوم و پرستیژ خود را دارد .
3. النّادرُ کَالمَعدوم ، این که مستشکل یک آمری پیدا کند که بدون پرستیژ امر کند ، النّادرُ کَالمَعدوم .
لذا بنده آن نظریهای که اختیار نمودهام این است که ، آن تبادر و انسباق برای ما ظهوری را میسازد که این ظهور هم شامل علو است و هم استعلاء .
موارد خاصی که همراه با خفض جناح است ولی ماهیت امر در آن وجود دارد مانند النّادرُ کَالمَعدوم است و نیاز به دلیل و قرینة جداگانه دارد .
و ظاهر این است که هم علو باید باشد و هم استعلاء . و از روایات هم إلی ماشاءالله میتوان به این مسأله استناد نمود که آنجایی که واقعاً نبی مکرم اسلام امری برای گفتار خود قائل هستند ، آن را حفظ کردهاند و الزام را در درون این امر حفظ نموده است .