درس خارج فقه احمد فرخ‌فال

99/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ولاية الفقيه/تعاملات حکومت و ولایت /تعامل ولی امر با غاصبین فدک

 

خلاصه جلسه گذشته :

در بحث تعاملات ولی امر و حاکم اسلامی تعاملاتی را که بین ولی امر و حاکم اسلامی هست را در نامه های متعدد و احکامی که امیرالمومنین علی علیه السلام برای ولات و حاکمین کشورها و شهرهای مختلف نشوتند به خوبی تعامل بین ولی امر و حاکم را ملاحظه کردید ، تعاملات حاکمیت اسلامی با مردم را هم ملاحظه کردید ، یک موضوع باقی مانده است و آن تعاملات ولی امر در ارتباط با دیگران است که دیگران اعم است از خواص و عوام و محیط پیرامونی .

از این جلسه تعاملات ولی امر را می گوییم ، و از زبان خود حضرت بیان می کنیم ، خیلی از علمای اهل سنت هم این را قبول کردند و معتقدند که از امیرالمومنین علی علیه السلام صادر شده است ، خطبه سوم نهج البلاغه بنام خطبه معروف به شقشقیه :

3 ـ ومن خطبة له (عليه السلام) سياسية ، اخلاقية ، تاريخية ، عقائدية وَهِيَ الْمَعْرُوفَةُ بالشِّقْشِقِيَّة 1 . الشكوى من ابن ابى قحافه أَمَا وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلانٌ (ابن ابى قحافه) وَإنَّهُ لِيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَا. يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ، وَلا يَرْقَى إلَيَّ الطَّيْرُ;.[1]

توضیح و نظر استاد : حضرت بجای نام ابابکر _ فلان_ را آورده اند یعنی والله ابابکر جامعه خلافت را بر تن کرد و حال آنکه می دانست که جایگاه من علی نسبت به حکومت اسلامی جایگاه آن عمود فولادینی است که وسط و محور سنگ آسیاب است و سنگ آسیاب بر محور عمودین فولادین حرکت می کند و حکومت اسلامی بر محور من علی بعنوان ولی معصوم می تواند چرخش صحیح داشته باشد ، اگر آن عمود آهنین و فولادین را از وسط سنگ آسیاب در بیاورید ، سنگ آسیاب حرکات و چرخشش بهم می خورد و همه را از بین می برد و ابن ابی قحافه می دانست که سیل علوم از دامن من یعنی امیرالمومنین علی علیه السلام جریان پیدا می کند و می دانست که نمی توانند مرغان دور پرواز به بلندای توانمندی من به پرواز درآیند .

فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً، وَطَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً، وَطَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَد جَذَّاءَ (جدّ)، أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَة (ظلمة) عَمْيَاءَ، يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ، وَيَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ، وَيَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ! فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى، فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى، وَفِي الْحَلْقِ شَجاً، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً، حَتَّى مَضَى الاْوَّلُ لِسَبِيلِهِ، فَأَدْلَى بِهَا إلَى فُلان بَعْدَهُ[2]

توضیح و نظر استاد : از این قسمت تعاملات حضرت با غاصبین خلافت بعد از رسول خدا ص بیان می شود : وقتی دیدم مردم همه با اینها پیوستند من لباس حکومت را از خود کندم و جلو اینها انداختم و رها کردم و دامن خودم را جمع کردم و از حکومت و خلافت پیامبر ص کناره گیری کردم ، وقتی پیراهن خلافت را غصب کردند من به سر این دو تعامل و دو راه بودم یا دست تنها برای گرفتن خلافت به پا خیزم و قیام کنم و یا در محیط خفقان زا و تاریکی که وجود دارد صبر پیشه سازم تا آسیبی نرسد که البته در این صبر من پیرمردها و مغدادها و سلمان ها و عمارها اینها پیر خواهند شد و پیران فرسوده خواهند شد و جوانان پیر خواهند شد و مردان با ایمان تا قیامت و تا ملاقات خدا اندوهیگن خواهند ماند ، من بعد پیامبر به این نتیجه رسیدم که صبر کنم و این اولی و سزاوارتر و خردمندانه تر است و گویا خار در چشمم بود و حرفهم نمی توانستم بزنم استخوان در گلوی من بود و با چشمان خودم می دیدم که میراث من را به غارت می برند تا اینکه خلیفه اول به راه خود رفت یعنی مرگ تا اینکه از دنیا رفت و خلافت را به فلانی یعنی پسر خطاب _عمر_ واگذار کرد .


[1] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص8، خطبه 3.
[2] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص9، خطبه 3.