درس خارج فقه احمد فرخ‌فال

99/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ولاية الفقيه/تعاملات حکومت و ولایت /تعامل با والی

 

خلاصه جلسه گذشته :

بحث ما در تعاملات حکومت و ولایت بود امیرالمومنین علی علیه السلام در حکمی که به مالک اشتر در نامه 53 نهج البلاغه آورده شده است نوع تعاملات حکومت با مردم بیان می کنند ضمن این اینکه تعامل خود را با حکومت از نظر موقعیت بیان کردند و د ابتدا این حکم تعامل امیرالمومنین علی علیه با حکومت با دقت از این حکم صادر می شود اولا از با نصح حکومت را نصحیت می کنند و می فرمایند که تقوای الهی را در پیش بگیر و در طول این حکمی که صادر کردند خدا ترسی و پرهیز از خدا و عدالت را به مالک اشتر نصیحت می کنند . کما اینکه در مکاتیب الرسول هم این نصح را ملاحظه کردید ، در بعضی مواقف بوده است که بعضی در مباحث تنفیذ حکم مطرح می کنند که چرا نصیحت می شود ؟ چون در مقام تنفیذ و انتقام حاکم اسلامی ولایت وظیفه خود می داند که او را سفارش و نصیحت کند این مطابق با سنت پیغمبر و سیره و منش امیرالمومنین علی علیه السلام داشتند .

در ادامه تعاملاتی که حضرت مورد انتظار ایشان است از مالک می فرمایند : حواست رو جمع کن !

"فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ[1] " من بعنوان ولی امر و بالاتر و فوق تو هستم "وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ" و خدا بالاتر از من است "وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ‌" باید مواظب باشی که این امور مردم که به تو واگذار شده توسط ولی تو این آزمایش بزرگی برای تو است "وَ ابْتَلَاكَ بِهِمْ" این فوقیت تو بر مردم امتحان توست "وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ‌" هرگز در ستیز با خداوند نباش او کفایت می کند تو را و امتحان می کند تو را با این مردم"فَإِنَّهُ لَا [يَدَيْ‌] يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ‌" چون اگر تو در این امتحان توسط مردم قبول نشوی هیچ راه نجاتی برای تو نیست "وَ لَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ" تو بی نیاز از عفو و رحمت خدا نیستی "وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ" اگر تو آمدی و رعیت خودت را عفو کردی بعدا پشیمان نشو و منت نگذار "وَ لَا تَبْجَحَنَ‌ بِعُقُوبَةٍ" اگر تو بخاطر امنیت مجبور شدی عقبوت کنی متخلف را شادی نکن و این را به رخ آنها نکش "وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ [عَنْهَا] مِنْهَا مَنْدُوحَةً" عجله و شتاب نکن در خشم خود در پیاده سازی عقوبت فرد گنهکار "وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ" به ارباب رجوع نگوید ما وظیفمون این است و هر چی گفتن ما انجام می دهیم "فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ‌ فِي الْقَلْبِ" چون این گونه خود بزرگ بینی دل وقلب تو را می میراند و فاسد می کند "وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ" و دین را در نظر ارباب رجوع و رعیت پژمرده می کند .

"وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ" تو و عوامل تو مالک اگر گوش به حرف مردم ندهید موجب خواهید شد که نعمت ها زائل شود یعنی خوبی های نظام را هم مردم نمی بینند "وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً" اگر با مقام و قدرتی که داری دچار تکبر و خود بزرگ بینی شدی "فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ" اینجا باید توجه به قدرت لایزال خداوند باری تعالی داشته باشی "وَقُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ" قدرتی که تو هیچ هستی در مقبال او فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ‌ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ‌" او قدرت تو را سر جای خود می نشاند "وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ"‌ و تو را از اریکه قدرت پایین می آورد "وَ يَفِي‌ءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ‌ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ" عقل و اندیشه تو را جای اصلی خود بر می گرداند یعنی تو رو مثل قبل یک انسان عادی می کند و بیچاره خواهی شد "إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ مبادا که دچار خود بزرگ بینی شوی و و خود را همانند خداوند ببینی و مساوی او ببینی وقتی در مقابل ارباب رجوع و مردم قرار می گیری "وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ" مبادا خودت را در جایگاه رفیع ببینی و از جایگاه رفیع با مردم حرف بزنی.

"فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّارٍ" منش خداوند این چنین است که هر کس بخواهد خود را در میزان با خداوند ببیند او را ذلیل می کند "وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَالٍ" خداوند هر آدم خود پسندی را بی ارزش می کند و پستش می کند "أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ ای مالک حواست جمع باشد خدا را دوست خود بدان و با مردم رفیق باش "وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ با اطرافیانت هم همینطور یعنی رفیق باش "وَ مَنْ لَكَ [هَوًى فِيهِ‌] فِيهِ هَوًى‌ مِنْ رَعِيَّتِكَ" با افرادی از رعیت خود با انصاف رعایت کن و با محبت و ایثار برخورد کن "فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ" که اگر چنین نکنی ستم کردی یعنی اگر با انصاف برخورد نکنی تو ظالم به نفس خود و مردم هستی "وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ" و کسی ظلمی به بندگان خداوند بکند خداوند با او دشمنی می کند یعنی ولو رعیت دستشان به تو نرسد خدا که دستش به تو می رسد.


[1] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص291، نامه 53.