درس خارج فقه احمد فرخ‌فال

1400/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعاملات بشری/مبحث امربه معروف و نهی از منکر/

بررسی نظر مرحوم صاحب جواهر در شرح کلام صاحب شرایع ذیل شرط سوم

استاد : شرط سومی که برای امربه معروف و نهی از منکر بیان شده است ، به جائی رسیده که اختلاف نظر بین فقها در آن مشهود است . شرط این بود که امربه معروف و نهی از منکر واجب است اگر فرد عاصی و تارک ، مصرِّ بر ارتکاب خود باشد .

سئوالی که مطرح است این است که آیا علم به اصرار لازم است یا نه؟ آیا در سقوط وجوب ، علم به عدم اصرار بر استمرار لازم است ؟ این‌که فرمودند در صورتی که فاعل یا عاصی یا تارک، مُصر باشد امر یا نهی وجوب دارد ، منظور علم داشتن آمر یا ناهی به اصرار عاصی و تارک ؟ یا این‌که ظن به اصرار هم برای وجوب کفایت می‌کند؟ ظن هم گاهی به معنای اطمینان است یعنی ظن مُتَآخِم به یقین ، یعنی احتمالات محدود در کنار آن وهم است ؛ و گاهی هم هم ظن مطلق است . وجوب امربه معروف و نهی از منکر منوط بر علم به اصرار و سقوط وجوب منوط به علم به عدم اصرار بر استمرار؟ کدام یک از این‌ها؟

صاحب شرایع فرمود : عاصی باید اصرار بر استمرار داشته باشد و اگر از او نشانة امتناع و عدم اصرار بر استمرار بروز کرد وجوب ساقط است ، این نشانه‌ها می‌تواند نشانه قطعیه یا نشانه حتمیه و یا نشانه ظنیه باشد .

مرحوم صاحب جواهر فرمود : اگر نشانه‌ها قطعی باشد ، در سقوط وجوب اختلاف نظری وجود ندارد . ایشان فرمودند : ظن متآخم نیز به قطع ملحق می‌شود یعنی ظنی که عقلا احتمال مخلافش را وهم می‌دانند ( یعنی احتمال مخالف بسیار سست است ) . اما اگر ظن از ظنونی شد که در مقابل آن احتمالات قرار دارد ، مرحوم صاحب جواهر فرمودند : اطلاقات وجوب امربه معروف و نهی از منکر این مشکل را رفع می‌کند و لذا جائی که احتمال تکرار منکر یا ترک معروف وجود دارد اقتضای امربه معروف و نهی از منکر دارد .

ایشان در ادامه میفرمایند : وقتی گفتیم در صورت قطع به امتناع وجوب انکار ساقط می‌شود از این حرف اشکالی که بر « سرائر » ، « إشاره » و « جامع » شده است ظاهر می‌شود . و اشکال این است که : شرط وجوب امربه معروف و نهی از منکر ظهور اماره استمرار است.

توضیح استاد: به عبارت روشن‌تر این‌گونه بگوئیم : کجا باید امربه معروف و نهی از منکر کرد؟ در جائی که اماره‌ای بر اقلاع باشد و اقلاع در جائی است که اصرار بر ارتکاب باشد و اقلاع در جائی است که اقتضای انجام یا همان ارتکاب منکروجود داشته باشد و این از باب ملکه و عدم ملکه است ، مثال : به زید می‌توان گفت نابینا اما به دیوار نمی‌توان گفت نابینا زیرا از شئون زید این است که می‌تواند بینا باشد و اکنون قدرت بینایی خود را از دست داده است . حال در کجا می‌توان گفت اقلاع منکر؟ در جائی که وجود و امکان وقوعی داشته باشد یعنی جائی که عاصی اصرار بر ارتکاب داشته باشد بنابراین جائی که اصرار بر ارتکاب وجود نداشته باشد اقلاع منکر نخواهد بود و اصلاً اقلاع معنا نخواهد داشت .

بنابراین مرحوم صاحب جواهر میفرماید : اگر این حرف را از ما نپذیرید به عاصی تنها می‌توانید بگوئید که چرا از ارتکاب خود چرا توبه نمی‌کنی؟ و این هم زمانی میسّر است که وی به عمل خود علناً افتخار کند یعنی اماره‌ای وجود داشته باشد که وی توبه نکرده است .

استاد : خلاصه این‌که تا این‌جا مرحوم صاحب جواهر می‌خواهد بگوید که بین فقها هیچ اختلاف نظری نیست که اگر به امتناع عاصی از اصرار بر ارتکاب قطع پیدا شد وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط می‌شود .