98/01/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر / وجوب تخییری / نظریۀ آخوند در «تخییر بین اقل و اکثر» در بیان محقق بروجردی
خلاصه مباحث گذشته:
در جلسۀ گذشته برداشتی که محقق خوئی از بیانات آخوند دربارۀ «تخییر بین اقل و اکثر» داشتند، و همچنین نقدهایی که بر نظریۀ آخوند داشتند مطرح شد.
بحث در «تخییر بین اقل و اکثر» بود. در جلسات گذشته بررسی اولیۀ عبارت آخوند را داشتیم. همچنین عبارات محقق خوئی نیز بررسی شد و معلوم شد که تلقی ایشان این است که آخوند منکر «تخییر بین اقل و اکثر» است؛ زیرا تخییر برای «اقل بشرط لا از زیاده»[1] مطرح میشود، که مباین با «اکثر» است، لذا این تخییر «تخییر بین متباینین» است، نه «تخییر بین اقل و اکثر». اگر هم «اقل لابشرط» را لحاظ کنیم، مسأله اینگونه میشود که «اقل لابشرط» محصل غرض مولا خواهد بود، لذا «اقل لابشرط» واجب به وجوب تعیینی خواهد بود، و زیادۀ بر آن که در «اکثر» وجود دارد، بایستی امر ندبیِ مستقل از وجوب تعیینی باشد.[2]
بنابراین تلقی محقق خوئی از کلام آخوند این است که آخوند در محل بحث ما ـ «اقل لابشرط» ـ منکر تخییر است، اما تخییری تصویر کرده است میان «اقل بحده» و «اکثر بحده»، که بایستی از جهت صوری بدان «اقل و اکثر» بگوییم، و الّا بحسب واقع این دو متباین هستند.
محقق خوئی این سخن را در امثلۀ شرعی نیز پیاده کردند:
اول. «تخییر بین قصر و اتمام» در شرع هست، منتهی تخییر بین متباینین است.
دوم. «تخییر بین تسبیح واحد، و تسبیح سهگانه در رکعات سوم و چهارم» نیز واقعاً تخییر نیست، بلکه تسبیحِ اول دارای وجوب تعیینی است، و تسبیح دوم و سوم صرفاً مستحب هستند.
محقق بروجردی تحلیل دیگری از «تخییر بین اقل و اکثر» دارند. گرچه ایشان این تحلیل را رسماً به آخوند نسبت ندادهاند، اما میتوان آن را به عنوان توضیح دیگری از کلام آخوند تلقی کرد؛ چنانچه آقای فاضل ادعا کردهاند. بنابر این تحلیل، آخوند در صدد تخییر میان «اقل بشرط لا» و «اقل بشرط شئ» نبوده است، بلکه در «اقل لابشرط» نیز میتوان تخییر را تصویر کرد.
سخنان محقق بروجردی را میتوان در تقریراتی که حضرت امام(ره) از درس ایشان تحت عنوان «لمحات الأصول» دارند پیگیری کرد. این تحلیل در کتاب «نهایة الأصول» مطرح نشده است.
آقای بروجردی ـ بر اساس تقریرات حضرت امام(ره) از درس ایشان ـ چنین سخن گفتهاند: «وقع الكلام في إمكان التخيير بين الأقلّ و الأكثر و عدمه.
و محصّل الكلام في المقام: أنّه لا بدّ من فرض الكلام في مورد يكون الأقلّ لا بشرط شيء و داخلًا في الأكثر؛ بحيث يكون الأكثر مشتملًا عليه مع الزيادة، و يكون الأقلّ فاقداً لبعض ما للأكثر فقداناً بالحمل الشائع، لا مقيّداً بالفقدان، و إلّا لو فرضنا أنّ الأقلّ يكون بشرط لا، و مقيّداً بالفقدان- بحيث يكونان متباينين- خرج عن محلّ الكلام و مورد النقض و الإبرام، و معلوم أنّ التخيير بين المتباينين و لو بهذا المعنى ممكن، لا معنى للنزاع فيه، فمحلّ الكلام هو الأقلّ و الأكثر بنحو ما أشرنا إليه»[3]
بنا بر عبارت فوق، محقق بروجردی تصریح میکنند که آنچه محل نزاع است، «اقل لابشرط» است، نه «اقل بشرط لا». سپس میگویند که فرق «اقل لابشرط» با «اقل بشرط لا» در این است که «اقل لابشرط» داخل در «اکثر» است، اما «اقل بشرط لا» مباین با «اکثر» است؛ زیرا مقیّد به فقدان است. آنچه در مقابل «اقل لابشرط» است، «اکثر» است که همان «اقل بشرط شئ» است؛ یعنی «اکثر» مشتمل بر «اقل لابشرط» و زیادهای است.
محقق بروجردی میگوید: اگر محل نزاع را «اقل بشرط لا» بدانیم، مسلماً تخییر قابل تصویر است، اما این تخییر، تخییر بین متباینین است و ربطی به بحث ما ـ تخییر بین اقل و اکثر ـ ندارد. فلذا حق این است که محل نزاع را صرفاً «اقل لابشرط» بدانیم.
در این صورت محقق بروجردی نظر مختارشان این است که در «اقل لابشرط» تخییر، معقول نیست؛ چرا که «اقل لابشرط» وافیِ به تمام غرض خواهد بود، فلذا وجوب تعیینی پیدا میکند، و «اکثر» استحباب خواهد داشت، از باب «تکثیر ذکر».
تا اینجا بیان محقق بروجردی تفاوتی با سایرین ندارد، اما ایشان در ادامه اضافه میکند که البته در دو مورد میتوان تخییر را در «اقل لابشرط» تصویر کرد:
در جایی که امر تدریجیالوجودی داشته باشیم که طرفینِ تخییر تحت طبیعت واحدی باشند، تخییر را میتوان برای «اقل لابشرط» تصویر نمود. به عنوان مثال، شخصی که شروع به ترسیم خط کند، اگر خط قصیر را رسم کرد و دست کشید، همو محصل غرض است، اما اگر خط قصیر را رسم کرد و ادامه داد، «خط طویل» خواهیم داشت و محصل غرض همو خواهد بود. این همان مثالی است که آخوند مطرح کرد، و محقق خوئی آن را بر «اقل بشرط لا» حمل نمود، که مباین با اکثر است. اما محقق بروجردی همین مثال را به صورت دیگری تحلیل میکند؛ شخص تخییر دارد که آیا پس از ترسیم خط قصیر دست بردارد (تا خط قصیر محصل غرض بشود)، یا ادامه دهد (تا خط طویل محصل غرض بشود)؟ در اینجا بنا به تحلیل محقق بروجردی، ویژگیِ «خط قصیر» و «خط طویل» این است که هر دو از افرادِ طبیعتِ خط ـ یعنی «کمّ قارّ تکبعدی» ـ هستند.
در اینجا تخییر چگونه تصویر میشود؟ محقق بروجردی توضیح میدهد که در این موارد، شاهد «تشکیک» هستیم. میدانیم که تشکیک هم میتواند به «نقصان و کمال» باشد[4] ، هم به «قلت و کثرت»[5] . خط، امری متدرج الوجود است. تا زمانی که تدریجاً در حال شکلگیری است، هنوز تعین پیدا نکرده است؛ زمانی وجود خط، تعین پیدا میکند که دست از ترسیم آن برداریم. با شروع ترسیم، نمیتوان گفت که خطِ طویل یا قصیری ترسیم شده است! به عبارتی همیشه بایستی تعینی حاصل شود، تا واقعیت خارجی داشته باشیم. و هنگامی که واقعیت خارجی برای ما حاصل شد، میتوانیم بررسی کنیم که آنچه حادث شده آیا قصیر است یا طویل؟ اما قبل از تعین، هنوز چیزی در خارج نداریم که قصیر یا طویل باشد.
بنابراین اگر تعین به قصیر باشد، محصل غرض میتواند قصیر باشد. اما اگر تعین به طویل باشد، محصل غرض میتواند طویل باشد. هر کدام که تعین پیدا کردند، همو محصل غرض خواهد بود.
شاهبیت عبارتی که حضرت امام(ره) از محقق بروجردی نقل میکند این است: «لأنّ تعيّن الخطّ لفرديّة الطبيعة إنّما يكون إذا صار محدوداً، و أمّا ما دام مستمرّاً متدرّجاً في الوجود، فلا يتعيّن للفرديّة، فكأنّه مبهمٌ قابلٌ لكلّ تعيّن»[6] ؛ تشکیک و تدریجِ در «کمّ» موجب میشود که بتوانیم «اقلّ لابشرط» و «اکثر» را طرفین تخییر قرار دهیم.
بنا به این تفسیر از کلام آخوند، مراد آخوند از «اقل بحده» و «اکثر بحده»، «اقل بشرط لا» و «اقل بشرط شئ» نیست، تا گفته شود برآیند سخن آخوند این است که او منکر «تخییر بین اقل و اکثر» است، بلکه بنا به این تفسیر، مراد آخوند از این تعبیرات این است که امر تدریجیالوجودی داریم که تا تعین پیدا نکند، تحقق پیدا نمیکند و تا تحقق نیابد، تحصیل غرض رخ نمیدهد، و مکلف مخیر است که هر کدام را که خواست متعین میکند[7] ، فلذا آخوند قائل به «تخییر بین اقل و اکثر» است. طبق این تبیین نزاع نیز بر سر «اقل لابشرط» است، و نه «اقل بشرط لا».
اگر «عنوانی» داشته باشیم که محصل غرض مولا باشد، و «اقل» و «اکثر» دو فردی باشند که آن عنوان را به وجود میآورند، تخییر میان بین این دو قابل تصویر است. این سخن، مبتنی بر مبنایی است که محقق بروجردی برای تصویر «جامع» در بحث «صحیح و اعم» دارند.
«صلات قصر» و «صلات تمام» که اقلّ و اکثر هستند، هر دو پدیدآورندۀ عنوانی نظیر «خشوع خاصّ» هستند. آنچه تأمینکنندۀ غرض است، «خشوع خاصّ» است که در اثر افعال صلاتی ایجاد میشود. چه نماز دو رکعتی باشد، چه چهار رکعتی، در هر حال هر گاه که این عنوان پدید بیاید، غرض مولا تأمین میشود. در بحث صحیح و اعم نیز «جامع» اینگونه تصویر میشود.
تخییر بین اقل و اکثر اینگونه تصویر میشود که مولا از ما «خشوع خاصّ» را خواسته است. مکلف نیز مخیر است که این عنوان را با «قصر» یا با «اتمام» به وجود بیاورد تا غرض مولا تأمین شود. در اینجا فرض ما این است که مراد از اقل، «اقل لابشرط» است.
حضرت امام معتقدند که این فرمایش، دقیقتر، روانتر و منظمتر از فرمایش آخوند خراسانی است. با این تفسیر از کلام آخوند، آخوند را میتوان از قائلین به «تخییر بین اقل و اکثر» با حفظ «اقل لابشرط» دانست، اما با این همه به نظر میرسد که محقق بروجردی نیز مرتکب خلط میان جنبۀ «لابشرطی» و «بشرط لائیِ به حمل شایع» شدهاند.
تفصیل این سخن در جلسۀ بعد خواهد آمد.