99/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم /تفسیر سوره بقره /آیه 124
﴿وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و بیست و چهارم از سوره مبارک بقره است. خداوند متعال اولیاء و انبیای خودش را امتحان میکند. گاهی صحبت میشود که اولیای خدا و کسانی که خدا را دوست دارند و محب و مطیع خداوند هستند، با مشکلاتی مواجه میشوند. این مشکلات ابتلای الهی و آزمونهایی است که خداوند متعال برای ترفیع درجه آنها به کار میبرد. لذا شما میبینید که تمام انبیای الهی و ائمه علیهم السلام و اولیای خداوند به مشکلاتی مبتلا شدند.
در رابطه با حضرت ابراهیم علیه السلام خداوند متعال میفرماید: ﴿وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ حضرت ابراهیم از شخصیتهایی است که خداوند متعال در موارد متعدد امتحان کرد، در مبارزه با بتپرستان چگونه امتحان پس داد؟ در رابطه با آتش چگونه صبر و تحمل کرد و موارد متعدد دیگر را خداوند متعال به مردم نشان داد که شخصیتی برای پیامبری انتخاب کرده، اینچنین از امتحانات سربلند بیرون میآید.
تمام انبیا و اولیای الهی امتحان میشوند و امتحان پروردگار باعث ترفیع درجه آنها است. لذا در این آیه شریفه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ پرودگار، حضرت ابراهیم را به حقایق و مطالب و مسائلی امتحان میکند، ﴿فَأَتَمَّهُنَّ﴾ و حضرت ابراهیم کاملا از این امتحان سرافراز بیرون میآید. بعضی از افراد در امتحان مردود میشوند اما حضرت ابراهیم(ع) نه تنها قبول میشود بلکه بالاترین نمره امتحان را میآورد.
بعد از اینکه حضرت ابراهیم از امتحان سربلند بیرون آمد، خداوند متعال به او فرمود: ﴿قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾ مقام امامت را به حضرت ابراهیم(ع) عطا کرد. ﴿قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي﴾ حضرت ابراهیم(ع) از خداوند سؤال میکند که آیا ذریّه و فرزندان من هم این مقام را پیدا میکنند؟ ﴿قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ﴾ خداوند متعال فرمود امامت شامل ظالمین نمیشود.
معنای ابتلی:
کلمه ﴿ابْتَلی﴾ از ماده بلا است مثل اقتدار و قدرت که امتحانهای خیلی مهم را تعبیر به ابتلا میکنند. برای امتحان معمولی کلمه امتحان و بلا به کار برده میشود ولی استعمال ابتلا در لغت عرب در جایی به کار برده میشود که قدرت بیشتری دارد و امتحان قوی و مهمی است. پس معنای ﴿وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ﴾ این است که خداوند امتحان بزرگی از حضرت ابراهیم(ع) گرفت و این واژه به معنای امتحان مهم و امتحانی است که مقدار زیادی اهمیت دارد. مثل این است که میگوییم فلانی قدرت دارد و فلانی اقتدار دارد، اقتدار یک مقام بالاتر از قدرت معمولی است. این نکته در کلمه ابتلی وجود دارد.
سرّ تقدیم مفعول در آیه:
نکته دیگر این است در این فراز از آیه شریفه ﴿وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ﴾ فاعل مؤخر و مفعول مقدم است، در اصل وَ إِذِ ابْتَلی رَبُّهُ إِبْراهيمَ بوده، فاعل باید مقدم و مفعول مؤخر باشد، این تقدیم مفعول، به خاطر این است که شرافتی برای حضرت ابراهیم(ع) تصویر میشود که واقعا برای حضرت ابراهیم(ع) در نظر گرفته شده و این تقدیم این معنا را میرساند. وقتی شما یک کلمه را در جای خودش استعمال نمیکنید، توجه مخاطب را به خودتان جلب میکنید که حرف جدیدی است، مثل اینکه در زبان فارسی شما میگویید توجه کنید، این اعلام توجه در زبان عرب با تقدیم و تأخیرها میفهمانند.
نفع مردم:
کلمه ﴿لِلنَّاسِ﴾ در عبارت ﴿قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾ متعلق به حعل است؛ یعنی من تو را برای مردم و به نفع مردم، امام قرار دادم. لام به معنای امتنان و به منفعت مردم است. تو امام باشی منافع ان به مردم میرسد. البته بعضی از مفسرین به صورت دیگری معنا کردهاند که به نظر ما این معنا بهتر است.
معنای امام:
امام به معنای پیشوا و الگو برای مردم است که شخصی امام قرار میگیرد از نظر خداوند که انسان را از آغاز تا پایان به مقصد میرساند و وسط راه رها نمیکند. از ابتدا انسان را حرکت میدهد و مسیر الهی را برای او تعیین میکند و این مسیر ادامه پیدا میکند و تا پایان مسیر او را همراهی میکند و مسیر را به او نشان می دهد.
کلمه امام را در آیات متعددی میبینید مثلا: ﴿وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[2] تورات حضرت موسی(ع) در قرآن به عنوان امام تعبیر شده است؛ یعنی تورات و انجیل و قرآن یک امام و راهنما است، راهنمایی که مسیر صحیح را به انسان نشان میدهد. گاهی هم امام به افراد اطلاق میشود، ﴿وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾[3] در اینجا نیز منظور از ﴿أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾ همان امام است منتهی در این آیه منظور از امام شخص کاملی است که میتواند امام و پیشوای مردم باشد.
امام در قرآن هم به امام عادل اطلاق شده و هم به امام جائر. در آیه شریفه ﴿وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾ منظور امام عادل است؛ یعنی کسانی که مردم را به امر خداوند دعوت میکنند و عادل هستند. اما در آیه دیگر میفرماید: ﴿فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[4] یا ﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[5] ائمه کفر و کسانی که به جهنم دعوت میکنند هم داریم پس امام هم در حق استعمال میشود و هم در باطل.
مفسرین برای امام معانی و مصادیقی ذکر میکنند: گاهی تورات امام است، گاهی قرآن امام است و گاهی انسان کامل و لوح محفوظ را امام میگویند. اما باید توجه داشت که اینها بیان مصادیق است. معنای امام پیشوا و راهبر است که راه را به انسان نشان میدهد اما اینکه انسان کامل یا تورات و ... باشد، مصادیق هستند؛ یعنی لوح محفوظ یکی از مصادیق امام است که انسانها را راهنمایی میکند. در لغت عرب امام به آن شاقولی گفته میشود که بنّا برای تنظیم دیوار به کار میبرند تا در دیوار انحراف به وجود نیاید.
کسانی که امام دارند باید توجه داشته باشند که حرکت کردن در خط امام به این معناست که نه یک قدم جلوتر از امام حرکت کند و نه یک قدم از امام عقب بیفتد. وقتی یک آجر جلو یا عقب شود، بنّا با چکش و وسایلی که در اختیار دارد، آن را سر جای خودش برمیگرداند و جلوی انحراف آن را میگیرد. امام و رهبر هم در جامعه همین حکم را دارد؛ یعنی امام وسیلهای است که شخصیت افراد را باید با او بسنجند.
اگر بخواهید ببینید که شخصیت و تقوا و ارزش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شخصی چگونه است، شخصیت او را چگونه میسنجید؟ باید او را در کنار امام بگذارید و ببینید تابع و رهرو امام هست یا نه؟ آیا در تمام اعمال و رفتار و گفتار در همه جوانب زندگی تابع مطلق امام هست یا گاهی جلوتر از امام است و گاهی عقبتر؟ این برای ما یک معیار است که خداوند متعال انبیاء و اولیای الهی را که امام قرار داده، برای این است که مردم نسبت به رهبر و راهنمای خود توجه داشته باشند و حرکتشان را با او تنظیم کنند.
منظور از امام مطلق:
اگر امام بدون قرینه اطلاق شود، منظور امام عادل است، امام جماعت، امام جمعه و ... اما اگر با قرینه استعمال شود، مثل ائمة الکفر، در سلطان جائر استعمال شده است. کلمه امام در قرآن ظهور در امام معصوم دارد، بالاخره در هر زمانی امامی هست و الان هم امام زمان امام معصوم ما است و نائب برحق ایشان نیز امامی است که مردم باید از او پیروی کنند.
معنای ذرّیّه:
منظور از ذرّیّه که در آیه شریفه ﴿قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ﴾ ذکر شده، برخلاف تصور بعضی مفسرین که تصور کردهاند فقط شامل فرزندان میشود، اما ذریه شامل فرزندان و پدران میشود، ﴿وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ﴾[6] شامل پدران هم میشود.
تناسب آیه با آیات قبل:
تناسبی که این آیه شریفه با آیات قبل دارد این است که در آیات سوره بقره نکتهای که وجود دارد این است که ﴿هُديً لِلْمُتَّقينَ﴾[7] خداوند متعال متقین را به وسیله این قرآن هدایت میکند و در مقابل کفار و منافقین را رسوا میکند و علائم و نشانههای کفار و منافقین را در سوره بقره بیان میکند، یکی از خصوصیاتی که برای متقین وجود دارد این است که پیرو امام هستند. این خط فکری است که متقین در ابعاد مختلف زندگی از آن بهره میبرند، متقین مسیر خود را مسیر امام قرار داده و به هیچ وجه از مسیر امام تجاوز نمیکنند که در این صورت پیروز هستند و از امتحان خود سربلند بیرون میآیند.
منظور از کلمات:
ابتلاء حضرت ابراهیم به امتحانات در این آیه به کلمات تعبیر شده است. یک نکته این است که کلمات ظهور در کلام و صحبت دارد ولی در اینجا منظور کلمة الله و نشانهای از خداوند است و شامل حقایق موجود در خارج است؛ یعنی حقایقی در خارج وجود داشت که مورد امتحان حضرت ابراهیم(ع) قرار گرفته است لذا منظور از کلمات، لفظ نیست. در قرآن کریم آمده که: ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا﴾[8] کلمه به حضرت عیسی خطاب شده است.
منظور از فَأَتَمَّهُنَّ:
حضرت ابراهیم از تمام امتحانات سربلند بیرون آمد و به بهترین وجه جواب داد. وقتی به این مقام رسید خداوند به حضرت ابراهیم خطاب کرد که ﴿إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾ در اینجا ضمیر غائب به کار نرفته بلکه ضمیر مخاطب است. این مقام امامت مقام والایی است و اینکه خداوند حضرت ابراهیم را مخاطب قرار میدهد، نشانه این است که حضرت ابراهیم به مقام بالایی رسیدند.
لذا ما باید با امام هماهنگ باشیم و امامت را پاس بداریم، در زمان ائمه علیهم السلام ائمه مورد توجه بودهاند و در زمان غیبت هم اطاعت از ولی فقیه مورد توجه است و وظیفه هر شخصی این است که پیرو امام خود باشد.