99/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره/تفسیر قرآن کریم /آیه 117
﴿وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتينا آيَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآياتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[1]
صحبت در رابطه با تفسیر آیه یکصد و هجدهم از سوره مبارک بقره است. ﴿وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ﴾ کسانی که نمیدانند گفتند در اینجا باید دید مقصود مشرکین است یا یهود و نصاری یا افراد جاهل؟ به قرینه آیات قبل مقصود هم یهود است و هم نصاری و هم مشرکین و کسانی که جاهل هستند. این گروه در زمان پیامبر(ص) به ایشان ایمان نیاوردند و برای اینکه ایمان نیاورند، بهانههایی مختلفی را عنوان میکردند.
بهانههای یهود و نصاری:
یکی از بهانهها این بود که خداوند با ما صحبت کند؛ اگر خدا با ما صحبت نکند ما ایمان نمیآوریم. همانطور که خدا با پیامبر صحبت میکند باید با ما هم صحبت کند ﴿لَوْ لا يُکَلِّمُنَا اللَّهُ﴾ لولا در این آیه تحذیریه است؛ یعنی خدا باید با ما صحبت کند تا ایمان بیاوریم. ﴿أَوْ تَأْتينا آيَةٌ﴾ یا اینکه یک آیه و نشانهای که خیلی روشن باشد برای ما بیاورید که ما خدا و پیامبر را باور کنیم. البته اینها حرفهای تازهای نداشتند و همان حرفهای یهود و نصاری بود که تکرار میکردند.
گروهی هستند که به دنبال آمال و آرزوهای خودشان هستند و برای اینکه به اهداف شوم خود برسند، چیزهایی را بهانه میکنند. کسی که نمیخواهد چیزی را بپذیرد، بهانهای پیدا میکند و با اینکه پیامبر(ص) معجزات زیادی داشت و قرآن معجزه خالده پیامبر(ص) بود که میفرمود یک آیه یا یک سوره مانند قرآن بیاورید، باز هم به دنبال بهانهجویی بودند.
عربهای فصیح و بلیغ آن زمان، چطور نمیتوانستند یک آیه مانند قرآن بیاورند؟ ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ﴾[2] اگر جن و انس هم جمع شوند، نمیتوانند مثل این قرآن را بیاورند، حتی یک سوره و در بعضی از آیات آمده که حتی یک آیه هم نمیتوانند بیاورند.
این افراد، جاهل بوده و به دنبال بهانهجویی هستند، حال چه یهود و نصاری باشند و چه مشرکین، به هر حال جاهل هستند و نمیدانند. تناسب این آیه با آیات گذشته روشن شد، در آیات گذشته بحث از یهود و نصاری بود که همدیگر را متهم میکردند که ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ﴾[3] که خودشان هم با هم دشمنی داشتند و میگفتند ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾[4] ما باید خدا را خیلی روشن و واضح ببینیم. ﴿هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ﴾[5] اگر میخواهی پیامبری تو را قبول کنیم، برای ما مائدهای از آسمان بیاید و آن را ببینیم، اینچنین خواستههای عجیبی از پیامبر داشتند.
معجزه قرآن:
پیامبر(ص) معجزات زیادی داشت و هر آیهای که بیان میفرمود، معجزه و نشانهای از خدا بود و مردم میدیدند و عدهای ایمان میآوردند ولی کسانی که در قلوبشان مرض بود، ایمان نمیآوردند و بهانه میگرفتند. لذا یا ایمان نمیآوردند و یا اگر ایمان میآوردند، از روی اعتقاد نبود و از منافقین بودند. میگفتند یک آیه و نشانه قوی باید ببینیم. پیامبر در جواب اینها میفرمود: ﴿أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ﴾[6] آیا این معجزه قرآن کافی نیست که مثل قرآن را نمیتوانید بیاورید؟ شما چه معجزهای بالاتر از قرآن میخواهید؟
همین الان هم بعد از گذشت هزار و چهارصد سال هیچ کسی پیدا نشده که بتواند یک سوره مانند قرآن بیاورد. لذا پیامبر(ص) در جواب آنها میفرماید آیا این کافی نیست که ما از ناحیه پروردگار برای شما قرآن آورده و بر شما تلاوت میکنیم؟ ﴿فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ﴾[7] اگر شما میتوانید مثل قرآن را بیاورید.
خداوند در ابتدا میفرماید مثل قرآن را بیاورید. این معجزه است و شما نمیتوانید مثل آن را بیاورید. بعد آیه دیگری را نازل میفرماید که: ﴿فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ﴾[8] حالا که نمیتوانید تمام قرآن را بیاورید، لااقل ده سوره مانند قرآن بیاورید، آیا قدرت دارید؟ بعد برای روشن شدن معجزه بودن قرآن میفرماید: ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ﴾[9] اگر نمیتوانید یک سوره مانند قرآن بیاورید، عربها هم جمع شدند و خیلی تلاش کردند که مانند قرآن را بیاورند ولی موفق نشدند. آنهم از پیامبری که جایی درس نخوانده بود و استاد و معلمی نداشت، وقتی قرآن نازل میشود، معجزه خالد و باقی و مشخص است. ممکن است دانشمندی که سالها درس خوانده، کتابی بنویسد اما پیامبر(ص) کسی است که جایی درس نخوانده و استاد نداشته است و قرآنی آورده که در فصاحت و بلاغت و اخباری که از گذشته و آینده بیان میکند، نمونه ندارد و بهترین معجزه پیامبر(ص) است. وقتی که نمیتوانید مانند قرآن بیاورید، چرا پیامبری پیامبر(ص) را نمیپذیرید؟
یهود و نصاری به دنبال لجبازی و بهانهجویی بودند نه به دنبال ایمان و اعتقاد؛ چنانچه در آیات قرآن آمده ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[10] قرآن رحمت و تذکر است اما برای کسانی که به دنبال ایمان و تقوا و اصلاح خودشان باشند.
این مثَل معروف است که کسی که خواب رفته میتوان بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده نمیتوان بیدار کرد. این گروه که به پیامبر(ص) ایمان نمیآوردند، خودشان را به خواب زده بودند. لذا قرآن میفرماید: ﴿لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً﴾[11] اگر تمام جن و انس و همه دانشمندان جمع شوند و همه به هم کمک کنند که مثل این قرآن بیاورند نمیتوانند مانند قرآن بیاورند. ولی حرف این گروه نادان این است که: ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا﴾[12] ما اینجا نشستهایم، برای ما چشمهای به وجود بیاور تا ایمان بیاوریم. ﴿أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا﴾[13] خلاصه بهانهجویی میکردند و بر اثر جهالت، ایمان نمیآوردند. ﴿سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلّا بَشَراً رَسُولاً﴾[14] میگفتند تو هم مانند ما هستی و با ما فرقی نداری؛ تو هم مانند ما آب مینوشی، غذا میخوری، با هم فرقی نداریم. چرا باید شما پیامبر باشی و ما نباشیم؟ این سخن علامت نادانی آنها است و اصولا حرف افراد نادان و مغرض به هم شبیه است.
﴿وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ﴾ یعنی به خاطر اینکه نمیدانند؛ این تعلیق حکم بر وصف است؛ یعنی این صفت جهالت و عدم علم باعث شده اینگونه حرف بزنند. جاهل هستند و گاهی جاهل، قاصر است و گاهی مقصر؛ این افراد جاهل مقصر هستند، کسانی هستند که از روی تقصیر نمیدانند.
مادی گرایی یهود و نصاری:
یکی از نکاتی که در صحبتهای افراد جاهل وجود دارد این است که ما هر چیزی را یا باید حس کنیم و ببینیم و یا تجربه کنیم؛ تا زمانی که نبینیم یا تجربه نکنیم، قبول نمیکنیم. میگویند ﴿يُکَلِّمُنَا اللَّهُ﴾ صدای خدا را باید بشنویم یا ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾[15] خدا را باید با چشم ببینیم یا تجربه کنیم. در آخر آیه هم میفرماید: ﴿تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ معنایش این است که افکار اینها به هم نزدیک است، یکی از حرفهایشان این است که پیامبر، ما را سحر میکند ﴿هَلْ هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ﴾[16] پیامبر بشری مثل ما است که ما را سحر میکند ﴿مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ﴾[17] این پیامبر بشری مثل ماست که برای ریاست خودش ادعای پیامبری کرده است. ﴿مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ﴾[18] همان غذایی که ما میخوریم او هم میخورد و با ما هیچ فرقی ندارد و چون میخواهد بر ما ریاست کند ادعای پیامبری کرده است. منشأ تمام این حرفها مادیگرایی است که قبول کردن حرف پیامبر را منوط به حس کردن و دیدن یا شنیدن یا تجربه کردن میدانند. در حالیکه موجودات غیر مادی و مجرد هم وجود دارد که ماده نیستند و قابلیت حس کردن و تجربه کردن را ندارند.
همین روح که در بدن انسان است، عامل انجام اعمال است و در صورت وجود روح در بدن، انسان حرف میزند، حرکت میکند و کار انجام میدهد. وقتی روح از بدن خارج میشود، شما روح را نمیبینید. انسان بعضی چیزها را حس نمیکند ولی باور دارد، مثل درد که در بدن وجود دارد، شما آن را احساس میکنید و یقین دارید که مرض و کسالتی وجود دارد ولی نمیتوانید نشان دهید. لازم نیست انسان همه چیز را حس کند، چراکه همه چیز مادی نیست، بعضی چیزها عقلی است. وقتی انسان معلولی را میبیند، پی به علت میبرد، وقتی ماشینی را میبیند، پی به علت آن میبرد و میگوید این ماشین باید سازندهای داشته باشد. چرا این حرف را میزنید؟ چون هر معلول و موجودی علتی دارد که آن را به وجود آورده است.
الهامات الهی:
نکته دیگر این است که خداوند متعال برای افرادی که به دنبال حق و حقیقت هستند، الهاماتی به وجود میآورد؛ یعنی گاهی میبینید که مسیر شخصی، حق و حقیقت است و انتخابهایی که میکند از روی الهاماتی است که به او میّشود. کسانی که از اول انقلاب بودهاند میدانند که مرحوم امام اعلی الله مقامه الشریف گاهی دستوراتی میدادند که عدهای با آن موافق نبودند و میگفتند درست نیست. ولی امام دستور میداد و مردم عمل میکردند و نتیجه آن را هم میدیدند.
شاه حکومت نظامی اعلام کرد و دستور داد کسی از خانه خارج نشود، ولی امام دستور داد که همه از خانه خارج شوند، جمعیت بیرون آمد و نیروی نظامی شاه وقتی که دید تعداد افراد زیاد است و نمیتواند با آنها مقابله کند، حکومت نظامی از بین رفت. آن زمان خیلی از همراهان امام میگفتند این حرف امام خیلی مشکل ساز میشود و خیلی کشته میدهیم و نباید این کار را کرد، در صورتی که مردم به حرف امام عمل کردند و همین باعث سقوط دولت و حکومت شد؛ یعنی خداوند متعال به امام الهام میکرد و کارهایی که انجام میداد گاهی با عقل ناقص ما تطبیق نمیکرد و خیلیها میگفتند کار درستی نیست اما امام تصمیم میگرفت و انجام میداد.
همان رفتن امام به فرانسه و مسائل دیگر زمینه ترقی و تشکیل جمهوری اسلامی را فراهم کرد. لذا قرآن کریم میفرماید: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ﴾[19] هرچه انسان به دنبال حق و حقیقت باشد و مسیر حق را بپیماید، خداوند برای او دریچههای معرفت را باز میکند، مسیرهایی را انتخاب میکند، مسیر صحیح است و راهها برای او باز میشود. ممکن است بعضیها ناراحت شوند یا خوششان نیاید، ولی او مسیر خود را ادامه میدهد ولی بعد از مدتی همان کسانی که مخالف او بودند مرید او میشوند و میگویند او به خاطر خدا حرکت میکند. در مورد مرحوم امام مردم فهمیدند که کار او خدایی است، کسی که حاضر نشد رساله بدهد و مرجعیت را به صورت رسمی اعلام کند آنقدر خدا به او مقام داد که مرجعیت او یک طرف، رهبری او یک طرف و آنقدر مورد توجه مردم بود که میگفتند دنیا را تکان داد و دارد تغییر میدهد و این به خاطر اخلاص ایشان بود.
توجه داشته باشید که همیشه مسیر شما مسیر حق و حقیقت باشد و به دنبال عدالت باشید اگر این مسیر را داشته باشید ﴿هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ﴾ خداوند بر انسان درود میفرستند ملائکه هم کمک میکنند تا از تاریکیها و مشکلات بیرون آیید و راهها برای شما باز میشود. اینکه میبینید بعضی از علما و مراجع و شخصیتها مخصوصا مقام معظم رهبری آن محبوبیت نورانیتی که پیدا میکنند، به خاطر این است که به دنبال حق و حقیقت هستند لذا مردم از آنها پیروی میکنند و الهامات خداوند نصیبشان می شود و مسیر برای آنها روشن میشود، برخلاف کسانی که لجاجت میکنند و تعصب بیجا دارند و حق و حقیقت را نمیپذیرند.