99/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر سوره بقره/تفسیر قرآن کریم /آیه 110
﴿وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري تِلْکَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ﴾[1]
صحبت در تفسیر آیه صد و یازدهم از سوره مبارک بقره است. در رابطه با اهل کتاب که آرزوها و توقعات زیادی داشتند؛ یکی از خصائصی که در میان اهل کتاب بود انحصارطلبی بود که میگفتند ﴿لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري﴾ به هیچ عنوان هیچ کسی داخل بهشت نمی شود مگر کسی که یهودی یا نصرانی باشد. این دو گروه هم با هم مخالف بودند؛ یعنی یهودیها میگفتند فقط یهود داخل در بهشت میشود و مسیحیها هم میگفتند مسیحیها وارد بهشت میشوند. ﴿تِلْکَ أَمانِيُّهُمْ﴾ آرزوی آنها این بود. ﴿قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ﴾ پیامبر به آنها بگو دلیل شما بر این مدعا چیست؟ چه دلیلی دارید که میگویید کسی غیر از ما داخل بهشت نمیشود؟ اگر راستگو هستید دلیل خود را بر این مدعا اقامه کنید.
پیامهای آیه:
انحصارطلبی ممنوع
اصولا در جامعه باید این نکته مورد توجه قرار بگیرد که یک گروه برای خود امتیازی قائل باشد. شما در صحبتهای یهود میبینید که خودشان را قوم برتر میدانستند و همیشه تعبیرشان این بود که ما بهترین انسانهای روی زمین هستیم. اصولا انحصارطلبی از نظر اسلام محکوم است؛ یعنی کسی نمیتواند بگوید فقط من درست میگویم و غیر از من هرچه میگویند باطل است.
در میان احزاب و جمعیتهایی که در کشورها هستند و در میان خطبایی که صحبت میکنند، اصولا اگر معیار آنها منطق و دلیل و برهان باشد، خصوصیاتی را مثلا برای رییس جمهور یا وزیر و یا نماینده مجلس مشخص میکنند، ایمان، عمل صالح، عدالت، صداقت، شفافیت و ... را به عنوان مثال مشخص میکنند. اگر معیارها را بیان کردند معلوم است که انحصارطلب نیستند؛ اما اگر معیاری مشخص نکردند و گفتند باید از گروه ما باشد، این نشان انحصارطلبی و غرور و بیمنطقی است.
معیار ورود به بهشت:
نکته دومی که در اینجا مطرح است و از نظر قرآن محکوم است، این است که معیار در ورود به بهشت چیست؟ آیا معیار عمل صالح است یا ایمان و اعتقاد هم نقش دارد؟ گاهی شما میگویید هر کسی که کار خوبی انجام دهد از نظر ما شخص خوبی است ولی در قرآن تعبیراتی که میبینید به این صورت است که ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا﴾[2] یعنی مرحله اول ایمان است و مرحله دوم عمل صالح؛ یعنی این عمل صالح از کسی که ایمان واقعی به خداوند دارد، صادر میشود. ممکن است شما بفرمایید دو نفر عمل صالحی انجام میدهند، یکی ایمان به خدا دارد و دیگری ایمان ندارد، این دو چه فرقی با هم دارند و ایمان چه نقشی در عمل انسان دارد که آن را با ارزش میکند؟ ما در اصطلاح تعبیر به حسن فعلی و حسن فاعلی میکنیم یعنی هم عمل باید خوب باشد و هم نیت و غرض خوبی باید داشته باشد. همه فسادهایی که در جامعه محقق شده، از افرادی است که در ابتدا عمل صالح انجام دادهاند؛ یعنی خودشان را در ظاهر خوب جلوه دادهاند و این باعث شده که نفوذ پیدا کنند و بعدا مقاصد خبیث خودشان را اجرا کردهاند.
فرض کنید رضا شاه پهلوی کسی است که خودش در جلوی دستههای عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) میایستاد و سینه میزد، خوب این عمل صالح بود و بعد از مدتی که مسلط شد و قدرت گرفت تمام روضهها و مراسم عزاداری را تعطیل کرد، هیچ کس جرأت نداشت مراسم عزاداری و روضه برپا کند. اصولا افرادی که بر جامعه مسلط میشوند، در ابتدا کارهای خوبی انجام میدهند و این کارهای خوب، مقدمه است، اگر دارای ایمان قلبی قوی باشند، مسلما پایدار خواهند بود و عمل صالحشان ادامه پیدا میکند اما اگر کسانی باشند که عمل صالح را از روی ایمان واقعی انجام نمیدهند، از روی هوای نفس و غرور عمل صالح انجام میدهند و بعد که مردم را فریب دادند و حاکم شدند، مقاصد خود را اجرا میکنند، مثل رضا شاه که عزاداریها را تعطیل کرد، کشف حجاب میکند و چادر از سر زنها برمیدارد و جنایتهایی را مرتکب میشود.
پس ممکن است عمل صالح از دو نفر صادر شود ولی آن کسی که به خاطر ریا و تزویر و فریب مردم عمل صالحی انجام میدهد، زودگذر است و برای فریب مردم است و وقتی قدرت را در اختیار گرفت، نظرات خبیث خود را اعمال خواهد کرد. لذا شما میبینید منافقین در زمان پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام چگونه بودهاند؛ منافقین با نفاق و دورویی و ریا در جامعه میگفتند ما هم مثل شما مؤمن هستیم و ایمان داریم اما در خلوت، توطئه میکردند و نظرات خبیث خودشان را پیاده میکردند.
لذا نکته مهمی که قرآن در اینجا تذکر میدهد این است که انحصارطلبی نباید در جامعه وجود داشته باشد. هر کسی که ایمان داشته و عمل صالح انجام دهد، وارد بهشت میشود، بهشت مخصوص یهود یا نصاری نیست؛ ببینید قرآن به چه منطقی متمسک میشود؟ میفرماید دلیل شما چیست که میگویید ما وارد بهشت میشویم؟ ایمان محکمی دارید یا عمل صالحی؟ اگر شما ایمان و عمل صالح نداشته باشید دلیلی بر ورود به بهشت ندارید.
درخواست دلیل و برهان از مدعی:
نکته مهمی که ما باید از این آیه استفاده کنیم این است که مردم دنیا باید به دنبال برهان و دلیل باشند؛ هیچ وقت هیچ حرفی را بدون دلیل از کسی قبول نکنید. این یک منطق است و باید برای مردم جامعه جا بیفتد که هیچ مطلب بدون دلیلی را نپذیرند. هرکس ادعایی میکند، باید دلایلش را بیان کند، حتی پیامبر که ادعای پیامبری میکند باید معجزات و دلایل معتبر بیاورد تا مورد قبول جامعه واقع شود. لذا ﴿هاتُوا بُرْهانَکُمْ﴾ یک دستور عمومی برای همه انسانها در تمام جوامع است، هرچند که خطاب به اهل کتاب است.
این را ما باید یاد بگیریم که هر کس ادعایی میکند از او دلیل و برهان بخواهیم و بدون دلیل مطلبی را از کسی قبول نکنیم. اگر اینطور شود و منطقی باشیم و حرفها را از روی دلیل و منطق بپذیریم، همیشه موفق و پیروز هستیم. اما اگر بنا شود خرافات و حرفهایی که بدون منطق و دلیل هستند را قبول کنیم، نابود میشویم. همیشه دین را خرافات از بین برده و خرافات یعنی حرفها و ادعاهای بدون دلیل. کما اینکه یهودیها خرافات و ادعاهای بدون دلیل داشتند. در هر زمان و در هر مجتمع و جامعهای، اگر خرافات و حرفهای بی دلیل و مدرک رواج پیدا کرد یا میگویند فلان خواب را دیدم و با خواب مردم را فریب میدهد؛ اگر جامعه را به سمت خرافات و حرفهای بدون دلیل سوق دهیم، چنین جامعهای موفق و پیروز نخواهد شد. لذا قرآن مجید مهمترین مطلبی را که به جوامع بشری پیشنهاد میدهد این است که ﴿هاتُوا بُرْهانَکُمْ﴾ یعنی از هر انسانی تقاضای برهان و دلیل بکنید و بدون دلیل هیچ حرفی را از هیچ کسی نپذیرید.
مطلب دیگر این است که قوم یهود و نصاری با هم بد بودند؛ یعنی با هم کنار نمیآمدند. یهودیها میگفتند بهشت از آنِ ماست و نصاری هم میگفتند بهشت از آنِ ماست. هر کدام از این دو قوم، هم در مورد بهشت و هم در مورد مزایای دیگر خود را بر دیگران برتری میدادند، ﴿وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْء وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْء﴾[3] هر کدام دیگری را بدون اعتبار و ارزش میدانستند. این دو قوم با هم رقابت داشتند و انحصارطلب رودند و آن غروری که باعث بدبختی انسان میشود، هم در قوم یهود وجود داشت و هم در قوم نصاری.
خداوند متعال در جواب این انحصارطلبیها نکات مهمی را بیان میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ﴾[4] نمیگوید فلان قوم اهل بهشت هستند بلکه ویژگی بهشتیان را برمیشمارد: کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند اهل بهشت هستند. این معیار است، شخصیتی را پیدا کنید که به خدا و روز قیامت ایمان دارد و اعمال صالح انجام میدهد، سوابق زندگیش نشان دهد که به خدا و روز قیامت ایمان دارد و از خدا میترسد و از گناه دوری میکند، عدالت و صداقت دارد و اعمال صالح انجام میدهد، خداوند برای ما معیار را بیان کرده است.
در رابطه با جهنم هم یکی از آیات این است که: ﴿بَلي مَنْ کَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[5] کسی که خلاف میکند و خطاها بر او احاطه دارد؛ یعنی خیلی گناه و خطا مرتکب میشود، اصحاب آتش و جهنم هستند. پس خداوند در قرآن مجید معیارها را برای ما مشخص کرده است.
غرور عامل شقاوت:
یکی از پیامهای این آیه این است که انسان هیچ وقت مغرور نشود. غرور انسان را بیچاره میکند، هر انسانی که مغرور شود نمیتواند سعادتمند شود. انسان باید همه چیز را به خدا واگذار کند، تلاش کند و زحمت بکشد. مرحوم امام(اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ یعنی مغرور نشوید، شما نگویید که ما این کار را کردیم. اینها در عرفان معنا دارد که شما کارهای مهم را به خدا نسبت دهید و بگویید خدا این کار را کرد وگرنه من توان انجام این کار را نداشتم. انسان مغرور میگوید من این کار را کردم، مرحوم امام میفرماید: من نگویید، این منیّت است که انسان را از بین میبرد.
انسانها در برخوردهایشان باید منیت را کنار بگذارند و خودشان را نبینند، برای خودشان ارزش زیادی قائل نباشند و بگویند این لطف خدا بوده است ولی یهود و نصاری غرور دارند و برای خودشان امتیاز قائل هستند و خود را قوم برتر میبینند.